تعداد نشریات | 27 |
تعداد شمارهها | 585 |
تعداد مقالات | 6,005 |
تعداد مشاهده مقاله | 8,765,453 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,770,921 |
دگرگونی سعدی در غزل | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پژوهشنامه ادب غنایی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 5، دوره 11، شماره 21، آذر 1392، صفحه 83-102 اصل مقاله (263.96 K) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22111/jllr.2014.1366 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
غزلیات سعدی به چهار بخش غزلیات قدیم، طیبات، بدایع و خواتیم تقسیم بندی شده است. به نظر میرسد غزلیات قدیم در دوران جوانی و طیبات و بدایع در دوران پختگی و اوج شاعری سعدی سروده شده و خواتیم مربوط به دوران پیری اوست. اگر چه جوهرهی شعر سعدی در غزلیات، عشق است، اما این عشق در غزلیات قدیم، عشق زمینی و در خواتیم عشق عرفانی است، حتی در بعضی از غزلهای خواتیم، اخلاقیات و زهد غلبه دارد. این دوگانگی در غزلهای سعدی توجه محققان بسیاری را به خود جلب کرده است. هدف ما در این مقاله بررسی یکی از اساسیترین دلایل این دوگانگی است. به نظر میرسد یکی از مهمترین دلایل این دگرگونی آن است که سعدی مدارج عشق را عملاً از زمینی به عرفانی به طور طبیعی طی کرده است. لذا در دوران پیری از این حیث کمبودی احساس نمیکند. در این مقاله ابتدا نظر بسیاری از محققان را در زمینهی غزلهای سعدی و احیاناً تفاوتهای «خواتیم» و«غزلیات قدیم» نقل کردهایم. سپس برای اثبات ادعای خویش از غزلیات او و بعضی از دستاوردهای امروزی روانشناسی، مثالها و مطالبی را نقل کردهایم. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
سعدی؛ غزلیات؛ خواتیم؛ غزلیات قدیم | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقدمه غزلیات سعدی به چهار بخش غزلیات قدیم، بدایع، طیبات و خواتیم دسته بندی شده است. «این تقسیم بندی به احتمال قریب به یقین از خود سعدی است.» (نوروزی ،1388 : 171) سعدی در غزلیات به «طیبات» و «بدایع» اشاره کرده است:
این تقسیم بندی خواه از سعدی یا کسی جز سعدی باشد، ظاهراً تا حد زیادی هوشمندانه صورت گرفته است. چنانکه از نام غزلیات قدیم پیداست، شامل غزلهایی میشود که مربوط به زمان گذشته (دوران جوانی سعدی) بوده است. اگر این نام را سعدی بر این دسته از غزلها نهاده باشد، قطعاً هنگام سرودن دیگر بخشها اتفاق افتاده و به نحوی حسن تقصیری است برای کم و کاستیهایی که احیاناً در آنها وجود دارد. «طیبات شامل غزل هایی میشود که پاک و بیعیباند یا لااقل از دید گردآورنده چنیناند. بدایع به معنی عجیب و شگفت آور و شامل غزلهایی... دست کمی از طیبات ندارد. این دو دسته از غزلها از هیجان دوران جوانی سرشارند...» (نوروزی،1388: 158) «خواننده یا شنونده در این فکر فرو میرود که نکند این غزلوارههای دوران میان سالی و پختگی یا پیری گوینده باشد.» (همان: 158) اگر غزلیات قدیم را مربوط به دوران جوانی یا نوجوانی و ناپختگی سعدی و خواتیم را مربوط به دوران پیری سعدی بدانیم، طیبات و بدایع (که شامل زیباترین غزلیات سعدی است) در اوج پختگی و توانایی سعدی سروده شده است. حتی اگر این مطلب واقعاً حقیقت داشته باشد، به راحتی میتوان بعضی از غزلها را جابه جا کرد. اما در مجموع چنین برداشتی از غزلیات، دور از حقیقت نیست. به نظر میرسد طیبات و بدایع از نظر زمانی حد وسط غزلیات قدیم و خواتیم، و از نظر هنری از آن دو دسته برترند. بخش قابل توجهی از طیبات و بدایع مانند غزلیات قدیم سرشار از شور و هیجان جوانی است و غزلیات فراوانی از آنها نیز مانند خواتیم در برگیرندهی رگههایی از عرفان و زهد و اخلاقیات است.
پیشینهی تحقیق عشق زمینی و عرفانی و توجه به زهدیات و اخلاقیات بن مایه و اساس غزلیات سعدی را تشکیل میدهد. این تضاد در غزل، توجه هر سعدی شناسی را به خود جلب کرده است. زرینکوب مینویسد: در درون او (سعدی) یک شاعر که دنیا را از دید عشق مینگرد با یک معلم اخلاق که انسان را در مسیر تکامل اخلاقی دنبال میکند همخانه است. (زرینکوب، 1379: 113) همچنین معتقد است: عشق مجازی سعدی ترقی مییابد و در نهایت رنگ و بویی دیگر میگیرد. میشود حدس زد که همزمان هر دو شیوه را مد نظر داشته، اما بعدها- خصوصاً در خواتیم- این عشق ظاهری تا حدی تعالی مییابد و عاشق در وجود سعدی تا حدی جای خود را به عارف وا میگذارد. (زرینکوب، 1342: 243) حمیدیان نیز ضمن تأیید این دوگانگی مینویسد: «در غزل سعدی تناقضهایی وجود دارد... و این را برای شخص هنرمند نباید عیب و نقصی مهم تلقی کرد.» (حمیدیان، 1384: 253) ایشان نمونههایی را از غزلهای سعدی ارایه میدهد که در یک غزل قهرمان در بین معشوق زمینی و آسمانی در نوسان است. ایشان این را امری عمدی و آگاهانه و از پیش تعیین شده میداند. (همان: 268-275)فروغی نیز معتقد است که عشق او از مخلوق آغاز میشود اما سرآنجام به خالق میرسد (سعدی، مقدمهی فروغی، 1369: شانزده) در جایی دیگر میگوید سعدی استاد مسلم شعر پند آموز و شعر غنایی است. (همان: 107) در مقایسهای که هاشم رجبزاده از گلستان سعدی و کتاب «پراکندههای ساعات سبکباری» موسوم به گلستان ژاپنی از «چوزه زوره گوسا»، آنجام داده، به شخصیت دوگانهی سعدی اشاره کرده است.(کنکو، 1372: 15ودشتی، بی تا، 354 و شمیسا، 1370: 89) و... چنانکه پیداست بیشتر محققان به معلول پرداختهاند و دربارهی علت این دوگانگی کمتر اظهار نظر کردهاند. در این میان کسانی نیز هستند که متوجه این تضاد نشدهاند و غزل سعدی را سراسر عاشقانه (عشق فردی) دانستهاند. (ابراهیمیپور، 1389: 7) و بعضی دیگر نیز سرتاسر غزلیات سعدی را مزین به پیامهای اخلاقی تصور کردهاند. (معبودی، 1386: 19)
دگرگونی در گفتار سعدی در این مقاله سعی شده است تا تغییر تدریجی غزلهای سعدی (از غزلیات قدیم به خواتیم) که متناسب با سن شاعر، تغییر و تکامل یافته است، بررسی شود. طبیعی است این تغییرات ناگهانی نبوده، اما وقتی غزلهای مطرح بخش «غزلیات قدیم» با غزلهای مشهور بخش «خواتیم» مقایسه شود، چرخش و دگرگونی فکر سعدی کاملاً نمایان خواهد بود. در حقیقت شروع این تغییرات از بدایع و طیبات بوده و نتیجهی آن در خواتیم مشخص شده است. این دگرگونی در فکر و شیوهی سخن گفتن، خاص سعدی نبوده و در آثار بزرگان دیگری نیز کاملاً محسوس است. به طور کلی میتوان گفت که سن، شخصیت، جنسیت، محیط، سیاست و... در شیوه و چگونگی بیان شعر شاعران طراز اول، تأثیر مستقیم دارد، هر چند گاهی اوقات این تأثیرات نامرئیاست. بدیهی است با تغییر این عوامل، طرز بیان و لحن شاعر نیز تا حدودی تغییر خواهد کرد، هر چند امکان دارد در بیان بعضی از شاعران که زبانی کلیشهای دارند، تغییر چندانی رخ ندهد. در زیر به نمونههایی از این تغییرات در زبان و گفتار دیگر شاعران، و بعضی از عوامل آنها اشاره میشود: محمد سرور مولایی معتقدست که سیر شاهنامه از اساطیری، حماسی و تاریخی، با حکمت قوم ایرانی بیارتباط نیست. در حقیقت رستمِ بخش اساطیری و پهلوانی، در بخش تاریخی جای خود را به بزرگمهر میدهد. افتخار آفرینی با گرز و کوپال جای خود را به عقل و اندیشه داده است... این روند ظاهراً با دوران عمر فردوسی نیز بی ارتباط نیست. (مولایی، 1376: 13- 23) در آثار بعضی از شاعران بزرگ، گاهی حتی یک موضوع یا مضمون و یا یک شخصیت، به دو شیوهی مختلف، متناسب با سن گوینده ارایه شده است. «گوته» در دو اثر ناتمامش «پرومتئوس» و «پاندورا» با توجه به سن خود، دو شخصیت متفاوت از «پرومتئوس» ارائه میدهد. او درام «پرومتئوس» را در دوران جوانی خود، سال 1773. م. نوشته و «پاندورا» را در سالهای 1806 تا 1808.م. به رشتهی تحریر در آورده است. پرومتئوس در درام «پرومتئوس» مطابق روایت اساطیری و یونانیاش، شخصیتی جسور است که در مقابل خدایان قد علم میکند و... اما پرومتئوس در درام پاندورا دیگر یک «تیتان» غول آسا نیست، بلکه مانند یک بشر به زندگی راه یافته و مخالفت او با خدایان شکلی عقلانی به خود گرفته است. گادامر که به بررسی تفاوت پرومتئوس در این دو درام پرداختهاست، مهمترین علت این اختلاف را ناشی از طرز تفکر«گوتهی» جوان، هنگام سرودن «پرومتئوس» و «گوتهی» پیر، هنگام سرایش «پاندورا» میداند و معتقد است که طرز تفکر گوته در شکل گیری شخصیت قهرمان «پرومتئوس» (که قرنها قبل از گوته نیز مکتوب شده است) دخالت مستقیم داشته است. (گادامر، 1388: 72) شمیسا در بارهی حافظ میگوید: «در غزلهای دورهی جوانی حافظ شجاعت و جسارت بیشتری دیده میشود. طنز نسبت به زهاد و مشایخ قویتر است حال آنکه در اواخر عمر محتاطتر میشود...» (شمیسا، 1388: 135) ابن قتیبه در این زمینه اشارات ظریفی دارد.(ابن قتیبه دینوری، 1363: 112-110) چار چوب ارجاعی(ram of reference) سعدی در غزل، عاشقانه است. در حقیقت او از پشت عینک عاشقی به اشیاء و قضایا مینگرد. در مورد عشق در غزلیات سعدی محققان بزرگی، اظهار نظر کردهاند و هر کدام از این محققان نیز دلایل قانع کنندهای از غزلیات سعدی ارایه کردهاند. فروغی معتقد است: «هیچکس عالم عشق را نه مانند سعدی درک کرده نه به زبان آورده است.» (فروغی، مقدمهی فروغی، 1369: شانزده وهمچنین شمیسا، 1370: 89 وزرینکوب، 1342: 243و موحد، 1378: 91و93) اما در بعضی از موارد نیز میتوان ضد نظریهی آنان را در سخنان سعدی پیدا کرد یا گاهی سخنان یکی ناقض سخنان دیگری است. به نظر میرسد دلیل این همه اختلاف از آنجا ناشی میشود که بسیاری از محققان فرض کردهاند که غزلهای سعدی از هر حیث یکدست و یکنواختاند، در حالیکه غزلهای او محصول تمام عمر او (از جوانی تا پیری) است و همپای شخصیت ظاهری و جسمانی او، شخصیت باطنی و فکری وی که غزلها، بازتاب بخشی از آن است، رشد و تغییر کرده است. از آن جایی که در خواتیم عشق زمینی مانند غزلیات قدیم حضور پررنگ ندارد، دشتی میگوید: اگر مبنای زیبایی غزلها را عشق بدانیم، «سعدی را نمیتوان به طور دائم عاشق فرض کرد.» (دشتی، بیتا: 354) یا شمیسا میگوید: «غزل سعدی به مضمون اصلی غزل که عبارت از شرح بیان عشق و عاشقی باشد وفادار مانده و در خلال آن معانی دیگر از جمله مضامین اجتماعی یا اخلاقی یا عرفانی را مطرح کرده است.» (شمیسا، 1370: 89) چنانکه گفته شد، نکتهی قابل توجه در زندگی و آثار سعدی، توجه او به عشق زمینی است. حتی اگر بعضی از حکایات عاشقانهی او در بوستان و گلستان را (که تعدادشان قابل توجه است) حقیقت نپنداریم، لحن او در غزلها، جای شک و شبه را برای کسی باقی نمیگذارد. علی دشتی به شیوهی تجاهل العارف میگوید: «آیا این همه قول و غزل را عشق در خامهی سعدی تعبیه کرده است یا هنر، انشاء؟» (دشتی،بی تا: 348)ایشان پس از ذکر ابیات عاشقانهای از سعدی که حقیقت نمایی بالایی دارند، میگوید: «این گونه ابیات نه قابل تأویلاند و نه به قول مرحوم فروغی زبدهی لُب عرفان را در پردهی معاشقه پوشانده است، و نه هم میتوان آن را حمل بر هنر انشاء و آفریدن مضمون تلقی کرد. (همان: 353) آقای داریوش صبور نیز معتقد است: این امتیازات ویژه در غزل سعدی، همه مربوط به عشقهای محسوس و قابل لمس مجازی و زمینی است. (صبور،1370: 377 و379) در جایی دیگر نیز میگوید: «آیا اگر سعدی چنین دید غنایی و عاشقانه نداشت و عشق را نمیشناخت و گرفتار آن نبود، باز سخنش به این شیرینی و دلپذیری شکل میگرفت؟» (همان: 376) شمیسا نیز مانند دیگران همین عقیده را دارد: «اشعار سعدی مانند هر شاعر بزرگ دیگر دارای مشخصهی باورداشت است... مثلاً اکثر غزلیات او طوری است که به نظر میرسد او از حقیقت سخن میراند و معشوق مخصوصی را در نظر دارد.» (شمیسا، 1370: 89) «هانری ماسه» در مورد حقیقتنمایی غزل سعدی میگوید: «اندیشه و تصویر چنان با هم آمیخته است که خواننده از خود میپرسد: آیا امکان دارد که اندیشهای بدون تصویری ملموس به ذهن سعدی خطور کرده باشد؟» (ماسه، 1364: 305) وجود چنین عشقی حتی اگر خیالی هم باشد، در به تکامل رسیدن شخصیت سعدی نقش اساسی داشته است. او یا در عمل و یا در خیال با معشوقی زمینی به معاشقه پرداخته و از آن بهرهمند شده است. لذا در دوران بعد، از این بابت، چندان حسرت ایام گذشته را نمیخورد. زیرا از این حیث کمبودی احساس نمیکند. به عبارتی دیگر سعدی در زمرهی کسانی نبوده است که «بدنامی شان را نزد پزشکان میبرند و بیماری شان را نزد قُضات!» (فوکو،1390: 50) محمود کامیار معتقد است اگر اجتماع بشری آنطور که سعدی و فروید میگویند؛ انحرافات اخلاقی را به عنوان یک بیماری به رسمیت بشناسند، در این صورت مبتلایان هیچگاه سعی در مخفی کردن بیماری خود نخواهند داشت و مانند کسی که به سل یا آپاندیست و... مبتلاست، خود را به مراجع ذی صلاح معرفی خواهند کرد. (کامیار،1347بهمن 20)با توجه به آنچه نقل شد، به نظر میرسد، شخصیت جسمانی و غریزی سعدی رشدی طبیعی داشته است و در دوران جوانی، آزادانه از غرایز خود حرف میزند. سعدی در بسیاری از غزلهایش، از عمق جان و دل، دم از معشوق حقیقی میزند و گرنه سخن او اینقدر گیرایی نداشت. او به درستی میگوید:
این غرایز به عنوان عقدههایی در انبان فکر و حافظهی سعدی اندوخته نشده است که در دورهی پیری که زمان بروز آنها نیست، گاه و بیگاه، خواسته و ناخواسته، بر زبان او جاری شود، بلکه در زمان خود بروز کرده و تقریباً خاتمه یافته است و جای خود را به عشقی متعالیتر داده است. به همین دلیل در دوران پیری و کهولت در غزلها، بیشتر از عرفان و اخلاقیات یا عشق روحانی و معنوی دم میزند. اگر در دوران پیری ابیات یا غزلهای عاشقانهای هم میسراید، شور و هیجان غزلیات قدیم را ندارد. آقای نوروزی معتقداست: «خواتیم اگر چه از نظر علمی و فنی هیچ نقصی ندارند و... اما یک چیز کم دارد: از آن شور و حال و هیجانات جوانی در آنها خبری نیست. مانند سیلاب خروشانِ از کوه سرازیر شدهای است که به دشتی هموار رسیده، جوش و خروش خود را کنار نهاد و آرام گرفته باشد.» (نوروزی، 1388: 158) به نظر میرسد اگر منتقدانی مانند حمیدیان گاهی با صراحت عشق سعدی را «آرمانی و مثالی و در غایت تلطیف و تنزیه از هرگونه سرشت عنصری و حتی فـراتر از حـب عـذری میدانند...»، (حمیدیان،1384: 283) بیشتر ناظر به غزلهای دوران پیری سعدی است. با توجه به همین غزلهاست که آقای داریوش صبور از وجود ابیات عرفانی در غزلیات سعدی خبر داده است. (صبور، 1370: 377) فروغی از وجود غزلهای اخلاقی و اندرزی در میان غزلهای سراپا شور و شوق عاشقانه، اظهار شگفتی و از آن انتقاد میکند. زیرا معتقد است که شاعر نمیبایست «عناصری را که منبع الهام آنها تا این حد متفاوت است در یک جا گرد آورد.» (حمیدیان، 1384: 98) برداشت فروغی دقیق است، اما جای شگفتی ندارد، زیرا شخصیت و گفتار سعدی هنگام سرودن خواتیم و غزلیات قدیم، متفاوت است. گلاسر معتقد است که عشق زمینی دوامی نخواهد داشت و سرانجام رو به ضعف خواهد گذاشت. (گلاسر، 1384: 212) بنابراین، و بنابر آنچه در مورد عشق زمینی سعدی نقل شد، تغییر سخن سعدی در خواتیم بسیار طبیعی مینماید. اگر سعدی در طیبات (نه غزلیات قدیم) میگوید:
مصرع اولش متوجه همان عشق زمینییی است که خود سعدی به از بین رفتن آن، اقرار میکند و مصرع دوم ناظر به عشق معنوی والایی است که در زمان سرودن غزل (ایام میانسالی)در وجود سعدی متمکن شده است. افلاطون معتقد بود: «کسی که بخواهد برای رسیدن به مقصد نهایی، عشق را در پیش بگیرد، باید در راه جوانی به تنهای{جسمها}زیبا دل ببازد. کسی که در راه عشق، همهی آن مراحل را طی کرد... از دلبستگی به یک تن تنها، دست بردارد و این گونه دلبستگی را حقیر بشمارد. آن گاه چشمهایش به دیدن زیبایی روح باز میشود و درمییابد که زیبایی روح بسی برتر از زیبایی تن است)... در پایان راه یکباره با زیبایی حیرتانگیزی که طبیعتی غیر از طبیعت زیباییهای دیگر دارد، روبهرو میگردد...آن زیبایی هستییی پاینده و جاودانی است که نه به وجود میآید و نه از بین میرود... بلکه چیزی است که در خویشتن و برای خویشتن همـواره همـان میمـاند و هـرگز دگـرگـونی نمیپذیرد.» (افلاطون، بیتا: 644) به طور کلی«آدمی در هر برهه از زمان، متناسب با مقتضیات و مسائل و مشکلات آن، نیازها و گرایشهای فکری خاص خود دارد.»(نیکو بخت و روحانی، 1384: 43) بنا بر این میتوان گفت که عشق سعدی با توجه به آنچه در غزلها آمده است، چنین سیر تدریجی منظمی را طی کرده است، لذا در دوران پیری (در خواتیم) کمتر از عشق زمینی (به آن شدتی که در غزلیات قدیم آمده)سخن به میان میآورد. شاید به همین دلیل است که مؤید شیرازی میگوید: «ایرانی در کودکی با سعدی به دبستان میرود و در جوانی همراه او با عشق آشنا میشود، در میانسالی با شیوهی او به خانه و اجتماع میپردازد و در پیری با او پای به عالم خردمندی و عبرت و عبادت میگذارد.» (مؤید شیرازی1376: 1) شایان ذکر است که سعدی خود به تفاوت نسلها آگاهی دارد و دیگران را نیز به رعایت این ظرایف توصیه میکند . (نیکوبخت و روحانی،1384: 44 و36) در حالی که شاعری مانند حافظ در ایام پیری به کرات از عشق جوانی(حقیقی یا خیالی) صحبت میکند:
طبیعی است که نمیتوان ادعا کرد که این تطور و دگردیسی شامل تمام غزلیات سعدی میشود بلکه میتوان گفت که چنین سیری در بخش قابل توجهی از غزلیات او نمایان است وگر نه امکان دارد در بین غزلیات قدیم هم ابیاتی هر چند معدود مانند خواتیم دیده شود و یا برعکس از شور و هیجان جوانی سعدی نیز، اثری هر چند کمرنگ در خواتیم مشاهده گردد.
تفاوت غزلیات قدیم با خواتیم در اینجا به بررسی بعضی از تفاوتهای «غزلیات قدیم» با «خواتیم» میپردازیم. با این فرض که غزلیات قدیم مربوط به دوران جوانی سعدی و مبتنی بر عشق زمینی و خواتیم مربوط به دوران پیری او و بیشتر مبتنی بر عشقی روحانی یا عرفانی و در برگیرندهی اخلاقیات و زهد است و تقریباً از شور و هیجانات جوانی خالی است. این تفاوتها در شکل و محتوا ملموس و قابل استنباط است.
1- محتوا 1-1- مهمترین تفاوت خواتیم با غزلیات قدیم، در محتوی و اندیشهی مطرح شده در آنهاست. اندیشهی غالب در خواتیم؛ عشق روحانی و عرفانی، موعظه، ترویج اخلاقیات و زهد، تسلیم قضا و قدر و… است. زیرا «دوران پیری روی آوردن به حکمت، دین، محافظهکاری، پایبندی به سنت و رسوم و... است.» (نیکوبخت و روحانی، 1384: 45)
این غزلها و غزلهای خواتیم که در بخش مواعظ آمده است، فقط از نظر قالب به غزل شبیهاند:
و... در طیبات و بدایع نیز که ظاهراً از نظر زمانی، حد وسط غزلیات قدیم و خواتیماند و زمینهی این تحول را باید ابتدا در آنها جستجو کرد، چنین ابیاتی کم نیست:
در بخش عرفانییی که فروغی مجزا کرده و در بخش مواعظ آورده است، از مجموع 59 غزل، فقط سه غزل از غزلیات قدیم درج شده است (غزلهای 6و 32 و 33) که چندان هم رنگ بوی موعظه و... را ندارند وحتی عرفانی محض هم به نظر نمیرسند، مانند:
آقای موحد؛ که به صورت تصادفی ابیات متعددی را از غزلیات برای عرفانی بودن یا پندآموز بودن آنها، آورده است، فقط یک بیت از غزلیات قدیم در بین آن ابیات وجود دارد. (موحد، 1378: 107-102) در غالب غزلهای عاشقانهی بخش «خواتیم»، معشوق با معبود خلط شده است. یعنی ابیات را میشود عارفانه و عاشقانه تفسیر کرد و یا در یک غزل به صراحت از هر دو صحبت شده است:
1-2- در خواتیم گاهی بر خلاف سوز و گداز مرسوم و معهود، رد پای «واسوخت» را میتوان دید. طبیعی است که بیشتر اوقات اعراض از معشوق مربوط به معشوق زمینییی است که عاشق با او طعم وصال را چشیده باشد:
اگر اینابیات با ابیاتی ازغزلیات قدیم مقـایسه شـود، چرخش تفکر سعدی نمایــانتـر میشود:
1-3- لحن غزلیات قدیم گاهی حماسی است و این نکته به فرضیهی ما کمک میکند که این غزلیات در دوران جوانی شاعر سروده شدهاست. به عنوان مثال:
در حالی که لحن سعدی در غزلهای عاشقانهی بخش خواتیم، تا حدی عاجزانه است:
4- سعدی درخواتیم حتی به مدح ممدوح میپردازد، در حالی که در غزلیات قدیم چنین افکاری وجود ندارد:
2- شکل 2-1- سعدی از جمله شاعرانی است که در غزل به اوزان دوری که طرب انگیز و رقص آور است، علاقهی خاصی نشان داده است، «اوزان ضربی و تند مانند فعلاتُ فاعلاتن، فعلاتُ فاعلاتن // مفتعلن مفاعلن، مفتعلن مفاعلن و... برای معانی شورانگیز و... است.» (وحیدیان کامیار، 1363: 73) دوران جوانی نیز، دوران شور و نشاط و عواطف و احساسات کنترل نشدنی و... است. (نیکوبخت و روحانی، همان: 42) در خواتیم از مجموع 72 غزل (63 غزل در بخش خواتیم و 9 غزل در بخش مواعظ) فقط دو غزل در این اوزان سروده است (3%) آن هم سراسر عرفانی و زاهدانه است و از معشوق اصلاً خبری نیست و در بخش مواعظ آمده است:
غزل دیگر، غزل مشهور ذیل است که فروغی آن را مشترک بین «طیبات» و «خواتیم» ذکر کرده است و در نسخهی یوسفی در بخش «طیبات» آمده است. (سعدی، 1385: 177)
در حالی که از مجموع 37 غزل در غزلیات قدیم (34 غزل در بخش غزلیات قدیم و سه غزل در بخش مواعظ) 5 غزل در اوزان دوری سروده شده است.(14%) بر عکس در خواتیم بیشتر از اوزان ملایم استفاده شده است. «این سه وزن: 1- مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف، 2- مجتث مثمن مخبون محذوف،3- رمل مثمن مخبون محذوف، حالت ضربی ندارند و به طبیعت مکالمهای آرام نزدیکند... (شمیسا، 1388: 132) جدول زیر بیانگراستفادهی سعدی از اوزان شاد و ملایم در دو بخش خواتیم و غزلیات قدیم است. جدول استفاده از اوزان شاد و ملایم در غزلیات قدیم و خواتیم
2-2- در بعضی از غزلهای خواتیم از ردیف های طولانیتر استفاده شده است. طبیعی است که وجود ردیف، یکنواختی غزل را افزایش داده، از شور و هیجان آن تا حدی میکاهد:
2-3- فزونی ابیات غزلیات خواتیم نسبت به غزلیات قدیم. موحد معتقد است: «شعرهای عاشقانهی ناب کوتاه هستند و دلیل آن هم این است که در شعر بلند به ندرت میتوان حدت و شدّت احساس عاطفی را از اول نا آخر حفظ کرد.» (موحد، 1378: 88) تعداد ابیات غزلیات قدیم در مجموع از ابیات خواتیم کمترست. میانگین ابیات غزلیات قدیم حدود 9 بیت و خواتیم بیشتر از 10 بیت است. در خواتیم حتی غزل 20 بیتی وجود دارد. (غزل383) 2-4- زبان سعدی در خواتیم به نثر متمایل است. یعنی در آن منطق نثری حاکم است و شاعر برای ایجاد نوعی تخیل، سامان نثری را کمتر به هم ریخته است. «غزلهای این دسته{خواتیم} مانند نثر زیبایی است که یک ادیب کارآگاه و مسلط بر وزن و قافیه و استاد در فنون ادبی، آنها را منظوم کرده باشد.» (نوروزی، 1388: 158)چنانکه گفتیم بسیاری از ابیات سعدی در خواتیم از شور و شوق جوانی که خاص سعدی است و حتی از جوهر شعری و تخیل، خالی است. به همین دلیل بعضی از منتقدان چنین ابیاتی را ضعیف پنداشتهاند. جهانبخش نوروزی در مقالهای ابیات هم مضمونی را از این حیث با هم مقایسه کرده است. که به دو نمونه اشاره میشود. (ابیات شمارهی 1 از «خواتیم» و شمارهی 2 از «طیبات»):
چنانکه ملاحظه میشود ابیات «خواتیم» شدت و شور ابیات «طیبات» را ندارند. اما نباید از این نکته غافل شد که ابیات «خواتیم» مربوط به دوران پیری سعدی است و آن شور و شوق جوانی عملاً در ذهن و دل سعدی به خاموشی گراییده، لاجرم در زبان او نیز- که کلیشهای نیست- چنین متجلی شده است. این قبیل ابیات که البته در دیگر غزلیات سعدی هم، کم نیست به اعتقاد ما از مرز شعر گذشتهاند، نه این که به مرز شعر نرسیده باشند. چنانکه گفته شد او حتی لازم نمیبیند که سامان و ساختمان نثر فارسی را (فاعل- مفعول- فعل) در هم بریزد و با این کار نوعی تخیل کاذب را به بیت تحمیل کند، بلکه به نظر میرسد که در رعایت این نظم تعمد دارد. به نظر میرسد او در«خواتیم» اوج هنر را در بی هنری دیده است. شاید ناظر به همین معنی است که شفیعی کدکنی در مذمت و رد «شعر جدولی» که انباشته از حس آمیزیها و... است، میگوید: این قبیل شاعران حتی اگر در هم ریختن کلمات متفاوت را برای به دست آوردن تصویری بدیع در اختیار پیچیدهترین کامپیوترهای قرنهای آینده هم بگذارند، از خلق سخنانی از این دست که:
(شفیعی، 1386: 416) لحن خواتیم نه فقط نسبت به غزلیات قدیم بلکه نسبت به بدایع و طیبات نیز از شور و هیجان کمتری برخوردار است. مثلاً به جای بیتی چنین پر شور در «طیبات»:
چنین عادی و بی آرایش، در «خواتیم» میگوید:
لحن تند سعدی نسبت به ناصح در بیت اول («حکایت است به گوشم» که معنییی مترادف با اراجیف، بیهوده و... دارد) در بیت خواتیم جای خود را به کلام مؤقر و مؤدبانهی «مفرمای» داده است. همچنین در بیت دوم لفظ (یار عزیز)، جایگزین لفظ (مردم) در بیت اول شده است که در بافت جمله، معنایی مترادف بیگانه و... را شامل میشود. یا اگر در غزل زیر از بدایع، چنین با شور و حرارت میسراید:
در خواتیم با بیانی عجز آمیز از دل گمشدهی خود چنین سراغ میگیرد:
سعدی در خواتیم مانند حافظ گاهی همزمان عشق مجازی و عرفانی را در بیتی یا غزلی گنجانده است. علاوه بر این لحن کلامش نیز در خواتیم به حافظ نزدیک است. لذا میتوان بر آن بود که خود سعدی اگر تا زمان حافظ زنده میماند، از نظر فکر و «چگونه گفتن»، حافظ میشد. مانند:
نتیجه غزلیات قدیم مربوط به دوران جوانی و نوجوانی و خواتیم محصول دوران پیری سعدی است. بدایع و طیبات که تقریباً شامل بهترین غزلهای اوست، مربوط به دوران میانسالی و اوج شاعری وی میباشد. سعدی در غزلیات قدیم بیشتر از عشق زمینی حرف میزند و در خواتیم از عشق آسمانی و روحانی. او در خواتیم حتی به اخلاقیات و زهدیات میپردازد. طیبات و بدایع نقطهی عطف عشق مجازی و عرفانی غزلیات سعدی محسوب میشوند. غزلیات قدیم و حتی بخش قابل توجهی از بدایع و طیبات پر شور و هیجان انگیزست. در حالی در خواتیم از آن شور و هیجان خبری نیست. از مهمترین دلایل این دگردیسی، یکی سن سعدی هنگام سرودن این دو دسته از غزلیات است و دیگری، تمتع سعدی از معشوق زمینی در ایام جوانی و میانسالی است که به فردای دیرهنگامِ دوران پیری موکول نشده است. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
- ابراهیمی پور، زهرا، بررسی عناصر طنزآمیزدر کلام سعدی و ذکر پارهای از نکاتروانشناسی، شورای گسترش زبان و ادبیات فارسی، سال15، شماره اول، تهران، صص: 24-5، 1389. 2-جابن جقتیبه دینوری، مقدمهشعروالشعرا،چاپ اول، ترجمه آذرنوش آذرتاش، تهران: امیرکبیر، 1363. 3- افلاطون، دورهیآثار افلاطون، چاپ اول، ترجمهی محمدحسن لطفی و رضا کاویانی، تهران: خوارزمی، بیتا. 4- حافظ شیرازی، خواجه شمسالدین، دیوان حافظ، چاپ سوم، به کوشش محمد قزوینی، تهران: اساطیر، 1370. 5- حمیدیان، سعید، سعدی در غزل، چاپ دوم، تهران: قطره، 1384. 6- دشتی، علی، قلمروسعدی، چاپ چهارم، تهران: ادارهی کل نگارش وزارت فرهنگ و هنر، بیتا. 7- زرینکوب، عبدالحسین، با کاراوان حله، چاپ اول، تهران: آریا، 1342. 8- ، حدیث خوش سعدی، چاپ دوم، تهران، سخن، 1379. 9- سعدی، مصلح الدین، کلیات سعدی، چاپ هشتم، به اهتمام محمدعلی فروغی، تهران: امیرکبیر، 1369. 10- ،، غزلهای سعدی، چاپ اول، تصحیح غلامحسین یوسفی، تهران: سخن، 1385. 11- شفیعی کدکنی، محمدرضا، زمینهی اجتماعی شعر فارسی، چاپ اول، تهران: اختران- زمانه، 1386. 12- شمیسا، سیروس، سیرغزلدرشعرفارسی، چاپ سوم، تهران: فردوس،1370. 13 ، یادداشتهای حافظ، چاپ اول، تهران: علمی، 1388. 14- صبور، داریوش، آفاق غزل فارسی، چاپ دوم، تهران: گفتار، 1370. 15- فوکو، میشل، اراده به دانستن، چاپ ششم، ترجمهی افشین جهاندیده، تهران: نی، 1390. 16- کامیار، محمود، سعدی، فروید و... چنان که افتد و دانی، رنگین کمان، شماره41، تهران، صص:20- 35، بهمن 1347. 17- کنکو، اورابه نو، گلستان ژاپنی، چاپ اول، ترجمهی هاشم رجب زاده، تهران: مؤسسهی مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1372. 18- گادامر، هانس گئورگ، ادبیاتوفلسفهدرگفتگو، چاپ اول، ترجمهی زهره زواریان، تهران: نقش و نگار و نقد فرهنگ، 1388. 19- گلاسر، ویلیام، نظریهی انتخاب، چاپ اول، ترجمهی مهرداد فیروز بخت، تهران: رسا، 1384. 20- ماسه، هانری، تحقیق دربارهی سعدی، چاپ اول، ترجمهی محمدحسن مهدوی و غلامحسین یوسفی، تهران: توس، 1364. 21- معبودی، زهرا، جامعه شناسی در آثار سعدی، چاپ اول، تهران: تیرگان، 1386. 22- موحد، ضیا؛ سعدی، چاپ سوم، تهران: طرح نو، 1378. 23- مؤید شیرازی، جعفر، سیمای سعدی، چاپ اول، شیراز: دانشگاه شیراز، 1376. 24- مولایی، محمدسرور، شاهنامه از منظر حکمت، نشریهی ادبیات و علوم انسانی دانشگاه الزهرا، شمارهی23، تهران، صص13- 23، 1376. 25- نوروزی، جهانبخش، چه کسی غزلیات سعدی را به چهار دسته تقسیم بندی نموده؟ و به چه علت؟، بوستان ادب، دورهی اول شمارهی دوم، پیاپی 1/56، شیراز، صص 157 -178، 1388. 26- نیکوبخت، ناصر و رضا روحانی، تفاوت و تقابل نسلها در آثار سعدی، پژوهش زبان و ادب فارسی، دورهی جدید، شمارهی چهارم، تهران، صص 41 – 68، 1384. 27- وحیدیان کامیار، تقی، اوزانایقاعی درشعرفارسی، مجلهی دانشکدهی ادبیات و علوم انسانی مشهد، سال 17 شماره2. مشهد،صص69-80 ، 1363.
Sources
1-Glasser, William. Nazarye entekhab. 1.ed, Tr. Mehrdad Fyrooz bakht, Tehran: Moaseseh-y Khadamat-e Farhangi, 2005. 2-Dashti, Ali, 4.ed. Ghelamrow-e Saadi. Tehran: Department of Writing and Ministry of Culture, N.D. 3-Ebn-e Ghotey be Dynavari. Moghadame-y Shea'r va Shoa'ra. 1.ed, Tr. bay Azar nosh Azar tash, Tehran: Amir Kabir, 1984. 4-Ebrahimi poor, Zahra. Barrasi-ye-,anaser-e-tanz,amiz dar kalam-e-sa,di va zeker-e-parehei az nokat-e-ravanshenasi. Quarterly of the Center for Expansion of Persion Longuage and Literature, Y.15, No.1, Tehran, P.P:5-24, 2010. 5- Felloto. doureye Asare Aflatoon. ed, Tr. Bay Mohammad Hasan Lotfi &…, Tehran: Kharazmi, N.d. 6-Foucault, Michel. Eerade be danestan. 6.ed, Tr.bay: Afsheyn Jahandeyde, Tehran: Naey, 2001. 7-Gadamer, Hans- Georg. Adabeyat va Falsafe dar Goftego. 1.ed, Tr. bay: Zahra Zavvareyan, Tehran: Naghsh& Negar & Naghde Farhang. 2009. 8-Hafez shirazi, Khajeh Shams al-din. Divan. Corrected by Mohammad Qazvini. Tehran: Asatir, 1989. 9-Hamydyan, Saayd. Saadi dar Ghazal. 2.ed, Tehran: Ghatreh, 2005. as it happens 10- Kamyar, Mahmud. Saadi va Foroyd va chenan ke oftad-o-dani. Rangeyn Kaman, No. 41, Tehran, P.P: 18-30, bahman, 1968. 11-Kenko, Urabeno. Golestane Japoni. 1. Ed, Tr. Hashem Rajab zadeh, Tehran: Institute for Cultural. Studies and promotions. 1993. 12-Maabudi, Zahra. Jame,e-shenasi dar ,asar-e-sa,di. 1, ed, Tehran, Teyrgan: 2007. 13-Masse Henri.Tahqiq dar barey saadi. 1.ed, Tr. bay Mohammad Hasan Mhdavi & Qollam Hossin Yusefi, Tehran: Tous, 1985. 14-Moaayed Sheyrazi, Jaafar. Siymayi-e Saadi. 1.ed, Shiyraz: Daneshgah Shiyraz, 1997. 15-Movahed, Ze'ya. Saadi. 3.ed, Tehran: Tarh-e now, 1999. 16-Mowllaei, Mohammad sarvar. Shahnameh ,az manzar-e-hekmat. Literature and Humanities Journal of Alzahra University, No. 23, P.P: 13-23, 1997. 17-Nowruzi, Jehanbakhsh. Che kasr ghazaliyat-e-sa,di ra be chahar bakhsh taghsim bandi nomude?. Boostan-e Adab, No.1, 1/56, P.P: 157-178, 2009. 18-Nikobakht, Naser and Reza Rouhani.Tafavot-va-taghabol-e-naslha dar ,asar-e sa,di. Persian Language and Literature Research, No.4, P.P: 41-68, 2005. 19-Saadi Mosleh al-din.Ghazalhaye Saadi. 1.ed, Ed. By Gholam Hosayn Yosefi, Tehran: Sokhan, 2006. 20-Saadi, Mosleh al-din. Koliyat-e Saadi. 8.ed, Ed. By Mohammad Ali Foruqi. Tehran: Amir Kabir, 1990. 21-Sabur, Daryush. Afagh e Ghazal-e Farsi. 2.ed, Tehran: Goftar. 1991. 22- Shafi, i Kadkani, Mohamad Reza. Zamine-ye- Ejtema,i-y-e She'r-e Farsi. 1. ed, Tehran: Akhtaran- Zamaneh, 2007. 23-Shamisa, Sirus. Sayre Ghazal dar she're Farsi. 3.ed, Tehran: Ferdous, 1991. 24- ____________. Yadshthaye Hafez. 1.ed, Tehran: Elmi, 2009. 25-Vahidyan Kamyar,Taghi.,Owzan -e- ,igha,idarshe,r -e- Farsi. Journal Mashhad University Faculty of Literature and Humanities, No2, Mashhad, Y.17, No. 2,pp.69-80, 1984. 26-Zarrin Kube, Abdol Hossin. Ba Karevan-e Holleh. 1.ed, Tehran: 1963. 27-__________, Abdol Hossin. Hadise Khoshe saadi. 2.ed, Tehran: Sokhan, 2000. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 9,758 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 1,535 |