تعداد نشریات | 27 |
تعداد شمارهها | 590 |
تعداد مقالات | 6,039 |
تعداد مشاهده مقاله | 8,869,039 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,837,331 |
بررسی تطبیقی اسطوره ی آب در اساطیر ایران و هند | ||
مطالعات شبه قاره | ||
مقاله 1، دوره 5، شماره 17، اسفند 1392، صفحه 7-26 اصل مقاله (845.62 K) | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22111/jsr.2014.1401 | ||
چکیده | ||
اسطوره، تفکر و واکنش نخستین انسان، در برابر وقوع حوادث طبیعی است و چون این مردم در شناخت عوامل این حوادث دچار ابهام بودند، عکس العمل آن ها نسبت به آن وقایع، همراه با ترس بوده است. همین ترس باعث میشد که آنان برای هر پدیدهای خدایی فرض کنند تا با پناه بردن به آن، از شرّ حوادث ایمن شوند. شکل گیری اسطورهها در جوامع بشری بر مبنای همین اصل استوار بوده است و به همین دلیل در اسطورههای ملل مختلف، شباهتهایی دیده میشود. در میان اسطورههای ملل، اساطیرایران و هند به دلیل وجود اشتراکات فرهنگی، دارای بیشترین شباهتها هستند. در این پژوهش سعی شده است که عنصر آب در اسطوره های ایران و هند به طور تطبیقی بررسی شود. بررسیهای انجام شده نشان میدهد که آب در اسطورهی آفرینش هر دو قوم، جزو نخستین آفریدههای مادی است و این به خاطر اهمیت این عنصر حیات بخش در زندگی آنان بوده است. | ||
کلیدواژهها | ||
اسطوره؛ آب؛ اَناهیتا؛ سَرَسوَتی؛ ایران؛ هند | ||
اصل مقاله | ||
مقدمه اسطورهها بیانگر و منعکسکننده ی طبیعت آدمی هستند با تمامی نیازها و خواستهها، آرزوها، امیدها و بیم و هراسهای آن. اسطورهها از چگونگی حالات و قیود انسـانی پـرده بـر میدارند. اسطورههای آفرینش نیاز ریشهیابی انسان ها را اقناع میکنند. (روزنبرگ،1379 :15) بشر نخستین به دلیل عدم شناخت و تسلّط بر طبیعت و نیز ندانستن علل و عوامل وقوع حوادث طبیعی همچون خورشیدگرفتگی، زلزله، خشکسالی، رعد و برق، باران، سیل، بهار و زمستان و... دچار ابهام بسیار بود و چون قدرت حلّ ابهام و دستیابی به حقیقت را نداشت، بهناچار برای تحلیل وقوع این پدیدهها و اقناع حس جست و جوگری خود داستان میساخت و براساس برداشت های نادرست خود، برای این داستانها شخصیت آفرینی میکرد که اکثر این شخصیتها دارای روح انسانی بودند و حتی با ظاهر آدمی نمودار میشدند. درست با همان هیأتی که به تصورشان میرسید. آنان برای هر پدیدهی خیری، خداگونهای شادی آفرین و بهرهرسان با ظاهری زیبا و پسندیده متصوّر میشدند که نیازها و آرزوهای آنان را برآورده میساخت و در مقابل، پدیدههای شر و ناخوشآیند در تصوّراتشان دارای هیأتی زشت و وحشت آور بود که عامل ترس و وحشت آنان میشد و به این سبب می بایستی برای مقابله با این خدایان شرور، دست به دامان خدایان خیرخواه میزدند و آنان را با اهدای فدیهها و نذورات و قربانیها نیرومند میساختند و از خود راضی نگه میداشتند. این گونه بود که خدایان اساطیری و اعمال و مناسک مربوط به آنان و به طور کلی اسطورهها به وجود آمدند. وجوه اشتراکی که در اسطورههای ملل مختلف وجود دارد، طبیعی به نظر میرسد؛ چرا که برداشت همهی انسانها از پدیدههای طبیعی، تقریباً یکسان بوده است؛ مثلاٌ بارندگی و پدیدههایی چون رعد و برق و تگرگ و صاعقه نسبتاً در همهی مناطق و با شرایط و کیفیتی یکسان رخ میداده است؛ پس همه با چشم خود، شاهد این پدیدهها بودهاند و اگر برداشت آن ها از این پدیدهها شبیه به هم باشد، کاملاً طبیعی است. این نوشتار به دنبال شناسایی اشتراکات اسطورهی آب، نزد دو قوم ایران و هند و بررسی تطبیقی این اشتراکات در دو تمدّن است. بیان مسأله و پیشینه ی تحقیق معرفت ابتـدایی بشـر و حـوادث طبیـعی مشتـرکی که برای وی روی می داده، کم نیست؛ اما بعضی اقوام در پاسخ هایی که به سؤالات معرفتی خود داده اند، اشتراک و قرابت بیشتری دارند. وجود این قرابت ها از هم نژادی وهم خونی برخی اقوام نظیر دو قوم هند و ایرانی خبر می دهد. مسأله ی مهم تحقیق، نشان دادن درجه ی نزدیکی اسطوره ی آب در اساطیر هند و ایران است.در مورد این اسطوره به طور جداگانه، پژوهش هایی صورت گرفته است؛ مانند کتاب "شناخت اساطیر هند"از ورونیکا ایونس(1373) ترجمه ی باجلان فرخی و"پژوهشی در اساطیر ایران" از مهرداد بهار(1365) و نیز "آناهیتا در اسطوره های ایرانی" از سوزان گویری (1385) و "اساطیر جهان" از دونار روزنبرگ(1379) و"فرهنگ اساطیر و داستان واره ها" از محمد جعفر یاحقی (1388، چاپ دوم) اما کاری مستقل که صرفاً به مقایسه ی این اسطوره و بیان مشابهت های آن پرداخته باشد، تا کنون کمتر انجام شده است. بحث در میان ملل مختلف، دو قوم ایرانی و هندی دارای اشتراکات فراوانی در فرهنگ وادبیات و به خصوص در اسطورههایشان هستند. شاید مهمترین و اصلیترین عامل این امر، همزیستی این دو قوم در خاستگاه کهن مشترک خود در گذشتههای دور بوده است.«از میان شعب نژاد هند و اروپایی، یکی از روزگاران قدیم اهمیت واعتباری پیدا کرد و تمدن و ادبیات و مذاهب آن، کهنتر از شعب نژاد هندواروپائیست و این شعبه، همان نژاد هند وایرانی است که علی الظّاهر در حدود سه هزار سال قبل از میلاد، از دسته ی نژاد هند و اروپایی جدا شد.»(صفا، 1369: 22) اگر با دیدی کلیتر به این موضوع بنگریم، شاید بتوان اینگونه نتیجه گرفت که خاستگاه اولیهی ملل آسیایی- اروپایی یکی بوده و اشتراکات فرهنگی و ادبی و اسطورهای موجود در این تمدنها نشأت گرفتهه از همین همزیستی بوده است.« نژاد هند وایرانی پیش از انقسام به دو دستهی نژاد هند و نژاد ایرانی و افتراق از یکدیگر، دیرگاهی با هم در آسیای وسطی و گویا در ناحیهای بین سیردریا و آمویهدریا میزیستهاند و دین و زبان و عقاید و اساطیر مشترکی داشته و خود را «اری» یعنی شریف مینامیدهاند و بعدها یعنی هنگام جدایی از یکدیگر و توطّن در سرزمینهای هندوستان و ایران این نام را هر یک به خود اختصاص داده و یاد میکردهاند» (همان :22) آب در اسطورهی آفرینش اهمیت وجود آب به عنوان عنصری حیاتی نزد اجداد اولیه ی بشر، امری شناخته شده بوده است و شاید به همین دلیل است که نزد دو تمدن ایران و هند، آب جزو اولین آفریدههای خالق است و این عنصر حیاتبخش را مقدس میپنداشتند و ایزدی را نگهبان آن می دانستند.روز یازدهم اسفند روز "خور"و اول گاهنبار دوم است و در همین روز خداوند آب را آفرید. آب دارای دو فرشته ی نگهبان به نام اپم نپاتApemnapat و اَناهیتا یا ناهید است که دومی فرشته ی مخصوص آب تلقی می شده است.(بیرونی1352: 303) در رامایانا حماسه ی هندوان نیز در بدو خلقت، آب سراسر زمین را گرفته است و برهمن، خدای خدایان هندوها که خود قایم به ذات است، به شکل گرازی درمی آید و زمین را از درون آب بالا می آورد و جهان را خلق می کند. همچنین ویشنو یکی از سه ایزد نیرومند هندو، منسوب به آب است و نارایانا (متحرک در آب) نامیده می شود.(اقتداری1354:ج2/892 )و شاید به همین دلایل است که ایرانیان برای آب اهمیت زیادی قایلند، آن را آلوده نمی کنند و برای آن فدیه و نیاز می دهند. (عفیفی، 1374: 402) آفرینش در اسطورهی ایرانی در باورهای ایرانیان، آب دومین آفریدهی مادی به دست هرمزد آفریدگار است. در بندهش میخوانیم که: «نخست، آسمان را آفرید... دیگر، آب را آفرید به پنجاه و پنج روز» (دادگی، 1369: 41)در این باور هرمزد، خدای آفرینش، آسمان را به شکل تخم مرغ میآفریند« نخست، آسمان را آفرید روشن، آشکارا، بسیار دور و خایه دیسه(به شکل تخم مرغ) و از خماهن که گوهر الماس نر است؛ سر او به روشنی بیکران پیوست. او آفریدگان را همه در درون آسمان آفرید.»(همان: 45) پس اول آسمان خلق میشود تا بتواند شادیآفرینی کند و سپس باران آفریده می شود. «او به یاری آسمان شادی را آفرید. بدان روی برای او شادی را فراز آفرید که اکنون که آمیختگی است، آفریدگان به شادی درایستند. سپس از گوهر آسمان آب را آفرید، چندِ مردی که دو دست بر زمین نهد و به دست و پای رود و آنگاه آب تا شکم او بایستد؛ بدان بلندی آب بتاخت» (همان: 40) آفریدههای مادی به دست هرمزد، دارای ترتیبی این چنین بودند« از آفریدگان مادی نخست آسمان، دیگر آب، سدیگر زمین، چهارم گیاه، پنجم گوسفند، ششم مردم، هفتم خود هرمزد» است. (دادگی، 1369: 37) آفرینش در اسطورههای هند در اساطیر هندی، قدرت برتر از آن « ویشنو» است.« در اسطوره ی آفرینش هندو، ویشنو به سه شکل یا صورت پدیدار می شود: به صورت یا شکل برهما، آفریدگار زندگی در زمین، به صورت ویشنو، نگهدارندهی زندگی در زمین؛ به صورت شیوا - رودرا، ویرانگر زندگی در زمین» (روزنبرگ، 1379 :627) در این باور «دنیا در یک سیکل یا چرخش مسلسل و مکرر و جاودانه آفریده میشود، از بین میرود و دوباره تجدید حیات مییابد و پیوسته از یک ماهایوگا (دوران بزرگ) به ماهایوگای (دوران بزرگ)دیگر انتقال مییابد.»(همان :628) هندوها معتقد بودند که در پایان هزار ماهایوگا که معادل یک روز زندگی است، ویشنو ویرانگر میشود؛ یعنی در هیأت شیوا - رودرا ظاهر شده و به خورشید نفوذ میکند و آنقدر به آن حرارت میبخشد که زندگی در آن شرایط ناممکن می شود.« نخست به درون انوار خورشید میرود و آن ها را تا یک صد سال شدت و توان میبخشد و آنچنان گرمایی میآفریند که تمامی آبهای روی زمین را تبخیر می کند.» (روزنبرگ1379: 631) و بدینگونه هستی روی زمین را از بین میبرد. وقتی حرارت زیاد خورشید زندگی را نابود کرد، شیوا- رودرا ابرهای توفانزای شوم را بیرون میفرستد. این ابرها با رعدوبرق هراسانگیز، جلوی تابش خورشید را میگیرند و بر زمین چادری تیره میپوشانند و این روند نیز تا یک صدسال ادامه مییابد و تمام سطح زمین، زیر دریایی ژرف قرار میگیرد. پس از این دورهی صدساله فقط ویشنو، خدای بزرگ، باقی میماند و زمینی که تبدیل به دریایی بیکران شده است و دیگر خدایان و موجودات به تمامی از بین میروند. روزنبرگ در ادامه می نویسد که: «درست در آن هنگام که سیلی عظیم، تمامی آثار زندگی را در خود مدفون میسازد، تخم مرغ طلایی بزرگی پدیدار میشود. در این تخم مرغ بذر صورتهای گوناگون زندگی که پیش از آمدن سیل در دنیا وجود داشته، نهفته شده است. وقتی که دنیا به زیر آب پنهان شد، آن تخم مرغ روی آب آن اقیانوس بیکران شناور میشود.»(همان: 632) و این همان وجود ویشنو، در هیأت نگهدارندهی زمین است که در این مرحله بادی خشک را بر دنیا مستولی میکند؛ و این بار نیز تا یکصد سال دنیا را پیوسته دور میزند. بعد از این ویشنو میخوابد و دنیا نیز با او به خواب میرود. این خواب ادامه مییابد تا پایان شب یلدای یکهزار ماهایوگا. در پایان این شب، ویشنو سر از خواب بر میدارد. «در پایان شب یلدای یکهزار ماهایوگا، ویشنو از خواب بیدار میشود. یک جور گل زیبا و شگفت انگیز نیلوفر آبی از ناف ویشنو سر در میآورد و ویشنو به صورت و در هیأت برهمای آفریدگار، یعنی آفریدگار زندگی در زمین، از درون آن گل برون میآید.»(همان: 632) ویشنو چون از خواب برمیخیزد میبیند که سیلاب، تمام هستی را از زمین گرفته و همه چیز از بین رفته است. پس تخم مرغ طلایی را که بذر صورتهای گوناگون هستی را در خود دارد، میشکند و سیر تکاملی آفرینش دوبارهی زندگی دنیا را آغاز می کند که این همان هیأت برهمای آفریدگار ویشنو است، او دست به آفرینش مادی میزند و« ابتدا آب را میآفریند، سپس آتش، هوا، باد، آسمان، زمین و نیز کوهساران و درختان روی زمین را میآورد. پس از آن صورت زمان را به عنوان راه یا وسیلهی تشکل جهان هستی میآفریند.» (همان: 3-632) چنین به نظر می رسد که در اسطورهی آفرینش هندی، سیکل مکرّر آفریده شدن دنیا، همان پیدرپی آمدن روز و شب، و هیأت شیوا- رودرای ویشنو همان گرمای شدید تابستان است که در نیمروز به اوج شدت خود میرسد؛ به نحوی که ماندن زیر گرمای آن، غیر قابل تحمل میشود. چادر تیرهای که زمین را می پوشاند، همان شب است که با آمدن خود، جنبش را از موجودات میگیرد و سکون را بر عالم مستولی میکند و از بین رفتن موجودات، به خواب رفتن آنان را نشان میدهد و مراد از تخم مرغ طلایی، برآمدن صبح است که با شکستن آن، زردهی آن که نماد خورشید است، به آسمان میرود و سفیدهی آن که نماد زمین است، باقی میماند. بذر صورتهای گوناگون زندگی موجود در تخم مرغ، وجود خود موجودات است که با آمدن صبح، دوباره به جنبش درمیآیند و فعالیت روزانه را ادامه میدهند. مقایسه ی اسطورهی آفرینش در اساطیر ایران و هند با مقایسهی دو اسطورهی آفرینش ایران و هند در می یا بیم که در هر دو اسطوره، آب جزو آفریدههای نخستین آفریدگار و نزد دو قوم، دارای ارج و احترام بسیاراست. دلیل این امر، نقش بسیار مؤثر آب در حیات موجودات است. با تحمل چند ساعت تشنگی می توان دریافت که اگر آب نباشد، چه بلایی بر سر موجودات زنده خواهد آمد، و اگر باران نبارد، سرسبزی و حیات طبیعت چگونه نابود خواهد شد؛ پس مقام نخستین به نظر پدران هندی و ایرانی ما متعلق به آب است. در هر دو اسطوره، سخن از تخم مرغ است. در اسطورهی ایرانی، آسمان تخم مرغی است که خلقت در درون آن صورت میگیرد و در اسطورهی هندی، پس از پایان دوره صدسالهی بارندگی و بهوجود آمدن سیلاب، تخم مرغ طلایی بزرگی پدیدار می شود که حاوی بذر اشکال مختلف هستی است. تخم مرغ در هر دو اسطوره نماد حیات و باروری است و این که انجام خلقت را درون تخم مرغی تصوّر میکردند، حاکی از پر رمز و راز بودن تحقّق حیات در تخم پرندگان است، وجودی که در فضایی تماماً بسته، درون محفظهای سنگیشکل، بدون هیچ روزنه و هوایی شکل می گرفت. محفظه ای که درون آن جز آب (زرده و سفیده) چیزی نبود و چگونگی تبدیل این دو آب به موجودی زنده که تنفّس جزو لاینفکّ حیات اوست، آنان را به شگفتی وامی داشت و همین ابهام و رازآمیزی خلقت درون تخم مرغ موجب شد که آفرینش هستی را شبیه این پدیده ببینند؛ چرا که هر دو پدیدههایی پر رمز و رازند؛ البته در اسطورهی ایرانی، علاوه بر روایت تخم مرغ، روایت دیگری هم هست. «چنین گوید که این آفرینش نخست، همه آب سرشکی بود. مردمان نیز از آب سرشکی میباشند.»(دادگی، 1369: 123) که این آب سرشک را میتوان به نطفه تعبیر کرد که مایه ی باروری و زایایی است. در هر دو اسطوره، صحبت از بارندگی دورهای است. در اسطورهی ایرانی، هرمزد پس از آفریدن آسمان، آب را میآفریند و در اسطورهی هندی،بازصحبت از بارندگی طولانی مدت یک صدساله به میان آمده است که شاید حاکی از بارندگیهای متوالی چندروزه و یا حتی چند ماههای باشد که احتمالاً قبل از جدایی دو قوم از یکدیگر وجود داشته؛ مانند باران های موسمی امروز هند. آن چنان بارشی که در ذهن هر دو قوم، تا مدت ها بعد از جدایی آنان نیزادامه داشته است. اَناهیتا و سَرَسوَتی؛ بغبانوان آب خدابانوی آب در اسطورهی ایرانی با نام کامل اَرِدویسوَراَناهیتا به معنی رود(آب) نیرومند پاک است که با این الهه، مفاهیمی چون آب، باران، فراوانی، رستنیها، حاصلخیزی، برکت، زناشویی، عشق، مادری، زایش و پیروزی همراه است. در ایران باستان، اناهیتا، الههی باروری و بغبانوی ایرانیان بود. وی در کهنالگوی ایرانی، نماد آب و زایندگی و رودخانه است. طبق توصیفی که از اناهیتا در اوستا شده، او تاج هشت پر صد ستارهای بر سر، جامهای زرّین بر تن و گردنبند زرّینی نیز بر گردن دارد. او سرچشمهی همهی آبهای روی زمین و منبع همهی باروری هاست؛ نطفهی همهی نران را پاک میگرداند، رحم همهی مادگان را تطهیر میکند و شیر را در سینه ی همه ی مادران پاک میسازد. (یاحقی 1388: 814) او بر گردونهای نشسته، لگام بر دست، گردونه میراند و گردونهی او را چهار اسب تنومند سفید میکشند؛ در حالی که بر دیوان و مردمان دروَند و جادوان و پریان و کویها و کرَپهای ستمکار چیره می شود.(دوستخواه،1370 :319)در آبان یشت اوستا او زنی زیبا، جوان، خوش اندام و بلند بالا دانسته شده که قدمت ستایش او به دوره های بسیار دور و حتی به پیش از زردشت می رسد. چشمه ی حیات از او می جوشد و تندیس های باروری را که الهه ی مادر نامیده می شود و نمونه هایی از آن در کاوش های تپه ی سراب با قدمتی حدود نه هزار سال قبل از میلاد به دست آمده، تجسم این ایزد بانو دانسته اند.(آموزگار1374: 22-21) در اساطیر هندی از میان خدابانوان، الهه ی سَرَسوَتی بیشترین شباهت و نزدیکی را به اَناهیتای ایرانی دارد. در کتاب اَناهیتا در اسطورههای ایرانی آمده است:«در ریگ ودا از سرسوتی به عنوان بهترین مادر، بهترین رود و بهترین ایزد بانو یاد میشود. سرسوتی رودی آسمانی است و این نکته ای است کهجآنرا میتوان با آنچه دربارهی اناهیتا در باورهای اوستایی است، سنجید.» (گویری، 1385: 32)مثلاً در ریگودا خطاب به این الهه، اشاره ای وجود دارد که او را در داشتن خصوصیت محافظت از نطفه با آناهیتای ایرانی، مشترک می یابیم:«ای سرسوتی، نطفه را نگه داری فرما (جلالی نائینی، 1372 :151) و این سخن اشاره به باروری و زایش این الهه دارد که در این صفت با اناهیتای ایرانی مشابه است. در جایی دیگر از کتاب ریگودا، سرسوتی به عنوان الهه ی ارتزاق و نعمت و برکت مورد خطاب قرار گرفته است. (همان: 255) و در جایی دیگر از ریگودا آمده است که:«ماروتهای نیزه دار، جوانان چابک آسمان، پسران نظم، مقدسان و سرسوتی سوار بر ارابههای تیزرو، ما را بشنوید؛ شما ای توانایان، ما را ثروت و فرزندان نجیب عطا فرمایید»(همان: 388) مشاهده میشود که سرسوتی در باور هندوها محل ارتزاق مردم و روزیبخشی است و همچون اناهیتا ارابه سوار است که اسبهایی تیزرو او را میکشند و اوست که فرزندان نجیب را به آدمیان عطا میکند. چنانکه ملاحظه میشود در هر دو اسطوره، خدای آب مؤنّث است، و به عنوان الههی آب تقدیس میشود. در اوستا اناهیتا اینگونه توصیف میشود: «براستی اَرَد ویسور اناهیتا، همانگونه که شیوهی اوست. بَرسَم بر دست گرفته، گوشوارههای زرّین چهار گوشهای از گوشها آویخته و گردنبندی بر گردن نازنین خویش بسته، نمایان میشود. او کمر بر میان بسته است تا سینه هایش زیباتر بنماید و دلنشینتر شود» (دوستخواه، 1370 :320) در ریگودا هم خطاب به سرسوتی گفته میشود که در این فصل، آن سینه را برای ارتزاق ما بگشای. البته این باور و عقیده (خدابانو بودن آب) بیاساس نیست؛ چرا که سینه، خود مظهر روزی بخشی (شیردهی) و نماد ابر است و مـانند بـاران طراوت میدهد و همچون آب هستی میبخشد و موجب رشد و شکوفایی است و پاکی میآفریند که این ویژگیها با روحیه ی زنانه سازگارتر است. در اوستا آمده است «آن نازنین بسیار نیرومند؛ ارد ویسور اناهیتا روان میشود و در نهاد خویش چنین میاندیشد - کدامین کس مرا نیایش کند؟- کیست مرا زَورِ آمیخته با هَوم، آمیخته به شیر به آیین ساخته و پالوده نیاز کند؟ چنین پیمان شناس نیک دلی را خوش پسندم و خواستارم که او خرّم و شادمان ماند!» (دوستخواه، 1370: 9-298) مؤلف کتاب روح زن، جینا لمبروزو، مطلبی دارد که مطابق با عبارات قبلی و درخواست آناهیتاست. او می گوید:«زن هدیه و ارمغان را از نظر ارزش مادی دوست نمیدارد؛ ولی از آن جا که اشیای اهدا شده، معرّف احساسات هدیه کننده است، در چشم زن قدر و قیمتی بسزا دارد» (لمبروزو، 1363: 127) خدابانوی آب، این اندیشه را در ذهنیّت خود دارد که مورد توجه مردمان باشد و آنان برایش قربانی کنند و هدیه بیاورند و این موضوع ریشه در روحیه ی زنانه و نیاز زن به محبت و مورد محبت بودن جنس مؤنّث دارد. اناهیتا در نهاد خود نگران است که مبادا دیگر کسی او را ستایش نکند و دیگر برای او زَورِ مخصوص را فراهم نکنند و در راه او فدیه ندهند. میتوان گفت که نگرانی اناهیتا از نذر زَور، خود زَور نیست؛ بلکه مورد توجه و محبت بودن است که از راه اهدای آن، ابراز میشود. پس احساس هدیه کننده نسبت به اناهیتا، برای او قدر و قیمتی والاتر از خود نذر دارد که معرّف احساسات نذر دهنده است. شاید به این خاطر است که در اوستا بیشتر بخش یشتها، مختص به ستایش الههی آب است تا بدین روش به اناهیتا اطمینان خاطر داده شود که مورد توجه همگان است و در ضمن، رضایت او را نسبت به خود جلب کرده باشند. چنانکه گفته شد در اسطورهی ایرانی، چهار اسب چابک اناهیتا را همراهی میکنند و ارّابهی او را میرانند که این چهار اسب میتوانند باد و باران و ابر و تگرگ باشند که به سان اسبهای تندرو، چابک هستند؛ اما شمار همراهان الهه ی اساطیر هندی، سرسوتی، هفت است که با نام هفت خواهر شناخته میشوند و به نظر میرسد علاوه بر همراهان اناهیتا صاعقه، برف و مه، سه خواهر دیگر سرسوتی باشند که این امر یعنی داشتن همراهان، نه فقط جنبه ی حمایتی داشته؛ بلکه نشان از تجمل گرایی بغ بانوان آب نیز دارد که باز هم صفتی زنانه است. پس خدابانو بودن آب در مقابل خدامرد بودن آن، منطقیتر به نظر میرسد. تیشتر وایندرا؛ یاری دهندگان الهه ی آب و دشمنان دیو خشکسالی این عقیده که زن نمیتواند موجودی کاملاً مستقل باشد و نیاز زن به حمایت از طرف دیگران و تکامل وجودی او با وجود یک مرد، باوری بوده است که از همان ابتدا وجود داشته و حتی امروز نیز باوری رایج است؛ چنان که ایولین رید نیز بر سر این عقیده است:« این تز (نظریه) که مردان در جامعه بر زنان برتری دارند، به دو ویژگی زیستی وابسته است: مردان اغلب بزرگتر و عضلانیتر و ورزیدهتر از زناناند و زایش فرزند به عهدهی زنان است. از این رو این تز، زنان را برای گذران زندگی و پشتیبانی از خود، بیچاره و وابسته به مردان پر زور و باهوش نشان میدهد.» (رید، 1388 : 44) پس این که در باور گذشتگان برای خدابانوان، نگهبان و حامی و دستیار فرض شده است، مطابق با این عقیده، طبیعی به نظر میرسد. در هر دو اسطورهی ایرانی و هندی، اناهیتا و سرسوتی به تنهایی قادر به انجام کاری نیستند. این است که وقتی این خدابانوان بخواهند ابراز خدایی و قدرت بکنند، باید همراهانی داشته باشند همراهان اناهیتا، ابر و باد و باران و تگرگ هستند و سرسوتی غیر از این چهار همراه سه همراه دیگر، احتمالاً صاعقه، برف و مه را با خود دارد. در هر دو اسطوره، این دو بغ بانو از حمایت ایزدانی پرزور و پرمایه برخوردار میشوند. در ایران، تیشتر حامی و نگهبان اناهیتا است و در هند، ایندرا زورمندتر از دیگر خدایان است و بیشتر از دیگر خدایان به حمایت از سرسوتی میپردازد و نیز تنها با وجود این ایزدان است که بغ بانوان آب میتوانند بارور شوند و باران بیافرینند؛ چرا که ابتدا باید ایزدان نگهبان در نبردی سخت، دیو خشکسالی را شکست دهند و بعد از شکست دیو است که آب ها آزاد میشوند و باران از قید و بند دیو خارج میشود و فرو میریزد. «تیشتر شخصیت دیگری است که با یکی از پدیدههای طبیعی یعنی باران ارتباط دارد؛ اما مفهوم دوگانگی در شخصیت این خدا وجود ندارد. وی نیز نیکوکاری است که در نبرد گیهانی با اپوشه (اپوش)، دیو خشکسالی که تباه کنندهی زندگی است، درگیر میشود. تیشتر(ستارهی تابان و شکوهمند)، نخستین ستاره و اصل همهی آبها و سرچشمهی باران و باروری است.» (هینلز، 1373: 7-36) در اوستا یشت هشتم از یشتها، مختص به این ایزد است که این موضوع، خود دلیلی بر اهمیت این ستارهخدا در باور ایرانیان آریایی است. در کردهی دوم از این یشت میخوانیم که« تیشتر، ستارهی رایومندِ فرًهمند را میستایم که تخمهی آب در اوست» (دوستخواه، 1370 :330) پیداست که تیشتر رابطهی تنگاتنگی با پدیدهی باران دارد و باید او را موکّل یا فرشتهی باران بدانیم که کار او نبرد با اپوش(دیو خشکسالی) است. در کردهی سوم از تیریشت آمده است «- کی تیشتر رایومندِ فرهمند برای ما سر بر آورد.»( همان :330) سر بر آوردن تیشتر در تیر ماه، ماه چهارم از سال ایرانی است. در بندهشن آمده است «دیگر نبرد را آب کرد از آن روی که ستارهی تیشتر به خرچنگ آب سرشت، به خرده ی اَزَرَگ،(طالع)شد، (در کدهای که) جانان خوانند، در همان روز که اهریمن درتاخت و هنگام غروب، بسوی خاوران ابر به پیدایی آمد. چون هر ماهی را اختری خویش است و تیرماه، چهارم ماه از سال و خرچنگ چهارم از بره است.»(دادگی، 1369 :63) مهرداد بهار در توضیحات خود راجع به تیشتر و تیر چنین میگوید: «اما قرار گرفتن ماه تیر(تیشتر) درآغاز تابستان نیز معضل دیگری است. اگر تیشتر ایزد باران آور است، اول تابستان در ایران و آسیای میانه، فصل باران نیست و این نیز یا به سبب اغتشاش در کار تقویم و گاه شماری است یا به سبب به هم آمیختن اطلاعاتی که از منشأ واحدی سرچشمه گرفته است.» (بهار،1362 : 33) که در رابطه با تیشتر و بارندگی، دچار نوعی ابهام شده است.چنین به نظر میرسد که تیرماه، ماه وقوع انقلاب تابستانی است که اوج گرمای هوا در این ماه است و ستارهی تیشتر در این ماه به اوج درخشندگی خود میرسد. پس طبیعی است که مردمان ناظر این تغییر در تیشتر، او را نیرومندتر از همیشه بپندارند و اینگونه تصور کنند که خود را برای نبردی سخت با اپوشدیو آماده میکند. این تازه اول کار است و زمان وقوع پدیده ی باران، در این ماه نیست و چنان که در بندهشن هم آمده است:«تیشتر به سه تن بگشت: مردتن، اسب تن و گاوتن. سی شبانه روز در روشنی پرواز کرد.»(دادگی،1369: 65) تیشتر به مدت یک ماه در حال آماده سازی خود برای نبرد با اپوش به سر میبرد و در این مدت به سه هیأت متفاوت درمیآید «تیشتر رایومند فرهمند، در نخستین ده شب، کالبد استومند پذیرد و به پیکر مردی پانزده ساله، درخشان، روشن چشم، برزمند، توانا و چابک در فروغ پرواز کند.»(دوستخواه،1370: 332) در این مدت تیشتر خودنمایی و جلوه میکند و روشنایی خود را افزون میکند: «تیشتر رایومند فرهمند در دومین ده شب، کالبد استومند پذیرد و به پیکر گاوی زرین شاخ در فروغ پرواز کند.»(همان: 233) که باز اشاره به جلوهگری و روشنایی و فروغ ستارهی تیشتر دارد. پس باز این زمان هنگامهی نبرد نیست: «تیشتر رایومند فرهمند در سومین شب، کالبد استومند پذیرد و به پیکر اسب سپید زیبایی با گوش های زرّین و لگام زرنشان در فروغ پرواز کند.»(همان: 344) و این گونه تیشتر به مدت یک ماه در حال فروغ و تجلّی است و هیچ گونه نبردی در این مدت روی نمیدهد. بعد از پایان این دوره و احتمالاً چندی پس از آن، تیشتر به صورت اسب زیبای سفیدی با گوش های زرّین و لگام زرنشان به دریای فراخکرت فرود میآید. در آنجا با دیو اپوش که به شکل اسب سیاهی است و با گوش و دم سیاه خود ظاهری ترسناک دارد، روبه رو می شود و رو درر و سه شبانه روز با هم می جنگند؛ اما اپوش نیرومندتر ظاهر می شود و تیشتر با غم و اندوه به سوی اهورامزدا فریاد برمی آورد: که ناتوانی او از آن است که مردمان نیایش ها و قربانیهای شایسته ای بدو تقدیم نکرده اند. آنگاه اهورامزدا خود برای تیشتر قربانی می کند تا نیروی ده اسب، ده شتر، ده گاونر، ده کوه و ده رود در او دمیده شود. بار دیگر و احتمالاً چندی پس از چیرگی اپوش بر تیشتر، او و اپوش بار دیگر رو در روی هم قرار می گیرند. این بار تیشتر که نیروی قربانی به او قوت بخشیده است، از کارزار پیروز به درمی آید و آب ها می توانند بیمانع به مزارع و چراگاهها جاری شوند. ملاحظه میشود که در دو منبع، به هیچ روی سخن از بارش باران در ماه تیر به میان نیامده است؛ بلکه اولین نبرد تیشتر با اپوش موکول میشود به مرداد ماه که تحلیل این واقعه با آب و هوای ایران کاملاً منطبق است. چنان که در مرداد ماه، شاهد پدیدارشدن ابرهای سفیدی هستیم که حتی چند روز هم در آسمان ظاهر شده؛ اما به علت ناباروری این ابرها، بارانی رخ نمیدهد، و این عدم بارش را پیروزی و تسلط اپوش دیو قلمداد کردهاند تا این که چندی پس از این واقعه و احتمالاً در اواخر تابستان که تیشتر به وسیله ی قربانیهای اهورامزدا، قوت می گیرد، بر اپوش دیو پیروز میشود و آبها را آزاد می سازد و این واقعه نیز با طبیعت آب و هوایی ایران سازگار است؛ چرا که معمولاً هر ساله، اولین بارشها در این موقع از سال رخ میدهد و اولین بارش در باور ایرانیان برابر پیروزی تیشتر بر اپوش دیو خشکسالی است. با این توضیحات، ابهامی که در کتاب بهار در این رابطه وجود دارد، برطرف می شود. معادل تیشتر و اپوش در اسطورهی هند به ترتیب "ایندرا "Indra" و وریترا"Vritra" هستند. « در وداها، ایندرا به هیأت شاه آریایی جنگجو با پوستی زرّین و سوار بر اسب یا ارابهای طلایی که دو اسب کهر با یال و دم آویخته و افشان آن را میکشد، تصویر شده است. او را سرشتی است خشن، تشنه و دوستدار سومه، نوشابه ی سکرآور خدایان است و قدرت خود را از سومه به دست می آورد. بزرگترین دشمن وریتره در حمایت از خدایان و انسان است؛ چون بارندهی باران و شکست دهندهی وریتره، اهریمن خشکسالی نزد دهقانان هند از مقامی بلند برخوردار است و از خدایان ودایی خاستگاه بسیاری از اسطورههای کهن است.»(ایونس، 1373: 18) در کتاب" اسطوره شناسی" آمده است: «دشمن اصلی ایندرا، وریترا به صورت ماری بر کوه کیهانی در ناف زمین چنبره زده و خفته است و آبها را پس میراند. ایندرا، وریترا را شکست داد و باران را رها و کوهها را متلاشی کرد. این عمل، موجب آزادی گاوهایی شد که در کوه کیهانی محبوس بودند.»(کاواندیش،1387: 35)در اسطوره های هند نیز مانند اسطوره های ایران، باز صحبت از نبرد خدای باران با دیو خشکسالی است. به نظر میرسد ماری که بر سر کوه کیهانی هست و آبها را پس میزند، تعبیری باشد از وجود لکههای ابر روی قلهی کوه که وقتی ساکن هستند، همچون زندانی به نظر میرسند و این پدیده بیشتر هنگام غروب آفتاب اتفاق میافتد و گاوهایی که پس از شکست وریترا به وسیله ی ایندرا آزاد میشوند، ابرهای باران زا هستند؛ چراکه گاو نماد باروری و زایش است و شیر دهی مشخصهی اصلی گاو است. بر اساس پژوهش انجام شده چنین به نظر میرسد که اناهیتا و سرسوتی، هر دو نماد بهار هستند. بهار فصل رویش و باروری و شکوفایی است و اناهیتا و سرسوتی، دارای این خصوصیات هستند. تیشتر و ایندرا، هر دو نماد زمستان و اپوش و وریترا، نمود گرمای شدید تابستان و مظهر خشکسالی هستند. در اسطورههای ایرانی، شاهان و شخصیتهایی از اناهیتا درخواست کمک می کنند و برای وی فدیه و قربانی میدهند تا خواستهی شان مستجاب شود. این شخصیت ها شامل دو گروه هستند: 1- گروهی که ایزد درخواست آنها را میپذیرد؛چون: هوشنگ، جمشید، فریدون، گرشاسب، کیکاوس، کیخسرو، توس،پااوروَ، جاماسپ، اشوزه، ویستور، یوشت، هووا، نوذر، گشتاسب و زریر. 2- نابکاران و فریبکارانی که ایزدبانو درخواست آنها، فدیه و قربانیشان را قبول نمیکند؛ چون: اژیدهاک، افراسیاب، پسران ویسه. بنابراین میتوان گفت که گروه اول که اناهیتا، فدیههای آنان را میپذیرد و از آنان حمایت میکند، همان بهار و عوامل بهاری هستند که بهار، فصل بارندگی و سرسبزی است و طبیعت در این هنگام جان تازهای میگیرد و گروه دیگر که اناهیتا حمایت آنان را نمیپذیرد، همان تابستان و عوامل خشکسالی و گرمای طاقت فرسای هوا هستند که به گونهای نامطلوب، زندگی را برای انسان دشوار میسازد. هوم و سوما؛ آبهای نیرومندِ نیروزا بعد از شناخت اهمیت وجود عنصرآب و اثراتی که در زندگی موجودات زنده داشت، این عنصر نزد دو قوم ایران و هند، جایگاه ویژهای یافت. چون آب دارای قدرت باروری و زندگی بخشی بود، به این باور رسیدند که آب میتواند قدرتی فراتر از آنچه، مربوط به سرسبزی و رفع عطش و پاکیزگی است، داشته باشد. آنها فکر میکردند که دسترسی به این آب ممکن است؛ اما باید آن را از راهی غیرمعمول به دست آورد تا دارای خاصیتی فوقطبیعی باشد. اینگونه بود که به دنبال دستیابی به آن سر از قلههای بلند کوهها درآوردند.این دو قوم عقیده داشتند که این آب را باید از گیاهی گرفت که در بالاترین نقطه ی کوه ها قرار دارد و امکان دستیابی به آن به سادگی میسر نیست. این گیاه در باور ایرانیان هوم (هومئه)و در نزد هندوها سوما (سومئه) نامیده میشد. در جایجای اوستا از هوم سخن به میان میآید و در بخش یسنا، سه هات نه و ده و یازده (هوم یشت)به هوم اختصاص دارد. در این بخش هوم با صفت دور دارندهی مرگ توصیف شده است و علاوه بر این خطاب به هوم چنین میآید:«ای هوم! میستایم ابرها و باران را که پیکر تو را بر چَکادِ کوه میرویاند. میستایم ستیغ کوهی را که تو بر آن روییدی» (دوستخواه، 1370: 144) در هوم یشت هنگامی که زرتشت از هوم میپرسد که چه کسانی از تو نوشابه گرفتند؟ او جواب میدهد:«نخستین بار در میان مردمان جهانِ استومَند "ویوَنگَهان" از من نوشابه برگرفت و این پاداش به او داده شد و این بهروزی بدو رسید که او را پسری زاده شد: "جمشیدِ" خوب رَمه... دومین بار در میان مردم جهانِ استومَند،"آتبین"از من نوشابه برگرفت و این پاداش به او داده شد و این بهروزی بدو رسید که او را پسری زاده شد: فریدون از خاندان توانا... سومین بار در میان جهان استومند "اترت" تواناترین مرد خاندان سام از من نوشابه بر گرفت و این پاداش به او داده شد و این بهروزی بدو رسید که او را دو پسر زاده شدند: "اورواخشَیَه" و "گَرشاسپ"؛یکمین، داوری دادگر و دومین، جوانی زَبَردست و گیسوَر و گُرزبردار...»( دوستخواه، 1370: 8-137) در باور هندیان گیاه سوما، نذری است که شاهین آن را با خود برای هندوان می آورد.«آن شاهین که"سوما"را برگرفت و بیاورد، هزار؛ بلکه دههزار نذر با خود داشت» (جلالی نائینی، 1372: 10) و هنگامی که نوشابهی این گیاه پرورده شد، میتواند به خدایان نیرو دهد«باشد که نگاهدارندگان جهان، نگاهدار ما نیز باشند؛ باشد که امروز برای نگاهداری ما "سومه"را بنوشند» (همان: 13) در ستایش سوماپومانه(افشره سوما)آورده شده است:«باشد که "اندرا"ی "وریترا" کُش در کنار دریاچهی سریهناوان سوما را بنوشد تا در دل خود نیرو ذخیره کند و برای کارهای قهرمانی آماده شود» (همان: 33) و در ستایش دیگر خدایان که لایق ستایش باشند، میآید«باشد که خدایان قابل پرستش که در آنها بدخواهی نیست، امروز در نزد شما(خدایان بزرگ) دوتا بنشینند و شیرهی سوما بنوشند»(همان: 74) پس همانگونه که گذشت، ایرانیان تولد شاهان بزرگ وعادل را که وجودشان برای مردم منشأ خیر و صلاح بود، از برکت وجود هوم میدانستند و هندیان نیز به قدرتافزایی این شیره که به منزلهی نوشابهی بهشتی بود، اعتقاد داشتند. سومه که خاستگاه نیروی ایندرا و دیگر خدایان بود، به تدریج در اساطیر هند به جنگجویی تبدیل شد که با دشمن خدایان به ستیز برمیخاست. نتیجه دو تمدن ایران و هند دارای اشتراکات فراوانی در اساطیر خود هستند، خلقت آب در اسطورهی آفرینش هر دو قوم، جزو نخستین آفریدههای مادی است و این به خاطر اهمیت این عنصر حیات بخش در زندگی آنان بوده است. اعتقاد به آفرینش حیات در درون تخم مرغ در هر دو اسطوره، باوری پذیرفته شده است؛ چراکه تخم مرغ خود، نماد باروری و آفرینش است. در تحلیل این باور، زردهی تخم مرغ، نماد خورشید و سفیدهی آن، نماد زمین است. در اسطورهی هر دو قوم، عنصر آب، الهه ای(بغ بانو، خدای مونث) تصور شده است که خدابانو بودن آن با توجه به باروریش در مقابل خدامرد بودنش، منطقیتر است. الههی آب در اسطورهی ایرانی با نام "اَرَدویسور اَناهیتا "و در هند با نام "سَرَسوَتی" معرفی میشوند. طبق باور اقوام ابتدایی، زنان و از جمله خدابانوان همیشه به حمایت مردان نیاز دارند. به ناگزیر این دو خدابانو نیز به اعتقاد آنان، برای ابراز خدایی خود به همراهانی نیاز داشتند و عناصری مانند ابر، باد، باران، تگرگ، رعد و برق، صاعقه و مه و یک مردخدا همیشه باید ازآن دو حمایت می کردند که این مردخدا در ایران، تیشتر و در اساطیر هند، ایندرا نام داشت و کار اصلی این دو، مبارزه با دیو خشکسالی بود. در این باور، آناهیتا و سرسوتی نماد بهارند و دیو خشکسالی، نماد تابستان است. تیشتر و ایندرا، نماد باران هستند که در طول تابستان با دیو خشکسالی به مبارزه بر می خیزند و در اواخر تابستان با آمدن نخستین باران، به پیروزی دست می یابند و زمستان که فصل بارندگی است، متعلق به این دو مردخدا است. | ||
مراجع | ||
منابع 1-آموزگار، ژاله، تاریخ اساطیری ایران، چاپ اول، تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه ها،1374. 2-____________،اوستا به گزارش و پژوهش جلیل دوستخواه، جلد اول، چاپ اول، تهران: انتشارات مروارید،1370. 3- اقتداری، احمد، دیار شهریاران،ج2 ،تهران: انجمن آثار ملی،1354. 4-ایونس، جورونیکا، جشناخت ججاساطیر هند، ترجمهج ججباجلان جفرخی،ج چاپججاول، جتهران: انتشارات جاساطیر،1373. 5- بهار، مهرداد، پژوهشی در اساطیر ایران، پاره نخست، چاپ اول، تهران: انتشارات توس،1365. 6- بیرونی، ابوریحان، آثارالباقیه عن القرون الخالیه، ترجمه ی علی اکبر دانا سرشت، تهران: انتشارات ابن سینا،1352. 7- دادگی، فرنبق، بندهشن، چاپ اول، تهران: انتشارات توس،1369. 8- روزنبرگ، دونار، اساطیر جهان، ترجمه عبدالحسین شریفیان، جلد1 و2، چاپ اول، تهران: انتشارات اساطیر،1379. 9- رید، ایولین، فمنیسم و مردم شناسی، مترجم افشنگ مقصودی، چاپ دوم، تهران: انتشارات گلآذین،1388. 10- بی نام، ریگ ودا، به تحقیق و ترجمه و مقدمه دکتر سید محمدرضا جلالی نایینی، چاپ سوم، تهران: نشر نقره،1372. 11- صفا، ذبیح الله، حماسه سرایی در ایران، چاپ پنجم، تهران: انتشارات امیرکبیر،1369. 12- عفیفی، رحیم، اساطیر و فرهنگ ایرانی در نوشتههای پهلوی، چاپ اول، تهران: انتشارات توس،1374. 13- کاواندیش، ریچارد، اسطوره شناسی دایرۃالمعارف مصور اساطیر و ادیان جهان، ترجمه دکتر رقیه بهزادی، چاپ اول، تهران: نشر علم،1387. 14- گویری، سوزان، اَناهیتا در اسطورههای ایرانی، چاپ اول، تهران: انتشارات ققنوس،1385. 15- لمبروزو، جینا، روح زن، ترجمه پری حسام شه رئیس، جلد اول، چاپ اول، تهران: انتشارات دانش،1361. 16- هنیلز، جان، شناخت اساطیر ایران، تهران: نشرچشمه،1373. 17- یاحقی، محمد جعفر، فرهنگ اساطیر و داستان واره ها، چاپ دوم، تهران: انتشارات فرهنگ معاصر،1388.
References 1- Afif Rahim.Asatir va farhang Irani dar neveshteha-ye-pahlavi. first edition, Tehran :Tus press ,1995 2-Amuzgar zhal.Tarikhe asatiri-ye-Iran.first edition,Tehran: sazeman -e-motale,e va tadvin-e kotob –e– ,olum-e-,ensani -ye-daneshgahha, 1995 3- Avesta .Begozaresh va pazhuhesh-e-Dr.Jalili-e-Dustkha .first edition-Tehran-Morvarid press ,1991 4- Bahar, Merdad.Pazhuheshi dar asatire-e- Iran.first edition,Tehran: Tus press 1986 5- Biruni,Aburihan.Asarolbaghiye anel ghorun e lkhaliye. trans Ali Akbar Dana sereshet,Tehran :Ebnesina press,1973 6- Dadegi,Farnbagh .Bond heshn.firt edition,Tehran:tus press 7-Eghtedari, Ahmad. Diyar -e- shahriyaran. second volume,Tehran: anjoman - e-asar-e-melli,1975 8-Goieri Suzan . ,Anahita dar ,ostoreha-ye-Irani. first edition Tehran: Ghoghus press,2006 9-Henilz,Jhon .Shenakht-e-, asatir.Tehran: Cheshme press,1994 10-Ivnes ,veronica. Shenakht-e-, asatir.trans:Bajlan-e- Forrokhi first edition,Tehran:Asatir press 11-Kavandish,Richard. ,ostore shenasi da,eratolma,aref-e-mosavar-e-,asatir va ,adyan-e-jehan .trans roghayye behzadi,first edition, Tehran :elm press ,2008 12-Lombrozo. Ruh-e-zan .trans parsi hosam-e- shah Ra,is,first volume first edition ,Tehran: Danesh press ,1982 13-Reed-ivlin.Femenizm va mardomshenasi.trans afshang maghsudi, second edition ,Tehran: Gol azin press ,2009 14____________Rig-veda- translated by Mohammad Reza Jalili Na,ini, third edition ,Tehran :noghre press,1993 15-Rozenberg-Donar.,asatir-e- jehan.trans Abdolhoseyn sharifiyan, 12 volume,first edition ,Tehran :Asatir press ,2000 16-Safa zabihollah. Hemase sorai dar Iran.fifith edition,Tehran: Amir Kabir,1990 17-Yahaghghi,Mohammad Ja,far.Farhang-e-,asatir va dastanvareha. second edition ,Tehran :Farhang-e-mo,aser press,2009
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 14,327 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 4,015 |