تعداد نشریات | 27 |
تعداد شمارهها | 590 |
تعداد مقالات | 6,039 |
تعداد مشاهده مقاله | 8,869,372 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,837,522 |
کهن ترین نسخه خطی کتابخانه گنج بخش درطب | |||
مطالعات شبه قاره | |||
مقاله 6، دوره 6، شماره 19، شهریور 1393، صفحه 107-130 اصل مقاله (1.46 M) | |||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | |||
نویسنده | |||
علی پدرام میرزایی* | |||
استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه پیام نور | |||
چکیده | |||
نسخه های خطی بازگوینده ی گذشته ی درخشانِ فرهنگ و زبان هر ملتی است. معرفیِ نسخه های خطیِ فارسی ورق زدن برگ هایِ زرینِ زبان فارسی و فرهنگ و تمدنِ ایران است. نسخه های خطی بسیاری در کتابخانه ی گنج بخشِ اسلام آباد پاکستان به زبان فارسی وجود دارد. یکی از این نسخه ها کتابی در طب از اوایل قرن هفتم هجری قمری با شماره ی15597 است. این نسخه از نظر ویژگی های سبکی و واژگان زبان فارسی حایز اهمیت فراوانی است، ازسویی دیگر این نسخه متنی ناشناخته در زمینه ی طب با اصطلاحات و ترکیباتِ علمی است با شناخت چنین متونی می توان بهتر از توانِ زبان فارسی درمعادل سازی اصطلاحات جدید بهره برد. این مقاله با روش تحلیل محتوا و تجزیه وتحلیل یافته ها به روش توصیفی - استنباطی تدوین شده است. | |||
کلیدواژهها | |||
نسخه خطی؛ زبان فارسی؛ طب؛ گنج بخش | |||
اصل مقاله | |||
مقدمه نسخه های خطی میراثِ گرانبهایِ گذشتگان است. زدودنِ گرد و غبارِ زمانه از چهره ی مستورِ این پری رویان نهفته درخزانه ها هرچند دشوار اما ضروری است. با معرفی وتصحیح نسخه های خطی گوشه هایی از تاریخ غنی زبان فارسی هویدا و چهره ای نو از میراث فرهنگی
گذشتگان آشکار می شود. کتابخانه ی گنج بخشِ مرکزِ تحقیقاتِ فارسیِ ایران و پاکستان در دُرج خانه ی فراموش شده ی خود گنج های بسیاری را پنهان کرده است. با گشودن این دفینه ها، چهره ی درخشانِ این شاهدانِ خاموش آشکار و چراغی تابان فراراه محققان روشن می شود. از جمله ی این گنجینه ها نسخه ای است ناشناخته و منحصر بفرد و به احتمال به خطِ مولف درطب از نویسنده ای ناشناس است که سعی می شود در این مقاله به درستی معرفی شود. متن این نسخه ی خطی حاوی اطلاعات فراوان زبانی- ادبی است. شناساندن این موارد بیشتر مد نظر نگارنده ی مقاله بوده است. هر چند که در این نسخه اصطلاحات وترکیبات پزشکی نیز کم نیست، برای نمونه عبارت های زیر ذکر می شود که فقط در مورد بیماری های مختلف چشمی است: و آب گرم را که اندر چشم آید باز دارد(نسخه خطی، بی تا:57)/مرد]رد[رمد گرم را و سوختن چشم را و خارش ... و سوختن و سپیدی چشم را، بگیرد(همان:142)/ نافع است مرسپیدی چشم و آب دویدن و سرخی چشم و گرانی ...چشم را سود دارد (همان:144) درحاشیه ی معرفی این نسخه، می توان معلومات دیگری نیز دریافت کرد.
پیشینه تحقیق پزشکی از علومی بود که درجهان اسلام نخست به همتِ پزشکان گُندی شاپور سپس با ترجمه ها وتعلیمات دسته یی از این طبیبان مطلع از زبان یونانی بنیان گذاشته شد. این مترجمان به نقلِ کتاب های طبیبانِ مشهورِ دنیایِ قدیم مانند بقراط و جالینوس وجز آنان نیز اشتغال داشتند، «اطبای نخستین ایرانی مانند آل بختیشوع وآل ماسویه وغیره کتاب های بسیاری از منابع مختلف یونانی،ایرانی و هندی برای مسلمانان فراهم آوردند وطبِ اسلامی بر همین مبانیِ استوار نهاده شد و به سرعت پیش رفت.»(براون،1384: 109-112) هرآینه «بعدها بسیاری از این یافته ها را غربیان اخذ کرده وبا پوششی تازه به دیگر ممالک به نام خود ارائه دادند.»(واسطی،1353: بیست) علمِ طب درمیان مسلمانان از نخستین علومی بود که رواج یافت و دانشمندانی چون رازی کتاب الحاوی و ابن سینا کتاب قانون را تدوین کردند. همچنان که کتاب هایی به زبان عربی تالیف و تدوین می گردید، کتاب هایی نیز به زبان فارسی نگاشته می شد ذخیره ی خوارزمشاهی سید اسماعیل جرجانی نمونه ای از چنین کوشش هایی است. تلاش دانشمندان مسلمان به دانش پزشکی با توجه ی آنان به داروشناسی همراه بود، الابنیه عن حقایق الادویه هروی والصیدنه ابوریحان بیرونی از زمره کتاب های داروشناسی است. نسخه خطی 15597 کتابخانه گنج بخش که در این مقاله معرفی می شود نیز از این دست کتاب های دارو شناسی است.
معرفی نسخه درکتاب فهرست الفبایی نسخه های خطی کتابخانه ی گنج بخش اثر محمد حسین تسبیحی ذیل مدخل طب درباره ی این نسخه چنین توضیح داده شده است: «طب: متن کهن طبی،(طب، ف، نثر)، تحریر قدیم، ک قرن 6 هـ .ق، (یک طرف جلد ندارد)، جدول وشنگرف، 266 ص»(تسبیحی،1384: ذیل طب) چون تاریخ خریدِ این نسخه12/1/1380است متاسفانه درکتابِ فهرستِ نسخه هایِ خطیِ کتابخانه ی گنج بخش از استاد احمد منزوی از آن ذکری نشده است. این نسخه باشماره ی15597در کتابخانه ی گنج بخش نگهداری می شود. اول وآخر نسخه افتادگی دارد. طولِ هر صفحه 5/17 و عرضِ آن 5/12 است. طولِ نوشته در هر صفحه 12سانتیمتر و عرضِ آن 10 سانتمیتر است. هر صفحه 11 سطر دارد. در هر صفحه حدودِ 70 کلمه به کار رفته است. 291 عنوانِ دارو بدون رعایت الفبا و40 عنوان بدلِ داروها در آن ذکر شده است. از صفحه 237 خط و کاغذ نسخه متفاوت می شود، به احتمال بعدها به نسخۀاصلی افزوده شده است. نسخه فاقد شمارۀبرگ است، در صفحه ی اول با خطی جدید(احتمالاً کتابدارِ وقتِ مرکزِ تحقیقات) بر بالا و وسطِ صفحه شماره ی 3 نوشته شده است وازآن پس تا صفحه ی آخرِ نسخه شماره های پیاپی نوشته شده است(ارجاعات این مقاله نیز بر اساس این صفحه شمار داده شده است) صفحه های 193-194بدون شماره مانده است.(احتمالاً با اشتباهِ شماره گذار) نسخه شماره ی15597 شانزده باب دارد. ابتدای باب اول افتاده است و باب هشتم بین باب های سوم وچهارم آورده شده است. آغاز نسخه:...ویک من شکر اسپید بر وی و بجوشاندتا به قوام رسد.شربتی دو درم دربیست درم کار برد(نسخه خطی، بی تاریخ:3) انجام نسخه: بگیرد صمغ عربی وکتیرا ونشاسته و مغز تخم خربزه از هریکی برابر بساید وبه شیرگاو (همان:236). تاریخِ تألیفِ نسخه به درستی معلوم نیست. در متن هیچ تاریخی ذکر نشده است. دربعضی صفحات مُهری چنین وجوددارد: رسم الخط نسخه متنِ نسخه ی موردِ نظر(از صفحۀ 3تا233)به خطِ نسخِ متوسط با حروفِ نه چندان خوانا نوشته شده است. خطِ نسخه ویژگی هایِ خاصِ رسم الخط نسخِ قدیم را دارد مثلاً: لام آخر زاویه دار وبدونِ پیچِ دنباله به بالا واز نظر شکل مانند کاف یا دال است: . نقطه های زیروزبرِحروف دربسیاری ازمواردحذف یاجابه جاگذاشته شده است: . ترتیب نقطه گذاری و شیوه ی خاص نوشتن، خواندن متن را دشوار می کند. سین وشین در اکثر موارد با دندانه و گاف با یک سرکش نوشته شده است. «چ»و«پ»به ترتیب به صورت«ج» و«ب»نوشته شده است: که جوبی در آن روغن زنند(همان:174)؛ بس به کا[ر]برد و...بزد (همان:6).«آنچه»،«چنانکه»،«آنکه»و«چندانکه»به ترتیب به صورتِ «آنچ»، «چنانک»، «آنک» و «چندانک» نوشته شده است: ...آنچ کوفتنی است بکوبد وبوپزد وآنچ حل کردنیست حل کند (همان:17)؛ چنانک گفته آمده است: شربتی از وی دو درم بخورد به آب پخته (همان:110) ؛ پیش از آنک تریاق فاروق ساخته شد تریاق این بود (همان:59 )؛ بیارد شکر چندانک خواهد ودر دیگ سنگین کند وآب ریزد چندانک شکر را بپوشد(همان:5). همزۀ«است» در همه جا حذف شده است: بکوبد و آنچ حل کردنیست حل کند وبا عسل معجون کند شربتی از وی چهار مثقال نیک آید.(همان:19) همچنین همزه ی «او» و «این» دراتصال به کلمات قبل بخصوص حروف حذف می شود: ونام وی برین معجون نهاده اند. (همان:165) «به» حرف اضافه همه جا به کلمه ی بعد از خود متصل نوشته شده است: و بجایگاه برد و بوقت حاجت بکار دارد.(همان:27) کلمات عربی مختوم به «ت» گاه به صورت «ت» وگاه به صورت«ه» آمده است: صفت شراب خشخاش دیگر از نسخت استادی(همان:25)؛ ودر نسخه دیگر.(همان:85) «کتاب» به صورت «کتب» نوشته شده است: این بر کتب ابوبکر اخوینی رحمه الله نیک مجرب است.(همان:159) درچندمورد نسخه خط ترقین وجود دارد: به قوام آورده معجون کند وبه کار] برد [لعوق تخم کتان نافع بود مر سرفه تر را وسینه وسوخته را پاک کند خداوند ریو را و کسانی را بلغم سطبر برآید به دشواری بیارد(همان:185)، کلماتی که زیر آنها خط کشیده شده است خط ترقین دارد؛ همچنین در این مورد: جدا کند گانه بکوبد(همان:110)، که رویِ کلمه ی«کند»خطِ ترقین کشیده شده است. بسیاری ازکلمات بویژه کلمات واصطلاحات یونانی به درستی خوانده نمی شود. آثارِکهنگی وگذرِ طولانیِ زمانه را اضافه بر پوسیدگی و آثارِ فراوانِ رطوبت در جای جای نسخه، از جا به جایی و افتادگی نسخه نیز می توان دریافت. جابه جایی صفحه ها از نمونه های جابه جایی صفحه می توان به این مورد اشاره کرد: در صفحه ی84 آمده است: معجون عنبرکه مرکسری را که ملک ساخته اند. معجون را در قرابادین جوارش الخسروی المعروف بجوارش العنبرمی گوید نافع بُوَد مرهمه بیماری ها را که از سردی بُوَد وگُردَه را گرم کُنَد وباه را زیادت کند ومعده را ودماغ را قوی کند و فرامشتی را ببرد و حفظ را زیادت کند وسردی را که برهمه اندام ها غلبه کند ببرد. مشایخ را نیک موافق است و صاحب ذخیره می گوید: من به شهر بلخ یکی... ، درصفحه97 ادامه ی مطلب صفحه ی84 آمده است: را دیدم که او را درد معده بودی. بسیار علاج کردند از هیچ دارو شفا نیافت بدین شفا یافت اخلاط وی. صفحه ی 85 چنین شروع می شود: زردخایه مرغ پخته زیاده کرده اند نافع بود؛ و پایان صفحه96 چنین است: خشکی را و خارش را؛ بگیرد.
افتادگی در صفحه ی 9 تا اواسط صفحه، متن نوشته شده است و بعد از آن تا ابتدای صفحه ی11 افتادگی دارد. همچنین در مواردی حروفی از قلم افتاده است، برای مثال: و وقت خفتن دو مثقا]ل[ بخورد و بر زبر وی اندکی شراب(همان:79)، یااین مورد: ...سپید بود بیا ] رد[ انگور سپید شیرین وی را بکوبد و بفشارد(همان:15)، در مواردی که دو حرف یک شکل کنار هم قرارگیرد یکی از حروف حذف می شود: یک شباروز ودو نیمن [نیم من] آب بر وی ریزد وبجوشد(همان:6/7)، یا در این مورد: وجگرا [جگر را]سخت سودمند است ودیگر از خواص وی آن است که بواسیرا[بواسیررا]سود دارد(همان:71)؛ «ه» بیان حرکت هنگام اتصال به«ها»ی جمع حذف می شود: اندرمعده و رودها بود(همان:58)، در تمام موارد «نه»ی کلمۀ«شبانه روز»حذف شده است وکلمه به صورت «شباروز» آمده است: وصندل را اندرین سرکا وآب فرغار کند دو شباروز، پس جوشاند تا به مقدارنیمی باز آید(همان:4)، گاهی به نظر می رسد حرف یا حروفی به اشتباه در متن افزوده شده وآمده است: وسینه ی و سوخته راپاک کند(همان:185)؛ مرهم زنگار ریش ها را کهن را خشک کند وگوشت مرده را بخورد و ناصور و ریش های پلید را بصلاح آرد(همان:163) گاهی جمله بندی به هم ریخته یا مقدم و موخر است: آماس صلب را که ببرد در زبان باشد.(همان:194)
تنوع در نگارش ازدیگر ویژگی های قابل ذکر نسخه تنوع درنگارش است. گاهی یک کلمه به چند صورت نوشته شده است: ...صفت جلاب دیگر، بیارد شکر یک من و بر وی افکند آب نیمن و به آتش نرم بپزد و کفک وی بردارد و باز بر وی افکند گلاب نیمن و به آتش نرم بپزد تا بقوام باز آید(همان:5)، یا: تابدان مقدار که ترشی سرکا اندر زدی نیکو پدید آید (همان:6)، با: ... با سرکه تر کند و برانداید (همان:95) مقایسه شود، این یک دست نبودن حتی در نوشتن کلمات یا عبارت ها به شنگرف نیز وجود دارد. در مواردی عنوان کاملاً به رنگ سیاه و درمواردی به شنگرف نوشته شده است: روغن که موی را از ریختن باز دارد وآن چه ریخته باز برآرد، بگیرد(همان:87)، که تمام عبارت مشخص شده به شنگرف نوشته شده است، وگاه هم یک کلمه به شنگرف نوشته شده است: صفت شراب خشخاش دیگراز(همان:25)، که فقط کلمۀ«صفت» با شنگرف نوشته شده است، گاهی هم حروفی از یک کلمه با شنگرف وبقیه حروف با مرکب سیاه نوشته شده است: غرغره ی دیگر که گرانی زبان ( همان:194)، که فقط «ر»درکلمه ی«دیگر»سیاه نوشته شده و«غرغره دیگ»به شنگرف نوشته شده است. از دیگر موارد تنوع در نسخه تنوع درعنوان قرار دادن کلمات است،گاهی اسم دارو عنوان قرارداده شده است: مطبوخ چهار شیر، اخلاط سوخته از تن پاک کند (همان:196)؛ شراب سنبل: نافع بود درد معده و جگر(همان:3)، گاهی هم به جای اسم دارو، مورد کاربرد آن دارو آمده است: روغنکه مو را از ریختن باز دارد وآن چه ریخته باز برآرد، بگیرد مازو وپوست هلیله ی کابلی وبرگ مورد (همان:87)، در دستور تهیه دارو نیز تنوع وجود دارد، گاهی بدون هر گونه مشخصه ای وارد بحث می شود و اجزای تشکیل دهنده ی دارو ذکر می شود، گاهی هم از کلمات: اخلاط آن، بگیرد، بیارد استفاده می شود: فرود آرد و معده را سود دارد وفضول از تن بیرون آرد و بر سیری و گرسنگی خوردن روا با شد؛ اخلاط آن مصطکی یک جز شکر دو جز (همان:178)، حتی که بوی دهان را نافع بود خاتونان ملوک استعمال کردند؛ بگیرد زعفران (همان:53) یا این مورد: که از رطوبت بود، خاصه مردم مشایخ را؛ بیارد کُندر. (همان:182)
موضوع نسخه موضوع این نسخه پزشکی یابه عبارت دقیق تر«شاخه ی پزشک دارو از سه رشته ی مهم پزشکی باستان است.»(اذکایی،1371: 33) تشریح تمام عیار دارو با التفات به حساسیت این مبحث جایگاه خاصی در آثار مدونِ پزشکی داشته است. از عمده وظایف داروشناس گردآوری مواد دارویی، نحوه ی مصرف دارو و انتخاب بهترین آن ها همچنین تهیّه ی داروهایی مرکب از روی دستورهای موجود یا تجربیات شخصی بود. در این راستا نویسنده ی این نسخه نیز تاحد امکان تلاش کرده است که حق مطلب را به درستی ادا کند.
انواع داروها دارو در داروسازی سنتی می توانست گیاهی، حیوانی و معدنی باشد.دارو ساز حاذق با آگاهی ازخواص هر ماده می توانست داروی مناسب را تجویز و آماده کند. در این اثر نیز از تمام این مواد برای ساخت دارو نام برده شده است: صدف را درکوزه کنند واندر تنور گرم زبر خشت بر نهند تا بسوزد(نسخه خطی، بی تا:35)/ و این چنان باشد که مویز را دانه بیرون کنند وبکوبند چنانک پوست از وی جدا شود (همان:63)/ بگیرد هلیله ی کابلی بریان کرده به روغنگاو، سی درم کهربا (همان:55) اما بیشتر داروها از موادگیاهی ساخته می شدند.
داروهای گیاهی یکی دیگر از موارد حایز اهمیت در تجویز داروی گیاهی تعیین مناطق رشد و نمو گیاهان یا نوع ویژه آن گیاه بود. با داشتن این اطلاعات می توان تصویر روشنی از تنوع داروهای تولید شده وبه کار رفته در این نواحی یا نوع خاص آن به دست آورد. نویسنده ی اثرنیز مکرر به نقاط جغرافیایی یا نوع خاص مواد متشکله دارو اشاره می کند: اطریفل گشنیزی از نسخه استاد سیف الدین نوری نور الله قدره پوست هلیله زرد پوست هلیله کابلی (همان:106)/ بیماری ها که از گرمی بود یا از صفرا ؛بیارد بنفشه اصفهانی (همان:111 /112)
بدل دارو در طب سنتی آگاهی از بدل داروها با توجه به محدودیت های موجود درتهیه داروی اصلی اهمیت زیادی داشت. زیرا در روزگاران کهن ممکن نبود در هر زمان داروی مورد نیاز در دسترس باشد به همین دلیل در کتاب های داروشناسی فصل های خاصی درباره ی بدل داروها نوشته می شد. در این کتاب نیز از صفحه213(بدون مقدمه) تاپایان صفحه 220 بدل دارو ها ذکر شده است: زوفا بدل وی عصاره ی انجیر است(همان:220)
ویژگی های ممتاز متن بسیاری از ویژگی های متون نثرپیش از قرن ششم بویژه متون نثر مرسل در این متن نیز وجود دارد. نشان کهنگی نثر وقدمت سبک نگارش را می توان از موارد زیر به وضوح دریافت که به صورت نمونه بدان ها اشاره می شود: 1- تکرار: ورنگ روی خوب می کند و شکم رفتن کنانه را فایده میکند و صاحب بواسیر را اسهال بود فایده می کند(همان:80)/ خداوند درد زانو و درد سر و تهیکاه را سود دارد (همان:40)/ اسهال صفرایی را بازدارد وتشنگی بازدارد خداوند...( همان:126) 2- به کاربردن جمله های کوتاه ومستقل: همه را بکوبد و بوپزد و با سرکه تر کند و وبرانداید و یک ساعت باشد و باز بشوید (همان:95)/ روغن کنجد یک من بیامیزد و بپزد و روغن بماند و استعمال کند(همان:173) 3- استعمال فراوان افعال پیشوندی: بر نیاید و آتش نرم بجوشد و کفک بر می دارد (همان:16)/ و صفرا و بلغم را فرو دارد و آب را که اندر چشم فرو دارد، باز داد(همان:37)/که ترشی سرکا اندرزدی و صفرا و بلغم را فرو دارد(همان:37) 4- آوردن دو حرف اضافه: به آب سردیابه گلاب یابه آب غوره و به چشم اندر چکاند (همان:143)/که چوبی در آن روغن زنند و به آتش بر بدارند(همان:174)/همچنین استعمال «مر» با «را»: نافع بود مرخارش چشم را و (همان:146)/ مر آماس های گرم را که اندر جگر و اندر معده و احشا بود (همان:90)/نافع بودمرهمه بیماری ها راکه از سردی بود و گرده را گرم کند (همان:84)/همچنین کاربرد «از جهت ....را»، «از بهر....را»: با جلاب دهند و از جهت قولنج را اندر (همان:136)/از بهر تنقیذسر و معده را (همان:47) 5- استعمال این و آن:ملک الشعرای بهار درباره ی«این» و«آن» چنین می نویسد:«یکی دیگر از مختصات بسیار بارز نثر و نظم قدیم استعمال«این» و«آن»است ودر موارد تعریف مانند تعریف عهد ذهنی وذکری یا وصفی یا اشاره ی وصفی می آمده است»(بهار؛1388 :404)سکنگبین افتیمون نافع بود مرهمه علت های سودایی و و بلغمی را مر آن جوانان را که بر ایشان سودا غالب بود(نسخه خطی، بی تاریخ:14/15) 6- کاربرد «اندر»: باب دهم اندر لعوق ها: لعوق طباشیر؛ نافع بود مرسرفه ی کنانه را و ریو را و اخلاط سطبررا که اندر سینه وسوخته بود بر آرد (همان:184) 7- جمع:کلمات معمولاً با «ها» جمع بسته شده است: مرهمه بیماریها را که از سردی بود ... و سردی که بر همه اندامها غلبه کند ببرد (همان:84) اما در مواری نیز جمع مکسر عربی آمده است: خاصه مردم مشایخ را(همان:182)/ و درد همه اندام ها و درد مفاصل راسود دارد(همان:111) همچنین از «ان» جمع فارسی نیز به ندرت استفاده شده است:سودایی وبلغمی را ومرآن جوانان را که برایشان سودا غالب بود.(همان:14) 8- آوردن ضمیر « او» و « وی » برای غیر جاندار: سپید بود بیا]رد[ انگور سپید شیرین وی را بکوبد و بفشارد و آب وی بکشد (همان:15) 9- ساخت مجهول با فعل « آمدن »: چنانک گفته آمده است شربتی از وی دو درم بخورد (همان:110) 10- ابدال یا شاید هم استعمال کلمه با تلفظ محلی: همه را بکوبند و بوپزند و با عسل معجون کند بعد از شش ماه بکار بردن (همان:67) وتوحش سودایی را بُبَرد(همان:7)/ و اگر سلفه بود در صمغ عربی زیاده کند(همان:140) 11- استعمال کلمات پارسی که اکنون معادل عربی آن معمول است: پیوند به جای مفاصل: خداوند فالج ولقوه ودرد پیوندهای بلعمی را نقرس و درد پشت را سود دارد(همان:29)/ گرده به جای کلیه، قلوه: مردرد گرده را و مثانه را سود دارد(همان:69)/ سپرز به جای طحال: منفعت کند مر صلابت جگر و سپرز را و بیماری های معده و سرفه بلغمی را(همان:58) 12- کلمات مصدر به همزه: ویک من شکر اسپید بر وی بجوشاند تا به قوام رسد (همان:3) 13- بای تاکید بر سر افعال:وبماند وبپالایند ویک فانید یا عسل بدین آب بجوشاندتا قوام گیرد(همان:72) 14- کاربرد محدود مترادفات: و قی و غثیان را دفع کند.(همان:212) 15- کاربرد رای فک اضافه: چنان باشد که مویز را دانه بیرون کنند و بکوبند (همان:63) 16- صفت مقلوب: و بی وقت شیب نیارد و زرد رنگ روی لغو می کند(همان:73) 17- حذف فعل به قرینه لفظی:روغن صافی شده است وآب رفته،واگر...(همان:174) 18- تقدیم فعل بر متعلقات: دو درم شربت دو مثقال با سکنگین ساده واگر سرفه بود درین قرص زیادت کند رب سوس وکتیرا (همان:132) 19- استفاده از «نی» به جای «نه»: به این تریاق پدید آید که داده اندیا نی از بهر آنک اندر تن که نداده باشد هر چند از این تریاق دهند قی نکند(همان:61) 20- «به» در معنای« با»: شر بتی سه درم نا شتا به آب گرم بخورد(همان:35)/صفت وی سماق را به آب بجوشد(همان:142) 21- کاربرد «ی» و «همی» برای ساخت ماضی استمراری: سود دارد مر استسقا را همیشه محمد بن زکریا این قرص را استعمال کردی، بگیرد (همان:137)/ از داروها و از وی نگاه داشت قوت دل فایدها بودی ... یا حیوانی زهر ناک گزیده باشد این تریاق دهند همی آید تا قوت زهر پاک از تن وی بیرون آید(همان:60) 22- کاربرد «سیوم» به جای «سوم»: وقت خفتن خورد و بماند دو سه روز و باز بخوردو باز بماند و سیوم بار و چهار بار شفاء تمام یابد(همان:40) 23- «بازآمدن» به معنی «رسیدن»(دهخدا، ذیل باز آمدن): دیگر روز بپزد تا نیمه باز آید وبمالد و بفشارد(نسخه خطی، بی تا: 23) 24- آوردن اسم مفرد بعد از «همه»: و نسخه همه کتاب دارچینی است(همان:134) 25- «ماندن» به معنی گذاشتن(دهخدا،ذیل ماندن): باز نباید داشتن می باید ماندن تا برود مگر بسیار رود آن گه علاج کند(نسخه خطی، بی تاریخ:232) 26- درصد کم استعمال کلمات عربی: لغات تازی به کار رفته در متن معمولاً لغات علمی است که وارد زبان فارسی شده است: معجون فالج نافع بودمرفالج ولقوه واسترخا را و نسیان را واوجاع مفاصل را وهمه بیماری ها [که به]سبب برودت می شود.(همان:78)
کلمه ها و واژگان کهن ازدیگر موارد حایز اهمیت در این متن به غیر موارد ذکر شده استعمال کلمات کهن و اکنون ناآشنا یا کلماتی است که معنای آن ها در گذشته با آن چه امروزه استعمال می شود تفاوت دارد: احتمال کردن :قبول کردن، تحمل کردن(دهخدا، ذیل احتمال): سماق کوفته و سوده آن قدر که احتمال کند و شاف ها سازد و کافور و کتیرا (نسخه خطی، بی تا:143) بزمان: میل، اندوهگین، اندوهناک (دهخدا، ذیل بزمان): فالج و لقوه و ترسیدن و بزمانی و فکرت های بد را و استرخای اعصاب(نسخه خطی، بی تا:98) به جایگاه بردن/ جایگاه کردن: درجایی مناسب قراردادن: و به جایگاه برد و به وقت حاجت به کار دارد(همان:27) پاتیله:دیگ، تیان (دهخدا، ذیل پاتیله):چنانک فروغ آتش گرد برگرد پاتیله... (همان: 16) پانید/فانید: قند سفید، قند مکرر (دهخدا، ذیل پانید): یک مشت پودینه و یک مشت پانید می کوبدتا تمام شود(همان:224) پرویزن: الک (دهخدا،ذیل پرویزن): باپرویزن چوبین فراخ صافی کند (همان:114) تالیف کردن: ترکیب خاصی از ادویه که طبیبی دستور دهد (دهخدا، ذیل تالیف)ابن ماسویه می گوید این حب را تالیف کردم(نسخه بی تا:47) تک:ته، بن چیزی (دهخدا، ذیل تک): تا آهک تک آب نشیند (همان:85) چفساندن: چسباندن (دهخدا، ذیل چفساندن): وبن دندان را چفساند...صهار بخت می گوید مازریون جفساند(همان:231) چکچک:آواز داغ شدن روغن مخلوط به آب (دهخدا، ذیل چک چک):که چو بی در آن روغن زنند و به آتش بر بدارند اگر آتش درگیرد و چکچک نکند روغن صافی شده و آب رفته است و اگر آواز اید علامت آن است که هنوز آب باقی است(همان:174) چکندر: چغندر (دهخدا،ذیل چکندر): همه دواستیر آب چکندر بپزد تا نیمه بازآید(همان: 195) خداوند: مالک، صاحب (دهخدا، ذیل خداوند):خداوند فالج و لقوه و درد (همان:29 / 30) خنب: ظرفی باشد که شراب وامثال آن در آن کنند(دهخدا، ذیل خنب): و در خنبی کنند وسر آن به کرباس بندد وچهل روز در آفتاب نهند وهر روز(همان:210) خنبره:کوزه ی کوچک آب که دهان آن تنگ باشد(دهخدا، ذیل خنبره): بعد از آن چهل روز در خنبره کند و به وقت حاجت استعمال کند(همان:224) خوک: آزاری است که در گلو به هم رسد، خنازیر (دهخدا، ذیل خوک): وآماس های سودایی را وخوک را سود دارد(همان:164) راستا راست: برابر، مساوی (دهخدا، ذیل راستا راست): مرزنگوش خردل راستا راست همه را بکوبد و با عسل معجون کند(همان:194) رگو:جامه ی کهنه (دهخدا، ذیل رگو): سوزد و روغن بیرون می آید و آن روغن را به رگوی می گیرد و می فشارد (همان:171) سحق: سودن، ساییدن (دهخدا، ذیل سحق): برابرسحق کند وبر مالد(همان:229) سرفیدن: سرفه کردن (دهخدا، ذیل سرفیدن): و بچگان را فایده می کند به سبب سخت سرفیدن قی می کند (همان:51) سُلافه: شراب شیرین (دهخدا، ذیل سلافه): و بپالاید و بر افکند بروی سلافه انگور سپید یک رطل به آتش نرم بپزد(همان:27) سُلاق:صلابتی است در پلک چشم (دهخدا، ذیل سلاق): شاف اخضر نافع بود مرسبل را و چرب را و سلاق را.(همان:249 / 150) شوصه: آماسی دردناک وگرم اندرعضله های اندرونین سینه(دهخدا، ذیل شوصه):ومر خون برآمدن از سینه وشوصه باز دارد(همان:69) طلا: هرگونه دارویی که برتن مالند : طلا که نافع باشد مر کس (همان:196) طلا کردن: برمالیدن (دهخدا، ذیل طلا کردن): و اندر گرمابه طلا کنند و یک ساعت باشد پس بشوید از سه بار طلا کردن حاجت نباشد (همان:91) فرامشتی/ فرامشتکاری: نسیان (دهخدا، ذیل فرامشتی و فرامشتکاری): منفعت کند مر درد معده را و فرامشتی را.(همان:109)/ و سواس و تباهی فرامشتکاری را ببرد.(همان:174) فرغار کردن: خیسانیدن (دهخدا، ذیل فرغارکردن): و صندل را اندر این سرکا وآب فرغار کند دو شباروز(همان:4) کلفه: لکه که در صورت انسان پدید آید (دهخدا، ذیل کلفه): نافع بود مر بوش وغش و کلفه را و گونه نیکو کند و سپید گرداند(همان:90) کاواک: خلا، در میان چیزی نداشتن: واندر کاواکی دندان نهد(همان:226) کنانه: کهنه(دهخدا، ذیل کنانه):وهمه بیماری های کنانه را پاک کند .(همان:20) کنجید:کنجد (دهخدا،ذیل کنجید): و نیمه وزن آن آب صافی روغن کنجید.(همان:173) میزک: بول(دهخدا، ذیل میزک): نافع بود مرقولنج را ومیزک گرفتن را.(همان:113)
مقادیر و معیار ها باتوجه به اهمیت مخلوط کردن به اندازه ی مواد، مقادیر در داروسازی سنتی جایگاه ویژه ای داشته است. دراین اثر نیز از مقادیر متنوعی استفاده می شود از جمله: استیر:مقداری باشد معین و آن شش درم و نیم است : روغن بادام شیرین دو استیر شربتی یک استیرواز بهر مداومت سه درم با آب گرم (نسخه بی تاریخ:119) اوقیه: معادل هفت مثقال باشد (دهخدا، ذیل اوقیه): ومزاج سرد را بدل کند بیارد بلبل سپید و سیاه و دار بلبل از هر یکی سه اوقیه ... عود بلسان یک اوقیه(همان:78) بهره: قسم، بهره (دهخدا، ذیل بهره):که بیارد عسل یک بهره، آب دو بهره(همان:7/8) دانگ: معادل دوقیراط(دهخدا، ذیل دانگ): از وی وزن چهار دانگ سنگ(همان:37) درم: معادل شش دانگ (دهخدا، ذیل درم): و در ترکیب یوحنا بن سرابیون ترید شش درم است شربتی دو درم سنگ(همان:40) رطل: نیم من (دهخدا، ذیل رطل):کشک جو شش درم، همه را به چهار رطل آب عذب به آتش معتدل بپزد تا یک رطل بازآید(همان:204) عدد درد پهلو را بگیرد عناب بیست عدد سپستان سی عدد انجیر سپید، دوعدد(همان:203) عدسه: به اندازه یک عدس: ومرکودکان را قدر عدسه (همان:121) کف: آن که در یک کف دست جا گیرد (دهخدا، ذیل کف):ازین دو جنس هر کدام خواهد یک کف در یک من آب بجوشاند تا آب(همان:173) مثقال: بیست قیراط (دهخدا): از هریکی نیم مثقال همه را بکوبد (همان:67) مشت: مقدار آن که یک کف دست گنجد (دهخدا)یک مشت مورد و یک مشت آمله و یک مشت پر سیاو شا ] ن[ را ] ا[ ندر آب فرغار کند یک شباروز(همان:171) من: ششصد مثقال(دهخدا، ذیل من): وشکر پاک کرده بکوبد وبه غربیل فروگذارد وبه هر ده منی شکر سه من گل کند.(همان:209)
نویسنده ی نسخه به دلیل ذکر نشدن نامی از نویسنده در متن،نام صاحب اثر مشخص نیستاما با تدقیق در متن می توان به آگاهی های زیر دست یافت: الف- به حدس نگارنده ی این سطور، نویسنده می بایست پیش از قرن هفتم این اثر راتالیف کرده باشد. زیرا تمام استادان وکسانی که درمتن نام برده شده اندپیش ازقرن هفتم می زیسته اند. ب- در چند جای متن از استاد خود به نام سیف الدین نوری نام می بردکه متأسفانه تاکنون از این استاد هم نشانی پیدا نشده است: از ترکیب استادم سیف الدین نوری نوّر الله مرقده(همان:13)/ از نسخت استادی نور الله مرقده آواز روشن کند وسرفه را نافع باشد(همان:25)/ استاد من سید افاضل سیف الدین نوری نوّر الله مرقده درین نسخه... پنجاه سال عمل وتجربه کرده است(همان:102-103)/اطریفل گشنیزی از نسخه استاد سیف الدین نوری نور الله قدره، پوست هلیله زرد (همان:106)/ از نسخت استادم سیف الدین نوری نوّر الله مرقده ؛بگیرد سورنجان(همان:179) پ- نویسنده ضمن رعایت امانت علمی وطبق سنت از نسخه های استادان بزرگ داروشناسی در داروسازی با ذکر نام آنان استفاده می کند: و استاد احمد فرح اندر قرابادین کتابه آورده است که بعضی اطبا بدین تریاق اندر زعفران کنند برابر دارو ها ومن زعفران کردمی نیمه یکی(همان:59)، ولی گاه درجه اجتهاد خود را نیز به رخ می کشد و به این ترتیب خواننده را آگاه می سازد که خود نیز در این علم استاد است: اسمعیل صاحب ذخیره می گوید: مرا چنین می نماید که دارچینی تصحیف است، ریوند چینی می نماید(همان:134) نویسنده نسخه در ادامه این نقل قول از سید اسماعیل جرجانی مؤلف ذخیره خوارزمشاهی، نظر خود را می آورد که خلاف نظر جرجانی است: ونسخه همه کتاب دارچینی است. (همان:134)ت- اگرنسخه ذکر شده نیاز به آزمایش داشته باشد، روش آزمایش را نیز ذکر می کند: ونشان صاف شدن روغن وتمام رفتن آب آن است که چوبی در آن روغن زنند وبه آتش بر بدارند اگر آتش در گیرد وچکچک نکند روغن صافی شده است وآب رفته است واگر آواز آید علامت آن است که هنوز باقی است(همان:173/174) ث- نویسنده در دو مورد ابیاتی را می آورد که احتمالاً از کتاب های تعلیمی منظوم درطب اخذ شده است: این حب را ضیاء الدین خجندی نظم کرده (همان:52)
همچنین در مورد دیگر: نسخه ی نوش دارو را نظم کرد ضیاء الدین حاجی خجندی (همان:72)
ج- نویسنده می بایست به زبان یونانی آشنایی داشته باشد:اهل یونان داروی مسهل را ایارح نام نهاده اند(همان:16)/اصطحقون به لغت یونانی پاک کننده را گویند(همان:43) چ- نگارش این نسخه شباهت زیادی به هدایت المتعلمین ابوبکر اخوینی دارد برای نمونه مورد زیر ذکر می شود: نباید باز داشتن و به جای باید ماندن تا برود مگر بسیار رود (اخوینی،291:1344)/ باز نباید داشتن می باید ماندن تا برود مگربسیار رود(همان:232)
دقت علمی نویسنده نویسنده در دارو سازی و دارو شناسی متبحر بوده و تا حد امکان با دقت درخور تحسین مطالب را ذکر کرده است. برای اثبات این مدعا موارد زیر درج می شود: الف- زمان استفادۀ دارو؛ وقتی دارویی را ذکر می کند زمان به کار بردن آن را نیز قید می کند: شربتی سه درم ناشتا به آب گرم بخورد(همان:35)/هر وقت که خواهد بخورد خواه در تابستان خواه در زمستان بگیرد(همان:113)/ وبر سیری وگرسنگی خوردن روا باشد(همان:178)ب- سن یا جنسیت یا قشرخاص مصرف کننده ی دارو: سکنگبین افتیمون نافع بود مرهمه علت ها سودایی و و بلغمی را مر آن جوانان را که بر ایشان سودا غالب بود(همان:14/15) حتی که بوی دهان را نافع بود خاتونان ملوک استعمال کردند(همان:53)شفوف ارسطاطالیس که از بهر اسکندر ساخت (همان:174)پ- مقدار مصرف دارو: از بهر مداومت سه درم به آب گرم (همان:119)/ از یک درم تا سه درم پیش از طعام و پس از طعام روا باشد(همان: 175) ت- اگر دارویی را می بایست در جایی خاص مصرف کرد، نویسنده آن را نیزذکر می کند: اندرگرمابه طلا کنند و یک ساعت باشد پس بشوید (همان:91)ث- عواقب مصرف دارو: و درد سینه و درد معده را نسخه محمد بن زکریا این دارویی شریف است تن را گرم می کند درساعتی و عرق می آرد می باید که بعد از خوردن خود را بپیچد تا عرق کنند (همان:63) ج- اگردارویی چند نوع ساخت داشته باشد آن ها را ذکر می کند: صفت شراب خشخا]ش[ ساده؛ بگیرد تخم خشخاش نیمن(همان:23)/صفت شراب خشخاش دیگر؛ بگیرد خشخاش سپید سی عدد(همان:24)/ صفت شراب خشخاش دیگراز نسخت استادی نور الله مرقده(همان:25)چ- مجرب بودن یا نبودن دارو نیز ذکر می شود: و استعمال کنند زود شفا یابد الله اعلم (همان:154/155)/ سه درم شربتی یک قرص با شراب بنفشه دهد این نسخه است آزموده است (همان:135) ح- نحوه مصرف دارو که می بایست با خوردنی دیگری آمیخت واستعمال کرد یا به تنهایی می توان آن را استعمال کرد: وبه وقت حاجت به کاردارد، خواهد درکشکاب حل کندوگرم فرمایند خوردن وخواهد به کفجه می ریزد(همان:27)/ وبر زَبَرِ وی اندکی شراب یا جلاب بخورد، مجرب است.(همان:179/180) خ- تا حد امکان توصیف ساخت دارو را به دقت ذکر می کند: بعد از آن به دست بمالد و با پرویزن چو بین فراخ صافی کند.(همان:114)/گل سرخ تازه یک من، روغن کنجد سپیده کرده سه من در قدح آبگینه فراخ سر کند یا در قرابه و در آفتاب نهد چهل روز پس از آن بپالاید وقفل بیندازد و روغن را در جایگاه کند وبه وقت حاجت به کار برد(همان:92)یا اگر دارویی با افزودن یا کاستن برای بیماریی دیگر مناسب باشد آن را نیز ذکر می کند: اما خداوند صداع گرم زعفران کمتر کنند یا عوض آن گل سرخ کنند و همچنین از جهت غثیان وقی زعفران نشاید، عوض آن گل کنند(همان:21)/ وبه عسل معجون کنندش از بهر گوارش دو درم واز بهر اسهال شش درم(همان:101) د- ذکر وجه تسمیه ی دارو: معجون ابو مسلم، به این معجون فریادرس گویند همه داروها را ساکن کند وسواس را سود دارد این معجون در عهد وی تالیف کرده اند و نام وی برین معجون نهاده اند.(همان:165) مرهم رسل یعنی مرهم پیغامبران است و بعضی مردمان هم اثنا عشر می گویند این مرهمی است که حواریون عیسی علیه السلام ساخته اند و داروهای این دوازده عدد است.(همان:162)معجون عنبر که مر کسری راکه ملک ساخته اند معجون را در قرابادین جوارش الخسروی المعروف به جوارش العنبر می گوید. (همان:84) اهل یونان داروی سهل را ایارح نام نهاده اند تفسیر ایارح داروی الهی است و این نام داروی اسهال را از بهرآن نهاده اند که(همان:16) ذ- برای رعایت امانت سازنده ی دارو یا منبع اخذشده را نیز ذکر می کند: اندر قرابادین ایضاح گل ارمنی باگل مختوم از هریکی دو درم زعفران پنج درم...و در بعضی نسخت ها مروارید و مشک(همان:66)اسمعیل صاحب ذخیره می گوید (همان:134) ر- نحوه ی طبخ دارونیزبسیارمهم بود، نویسنده نسخه هم با کمال دقت آن را ذکر می کند: سپید بود بیا ]رد[ انگور سپید شیرین وی را بکوبد و بفشارد و آب وی بکشد و در باتله کند و بر آتش دانی نهد،چنانک فروغ آتش گرد برگرد باتیله وبه آتش نرم بپزد تا سطبر شود(همان:15/16) به تابه افکند و زیرآتش باریک می کند و مرورا به تابه بر می جنباند بجوشد (همان:171)
اسامی استادان داروشناس داروشناسی بر مبنای سنّت، بر اساس مشاهده و تجربه ی عالمانه بود. پس هرنویسنده ی کتاب دارو شناسی می بایست از تجویزات استادان متأخر و متقدم آگاهی می داشت. وبا دقت علمی درجای جای آثار خود به آن ها اشاره می کرد تا هم پایه ی علمی اثر خود را ارتقا دهد هم ثابت کند که از متون معتبر گذشته آگاه بوده است. حتی در مواردی هم اظهار نظر های صریح وقاطعی درباره ی آرای استادان ارائه دهد. در این اثر نیز به استادان وکتاب هایی اشاره شده است. اسامی استادان وکتاب های آنها در این اثر به قرار زیر است: 1- ابن ماسویه (ابوزکریا یحیی (یوحنا) بن ماسویه اسم داروسازمشهور است نه محمد ماسویه؟!):ابن ماسویه می گوید: این حب را تالیف کردم(همان:47)/این نسخت را حب اسطمخیقون محمد ماسویه گویند.(همان:44)/یحیی بن ماسویه می گوید: (همان:230) 2- ابوبکر اخوینی: ترکیب صاحب هدایه ابوبکر اخوینی سود دارد(همان:38)/ صاحب هدایه می گوید: این چنین نیکو است(همان:39)/ این بر کتاب ابوبکر اخوینی رحمه الله نیک مجرب است (همان:159) 3- ابو علی سینا: سید الحکما ابوعلی سینا می گوید: من صواب آن می بینم که مقل حل کند(همان:29)/ شیخ ابو علی سینا رحمه الله اندر کتاب قانون می گوید:... (همان:211) 4- ارسطاطالیس: شفوف ارسطاطالیس که از بهر اسکندر ساخت. (همان:174) 5-اسمعیل: اسمعیل صاحب ذخیره می گوید: مرا چنین می نماید که..(همان:134)صاحب ذخیره می گوید: من به...(همان:84)/ این نسخه از قرابادین ذخیره است(همان:87) 6- اهرن:...به نسخه اهرن نافع بود مر همین بیماری ها را، بیارد (همان:18) 7- البرن(به نظرم همان بیرونی باشد): البرن می گویند: آن طبیب که این قرص ساخت می گوید...(همان:127) 8- احمد فرح: و استاد احمد فرح اندر قرابادین کتابه آورده است که بعضی از اطبا بدین تریاق اندر زعفران کنند(همان:59)/ استاد احمد فرخ می گوید این داروها را چون به پلیته خواهد به کار بردن(همان:235) 9- اسقف(؟): اسقف سوگند خورده است ... که من نمی دانم پیش کسی دارویی ازین فاضل تر (همان:100/101) 10- بدر الدین قلانسی: واندر قرابادین بدرالدین قلانسی دو حب یا پانزده حب وقت خفتن (همان:34)/ حب قابض، شکم رفتن را سود دارد. از ترکیب بدر الدین قلانسی، بگیرد (همان:42)/ از نسخه بدر الدین قلانسی، بگیرد (همان:45) 11- حنین بن اسحق: دونیم دربه آب گرم و در وصف حنین بن اسحق شربتی از وی(همان:37)/ و اسهال خون را باز دارد و این نسخه را قرابادین حنین بن اسحق و از کامل الصناعه است (همان: 45) حنین بن اسحق می گوید: این (همان:229) 12- جالینوس: صفت آن، جالینوس به نسخه معروف، نافع بُوَد (همان:11)/ جالینوس به نسخه اهرن نافع بود مرهمین بیماری ها (همان:18)/ حب قوقایای جالینوس، نافع است درد سر را(همان:30)/ هو حب جالینوس به نسخه شاپور بن سهل سود دارد(همان:36)/ صفت حب سعال، جالینوس نزله را سود دارد[(همان:49این قرص جالینوس ساخته است (همان:127)/ از قرابادین جالینوس است(همان:230) 13- زکریای رازی: واین ترکیب محمدبن زکریا الرازی است(همان:53)/ نسخه محمد بن زکریا، این دارویی شریف است(همان:63)/ معجون حب الغار تألیف محمد زکریا است صفت وی (همان:82) 14- شاپور بن سهل: نسخت دیگران، نسخه شاپور بن سهل...( همان:12)/ و در نسخت شاپور بن سهل و صهار بخت، از هریکی دو درم سنگ(همان:21)/ وهو حب جالینوس به نسخه شاپور بن سهل سود دارد مر درد سینه را (همان:37) 15- صهاربخت: و اندر نسخت صهاربخت سه دارو زیاده است(همان:12)/ و در نسخت شاپور بن سهل و صهار بخت از هر یکی دو درم سنگ (همان:21/ استاد عیسی بن صهار بخت می گوید: مازریون...(همان:231) 16- طاهر سجزی:...استاد فاضل طاهر سجزی در کتاب ایضاح می گوید: فاما فی اعطفیات و (همان:4) واندر قرابادین ایضاح از هریکی پانزده درم سنگ(همان:25)/اندر قرابادین ایضاح، روغن بقر است(همان:61) 17- علی بن عباس مجوسی الاهوازی: و اسهال خون را باز دارد و این نسخه را قرابادین حنین بن اسحق و از کامل الصناعه است (همان:45)/ اندر کامل الصناعه، هلیله سیاه است(همان:102)/ یک درم سنگ، از قرابادین کامل الصناعه(همان:120) 18- نجیب الدین سمرقندی: ازنسخه نجیب الدین سمرقندی بگیرد ترید(همان:46)/ سه درم به آب گرم این نسخه از قرابادین ایضاح است هم موافق است به نسخه نجیب سمرقندی (همان:119)/ تخم گشنی، تخم خیار از هر یکی چهار درم، شربتی یک مثقال از قرابادین نجیب سمرقندی(همان:121) 19- یوحنا بن سرابیون: حب مقل، ترکیب یوحنا بن سرابیون؛ سود دارد...(همان:34) صفت حب سوزنجان تالیف یوحنا بن سرابیون بگیرد سوزنجان (همان:39)
نتیجه نسخه های خطی فراوانی به زبان فارسی در اطراف واکناف جهان وجود دارد که با شناساندن آن ها می توان آگاهی بیشتری از زبان فارسی وفرهنگ فارسی زبانان یافت. یکی از این گنجینه های زبان فارسی نسخه منحصر به فردی است که در کتابخانه گنج بخش یافته و در این مقاله معرفی شد. این نسخه در داروشناسی از شاخه های طب احتمالاً به خط نویسنده وحاوی اطلاعات بسیار مفیدی است. این نسخه کهن متعلق به پیش از قرن هفتم وقدیمی ترین نسخه موجود کتابخانه گنج بخش در طب است. این نسخه حاوی یافته های ممتاز سبکی وادبی زبان فارسی است. به علاوه معنای بسیاری از واژگانی که هم اکنون از دایره ی واژگان فعال زبان فارسی حذف شده اند وشاید معنای آن ها و نیز نگارش متنوع آن ها بر ما پوشیده مانده باشد، روشن می شود. از سویی دیگر به توان علمی زبان فارسی در زمینه داروشناسی وپزشکی بهتر می توان پی برد. همچنین می توان با ظرفیت واژه سازی زبان فارسی برای ساختن معادل اصطلاحات نوین بیشتر آشنا شد.
| |||
مراجع | |||
1- اذکایی، پرویز، تاریخ طب در ایران، همدان: دانشگاه علوم پزشکی همدان،1371. 2- البخاری، ابوبکر ربیع ابن احمد الاخوینی، هدایت المتعلمین فی الطب، به کوشش جلال متینی، مشهد: دانشگاه مشهد،1344. 3- براون، ادوارد، تاریخ طب اسلامی، مترجم مسعود رجب نیا، چاپ چهارم، تهران: انتشارات علمی فرهنگی،1364. 4- بهار، محمد تقی، سبک شناسی، تهران: انتشارات امیر کبیر، 1388. 5- بی نام، نسخه خطی شماره 15597، اسلام آباد: کتابخانه گنج بخش، بی تا 6- تسبیحی، محمدحسین، فهرست الفبایی نسخه های خطی کتابخانهگنج بخش، ویرایش دوم، اسلام آباد: مرکز تحقیقات فارسی ایران و پاکستان، 1384. 7- دهخدا، محمد، لغت نامه، زیر نظر محمد معین وسید جعفر شهیدی، تهران: دانشگاه تهران؛ 1325-1360. 8- منزوی، احمد، فهرست نسخه های خطی کتابخانه گنج بخش، اسلام آباد: مرکز تحقیقات فارسی ایران وپاکستان. 9- واسطی، یر، تاریخ روابط پزشکی ایران وپاکستان، مرکز تحقیقات فارسی ایران وپاکستان، اسلام آباد، 1353. References 1-Azkaei,parviz.Tarikh e teb dar Iran. first edition, Hamedan: University of oloom e pezeshky,1992. 2- Bahar, moohammadtagy. Sabk shanasy.Teharn: Amirkabir publication, 2009. 3-Bita. Noskha ye khatty 15597. Pakistan,Islamabad: ketabkhane Ganjbakhsh. 4-Bokhary,aboobakr rabi’bn e ahmad akhavainy. Hedayat al motaallemin fe tteb . Ed. Jalal Matiny,Mashhad: University of Mashhad; 1965. 5-Braon,Edward.Tarikh e teb e Islamy.trans Mas’ood Rajabnya 4th edition,Tehran: elmy farhangy publication,1985. 6-Dehkhoda, mohammad. Logatname. Ed. Mohammad Mo’in and Sayyad Jafar Shahidy,Tehran:University of Tehran,1926-1981. 7-Monzavy,ahmad.Fehreste noskhahay e khatty e ketabkhasne Ganjbakhsh.Pakistan,Islamabad:markaz etahgygat e farsy e Iran va Pakistan. 8- Tasbihy,mohammadhosain.Fehrast e alefbaei e noskhehay e khatty e ketabkhane Ganjbakhsh.Pakistan,Islamabad:markaz etahgygat e farsy e Iran va Pakistan,2005. 9-Wasety, nayyar.Tarykh e ravabet e pezeshky e Iran va Pakistan. Pakistan,Islamabad:markaz etahgygat e farsy e Iran ve Pakistan.
| |||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 5,072 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 1,214 |