تعداد نشریات | 31 |
تعداد شمارهها | 698 |
تعداد مقالات | 6,840 |
تعداد مشاهده مقاله | 11,121,650 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 7,502,150 |
روابط فرهنگی بلوچستان ایران و پاکستان در هزاره سوم پیش از میلاد بر اساس بررسی های جدید باستان شناسی در مکران ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مطالعات شبه قاره | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 2، دوره 6، شماره 20، آذر 1393، صفحه 43-64 اصل مقاله (885.61 K) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22111/jsr.2015.1786 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
روح الله شیرازی* 1؛ مهدی دهمرده پهلوان2 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1استادیار گروه باستانشناسی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2دانشجوی دکتری | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
یکی از راه های عمده درک برهمکنش ها و روابط فرهنگی جوامع باستان، آنالیز و مقایسه مواد فرهنگی با یکدیگر است. با توجه به اینکه هنوز مطالعات تطبیقی جدی در باب عصر مفرغ و هزاره سوم قبل از میلاد در حوزه مکران انجام نشده، پژوهش حاضر تلاش دارد تا با مطالعه و مقایسه گونه شناختی سفال عصر مفرغ مکران جنوبی، که از بررسی های میدانی جدید بدست آمده، با محوطه های همزمان در بلوچستان پاکستان به درک روشنی از روابط فرهنگی این دو حوزه دست یابد. تجزیه و تحلیل آماری و مقایسه سفال های بخش جنوبی مکران ایران با نمونه های مکشوفه از محوطه های همعصر در دره کِچ و حوزه رود دشت در مکران پاکستان حکایت از ارتباطات گسترده ی این دو حوزه در هزاره سوم قبل از میلاد دارد. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
روابط فرهنگی؛ مکران جنوبی؛ بلوچستان پاکستان؛ سفال هزاره سوم پیش از میلاد | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
روابط و برهمکنش های فرهنگی میان ایران و پاکستان سابقه هزاران ساله دارد. علم باستان شناسی می تواند با بهره گیری از ابزارها و الگوهای متنوع مطالعاتی و با مطالعه مواد فرهنگی مکشوفه از پژوهش های باستان شناسی، برهمکنش ها و روابط فرهنگی، اقتصادی و سیاسی میان استقرارهای انسانی فلات ایران را با حوزه های غربی پاکستان، به ویژه بلوچستان، بازسازی نماید. بلوچستان ایران و پاکستان، در روزگاران گذشته به عنوان یک ناحیه واحد جغرافیایی شناخته می شده است (شکل 1). عصر مفرغ در مکران ایران، که از ویژگی های آن بکر بودن و ناشناخته بودن است، همزمان با سایر فرهنگ های عصر مفرغ در جنوب شرق ایران و مناطق همجوار به رشد و بالندگی دست یافته است. در پرتو مطالعات جدید باستان شناسی ثابت شده است که در هزاره سوم پیش از میلاد این دو منطقه ارتباطات گسترده ای با هم داشته و یک حوزه فرهنگی مشترک را تشکیل می داده اند.
بستر جغرافیایی و فرهنگی از نظر جغرافیایی، سرزمین بلوچستان را می توان به دو بخش عمده تقسیم نمود که شامل منطقه سرحد در شمال و مکران در جنوب است. از آنجایی که حوزه مطالعاتی ما بیشتر منطقه جنوبی این حوزه است، شرح مختصری در باره ویژگی های جغرافیایی و فیزیوگرافی مکران آورده می شود. به لحاظ جغرافیایی سرزمین مکران ادامه فلات ایران در نظر گرفته می شود. این سرزمین کوهستانی ارتفاعات نه چندان بلندی را در خود جای داده که امتداد جنوب شرقی رشته کوه های زاگرس است. (Fisher, 1968: 8) سلسله کوههای سلیمان و کرتهار بخشهای شرقی مرز بین پاکستان و ایران را احاطه کردهاند دشت های زاب (Zhob) و لورالای (Loralai). در غرب سلسله کوههای سلیمان واقع شدهاند و امتداد آنها به دره کویته میرسد. زمستانهای سرد و تابستانهای بسیار گرم، بارانهای غیرمنتظره و سواحل از مشخصات طبیعی هر دو بخش بلوچستان ایران و پاکستان است (Kulke & Rothermund, 1998: 221). در سراسر این سرزمین وسیع که بخش بزرگی از کشورهای ایران و پاکستان را در برگرفته، جریان های سطحی آبی وجود دارد که پذیرای جوامع انسانی از روزگار گذشته تا کنون بوده است. رودخانه هایی همچون بمپور، دامن، کاجو و باهو کلات در ایران و نیهینگ، کِچ و دشت در پاکستان از این جمله هستند (Stein, 1931: 8-9). قدیمی ترین توصیف جغرافیایی این سرزمین در متون یونانی ذیل عنوان گدروزیا دیده می شود. برای مثال، آریان در شرح بازگشت اسکندر از هند اشاره دارد که وی در عبور از گدروزیا گرفتار مشکلات فراوانی گردید و بخش بزرگی از سپاهیانش را در این جا از دست داد. همو می نویسد که مرکز این ایالت در آن زمان پورا نامیده می شده است (Arrian. VI. XXIV. 1). در ادبیات باستان شناسی، بلوچستان به عنوان بخشی از سرزمین های مرزی هند و ایرانی شناخته می شود. ایده وجود یک فضای برهمکنش در بخش های شرقی ایران و در محدوده مرزی هند و ایران نخستین بار توسط دو تن از باستان شناسانی که در این حوزه کاوش های باستان شناسی انجام داده اند، یعنی ماریستیو توزی حفار شهرسوخته و کارل لمبرگ-کارلوفسکی کاوشگر تپه یحیی مطرح گردیده است (Tosi and Lamberg-Karlovsky, 1973). گسترش مطالعات باستان شناسی در آسیای مرکزی و بویژه ترکمنستان جنوبی پس از فروپاشی اتحاد شوروی در سال های پایانی قرن بیستم فرضیه وجود این فضای برهمکنش هند و ایـرانی را بیشتر تقویت نمود. مواد فرهنگی یافت شده در جنوب ترکمنستان در برخی مـوارد شباهت زیـادی را با نمـونه های مکشـوفـه از بلوچستـان نشـان داده است (Heibert and Lamberg-Karlovsky, 1992: 3-5) .
پیشینه ی تحقیق مطالعات اندک تطبیقی باستان شناسی در این دو منطقه، به مسئله ارتباطات و برهمکنش ها پرداخته که از آن جمله می توان به موارد زیر اشاره نمود. محوطه مهم باستانی مهرگر که طولانی ترین توالی گاهنگاری و فرهنگی از نوسنگی تا پایان عصر مفرغ را نشان می دهد، در دره کویته قرار دارد و کاوش های باستان شناسی در آن را باستان شناس فرانسوی ژان-فرانسوا ژاریش انجام داده است. سفال های مکشوفه از این محوطه شباهت های زیادی با سفال شهرسوخته و نیز محوطه های هزاره سوم در بلوچستان ایران دارد (Santoni, 1989: 176-185). بنجامین موتَن به بررسی مقایسه ای سفال های هزاره چهارم حوزه رودخانه دشت در نزدیکی شهر تربت در مکران پاکستان با مناطق همجوار و مخصوصاً بلوچستان ایران پرداخته است. بر اساس این مطالعات، ارتباطات نزدیکی را می توان بین سفال های آن حوزه با نمونه های مکشوفه از محوطه چاه حسینی در حوزه بمپور و تپه یحیی در کرمان مشاهده نمود (Mutin 2007; 2013 & Didier and Mutin 2013) کامل ترین مطالعات در باره سفال های هزاره سوم قبل از میلاد در مکران پاکستان و مقایسه آن با سفال سیستان و بلوچستان را اُرور دیدیه انجام داده است. وی با مطالعه سفال هایی که از کاوش دو محوطه مهم باستانی این حوزه یعنی میری کلات و شاهی تمپ و نیز بررسی های باستان شناسی در اطراف رود دشت به سرپرستی رولان بزنوال بدست آمده بود، توانست روابط گسترده سفالی میان حوزه جنوب شرق ایران و غرب پاکستان را به اثبات برساند (Didier 2013) در همین زمینه می توان به پژوهش های مقایسه ای الیزا کورتزی و دیگران در باره ارتباطات فرهنگی حوزه هیرمند، بلوچستان و دره سند اشاره نمود (Cortesi et al. 2008).
هزاره سوم قبل از میلاد عصر ارتباطات فرهنگی در جنوب شرق ایران هزاره سوم پیش از میلاد همزمان با تحولاتی همچون آغاز شهرنشینی، افزایش جمعیت، گسترش مبادلات فرامنطقه ای و پیچیدگی اقتصادی و اجتماعی است. شبکه های بزرگ مبادلاتی این دوره بزرگترین مراکز شهرنشینی فلات ایران را از طریق راه های تجاری به همدیگر ارتباط می داده اند. بهترین نمونه این راه های تجاری مسیر مبادله سنگ لاجورد است که با محوریت شرق ایران به شوش و بین النهرین منتهی می شده است .(Lamberg-Karlovsky and Tosi, 1973: 27) . مواد خام مورد نیاز شهرهای عمده بین النهرین در هزاره سوم قبل از میلاد (همچون لاجورد، فیروزه و عقیق) در این شبکه مبادلاتی به صورت انبوه در چرخش بوده است. از دیگر ویژگی های این دوره تخصصی شدن فعالیت های صنعتی و اقتصادی جوامع، ظهور طبقات اجتماعی، ایجاد ساختارهای سیاسی و اداری، تقسیم کار اجتماعی و در مجموع شکل گیری جوامع پیچیده می باشد (Wenke, 1999: 404-405) .
شکل 1- نقشه محدوده بلوچستان ایران و پاکستان و سرزمین های همجوار (Jarrige et al. 2011)
مطالعات باستان شناسی در بلوچستان ایران و پاکستان الف- ایران: بررسی ها و کاوش های باستان شناسی در بلوچستان ایران عمدتا با فعالیت های اورل اشتاین آغاز می گردد (Stein, 1937). هدف عمده وی بازسازی راه هایی بود که دره سند را به سرزمین بین النهرین از طریق سرزمین های میانجی مرتبط می کرده است. کاوش های بئاتریس دکاردی از دیگر اقدامات مهم در زمینه معرفی فرهنگ های هزاره سوم قبل از میلاد در حوزه رود بمپور است. همچنین می توان به پژوهش های ماریستیو توزی (Tosi, 1974)، مهدی مرتضوی (Mortazavi, 2006) و سید منصور سید سجادی (سیدسجادی،1383، 35) در ادامه فعالیت های فوق اشاره نمود.
بمپور تپه بمپور، مهمترین استقرار هزاره سوم پیش از میلاد، در حوزه رودخانه بمپور و در حدود 30 کیلومتری غرب ایرانشهر قرار گرفته است. این محوطه را نخستین بار اورل اشتاین معرفی نمود (Stein, 1937: 104-111). تپه بمپور در سال های 1966 و 1967 توسط بئاتریس دکاردی، باستان شناس انگلیسی، به مدت دو فصل کاوش گردید (De cardi, 1970: 237-238). این کاوش ها شش دوره استقراری را مشخص نموده است که به ترتیب از قدیم به جدید از I تا VI نام گذاری گردیدهاند و تاریخی برابر با نیمه هزاره سوم پیش از میلاد تا 1900 پیش از میلاد را در بر میگیرد ( 135:De Cardi, 1968). ادوار شش گانه فوق را می توان به دو گروه عمده تقسیم نمود که دورههای I،II ، III وIV در یک گروه و دوره های V و VIدر گروه دیگر قرار می گیرند. این گاهنگاری تنها بر اساس طبقه بندی سفال بوده و موجب اختلاف نظر در تاریخ گذاریها شده است (Shaffer, 1978: 85). در مجموع، شباهتهای زیادی بین سفالهای ادوار شش گانهی بمپور دیده میشود به گونه ای که برخی باستان شناسان ادوار بمپور را بیشتر فاز می دانند (Tosi, 1970: 12). هرچند مهدی مرتضوی گاهنگاری جدیدی را در دوره بندی فرهنگی بمپور پیشنهاد کرده است. وی آغاز استقرار در بمپور را سال های 3600 و پایان آن را سال های 1800 قبل از میلاد می داند (Mortazavi, 2006: 56).
سفال تپه بمپور با توجه به این که سفال بمپور به عنوان سفال مرجع در مطالعات باستان شناسی هزاره سوم قبل از میلاد در بلوچستان ایران در نظر گرفته می شود، با تفصیل بیشتری معرفی می گردد. دوره I: سفالهای این دوره دارای رنگ خمیره قرمز و خاکستری با پوشش کرم، چرخساز، دارای پخت مناسب و تزئینات هندسی میباشند (De Cardi, 1970: 279). دوره II: سفال دوره II شبیه سفال دوره I میباشد. فرمهای این دوره بیشتر کاسه، فنجان و خمره میباشد و نقش مایه های هندسی و جانوری و در موارد نادری نیز نقش نخل برای تزئین سفال به کار رفته است (De Cardi, 1968: 141). دوره III: سفال این دوره شبیه سفالهای دورههای پیشین است، با این تفاوت که ارتباط مستقیم بـا جنوب سیستان و حوزه قنـدهار (مونـدیگاک IV وده موراسی گـوندای) را نشـان می دهد (Ibid: 284). دوره IV: بیشتر ظروف این دوره را خمرهها، لیوانها و کاسهها تشکیل میدهند که دارای تزئینات طبیعی چون درختان خرما و نقوش هندسی هستند. سفال این دوره با سفال خوراب قابل مقایسه است. (De Cardi, 1970: 295). دوره V: سفال دوره V از کیفیت و ساخت ضعیف تری نسبت به دورههای قبل برخوردار است. سفالها بد ساخت، بدپخت و بدون پوشش است و نوع منقوش آن دارای نقوش جانوری و هندسی است (سیدسجادی، 1383). دکاردی معتقد است سفال این دوره از یک طرف شبیه سفال شغا و قلعه در جنوب ایران است و از طرف دیگر با محوطه کولی در پاکستان شباهت دارد (De Cardi, 1970: 146). دوره VI: شباهت سفالی این دوره با نواحی جنوبی خلیج فارس و دریای مکران بیشتر است (Tosi, 1974: 29). سفال این دوره بیشتر خمرههای نقوش جانوری همچون ردیف بزها به همراه نقوش هندسی است. سطح برخی از ظروف این دوره با نقوش سیاه یا قهوهای تیره و نوار مواج برجسته بر زمینه قرمز تزیین شده است(De Cardi, 1970: 148).
گورستان خوراب گورستان خوراب، واقع در ساحل جنوبی رودخانه بمپور و در شمال ایرانشهر، توسط اشتاین کشف و کاوش گردید. ( 182:Stein, 1937) اشیای تدفینی قبور خوراب دارای ظروف سفالی، مرمری و فلزی، زینت آلات ساخته شده از سنگ های نیمه قیمتی و همچنین تبری مفـرغی بـا تزئین شتـر است که با مجموعه فرهنگی بلـخ و مرو قـابـل مقایسه است (Kohl & Pottier, 1992: 93-94) بر اساس مطالعهی آثار به دست آمده، این قبرستان متعلق به دورههای IV تا VI بمپور است. بئاتریس دکاردی قبور خوراب را با بمپور V2 همزمان میداند. پیگوت آن ها را به سال های 2000 پیش از میلاد و توزی بین سالهای 2000 تا 1800 پیش از میلاد ارتباط میدهد (سید سجادی، 175:1374).
محوطه دامن تپه دامن در 25 کیلومتری شمال ایرانشهر و در کنار روستای دامن واقع شده است. نخستین بار اشتاین در دامن به کاوش پرداخت (116- 112:Stein, 1937). پس از وی توزی در سال 1974 به کاوش محدودی در دامن پرداخت. سفالهای دامن با نقوش هندسی و جانوری شبیه سفال بمپور، سیستان و مکران تزئین شده است. در گور غربی تپه دامن 40 ظرف سفالی (شامل بشقابها یا کاسههای کم عمق مخروطی) و 5 ابزار مفرغی به همراه یک ستونچه از جنس سنگ آهک و یک مهر مفرغی همزمان با دوره IV بمپور یافت شد (37:Tosi, 1974). سفال دامن قابل مقایسه با بمپورV و VIو لایههای پایانی دوره III شهرسوخته میباشد. ب)پاکستان: فعالیتهای باستان شناختی در بلوچستان پاکستان سابقه زیادی دارد. اکتشافات باستان شناختی در آن جا نیز بوسیله اورل اشتاین آغاز شده است. در سالهای اخیر می توان به پژوهش های باستان شناسان فرانسوی در مهرگر، شاهی تُمپ و میری کلات اشاره نمود.
محوطه باستانی مهرگر مجموعه تپه های مهرگر در دشت کَچی، در امتداد گذرگاه بولان و در نزدیکی شهر کویته در شمال بلوچستان قرار دارد. تپه مهرگر مهمترین محوطه باستانی بلوچستان است که بوسیله گروهی از باستانشناسان فرانسوی به سرپرستی ژاریش از اواسط دهه هفتاد تا اواسط دهه هشتاد میلادی کاوش شده است (Jarrige & Meadow, 1980: 104). اهمیت این تپه بیشتر به خاطر وجود گاهنگاری کامل آن به ویژه دوران نوسنگی است. سفال چرخساز دورههای VI وVII مهرگر متعلق به نیمه هزاره سوم پیش از میلاد است. در بخش جنوبی MR1 که منطقه سفالگران است کورههای سفالگری باز برای تولید خمرههای بزرگ و سفالهای معمولی یافت شده است (Santoni, 1989: 176). سفالهای مهرگر در اشکال مختلفی بیشتر شامل خمرههای دهانه باز و دهانه تنگ است. سفال ها ساده و منقوش هستند. سفال های منقوش دارای تزیین تک رنگ (سیاه یا قهوهای) و چند رنگ هستند. در دوره VI نقوش سیاه و سفید هندسی بر زمینه قرمز و در دوره VII نقوش زرد، قرمز و سیاه و زرد بر زمینه نخودی یا سفید دیده شده است (Ibid:178-179). در دوره VII خمرههای سبک کوت دیجی قابل ذکر هستند.
میری کلات محوطه میری کلات در دره کِچ در حدود شش کیلومتری شمال غرب شهر تربت در مکران پاکستان واقع شده است. ابعاد این تپه در حدود 300 در 125 متر است. گذشته از فعالیت های اشتاین(Stein, 1937) . کاوش های باستان شناسی وسیع در فاصله سال های 1990 تا 1996 به سرپرستی رولان بزنوال صورت گرفته است (Besenval, 1994). بر اساس کاوش ها شروع استقرار در این سایت به آغاز هزاره پنجم قبل از میلاد بر می گردد و تا سال های پایانی هزاره سوم زندگی در آن جریان داشته است. شش دوره فرهنگی برای دوره آغاز تاریخی در بلوچستان پاکستان پیشنهاد شده که عبارتند از: میری کلات I، II، IIIa، IIIb، IIIc و (Didier, 2013: 43) IV. در این جا فقط به معرفی ویژگی های فرهنگی ادوار IIIb/c و VI که در بر گیرنده افق زمانی هزاره سوم قبل از میلاد است می پردازیم. سفالهای دوره IIIb مشابه بمپور IتاIV ، شهرسوخته II، مهرگر VIIb/c و موندیگاک 2- IV1است. در این دوره شاهد تنوع سفالی هستیم و ظروف خاکستری، قرمز و چند رنگ فراوان هستند. دوره VI/IIIc همزمان با بمپور V-VI و شهرسوخته IV ، فاز قدیم کولی و نوشارو II میباشد. سفال این دوره ها تنوع بیشتری نسبت به دوره های قبلی دارد و کاسههای دهانه باز، بشقابهای مخروطی و ساغرهای خاکستری حکاکی شده در این دوره رایج است (Besenval, 2001: 2-6).
شاهی تُمپ ایــن محـوطه همچون میـری کلات در دشت کِچ و در نزدیکی شهر تربت قـرار دارد. شاهی تمپ، به معنی تپه شاهی، در واقع گورستانی متعلق به هزاره سوم قبل از میلاد است که در حوزه رود نیهینگ قرار دارد. این محوطه را برای نخستین بار اورل اشتاین گزارش کرده (Stein, 1931: 88) و رولان بزنوال آن را کاوش نمود (Besenval et al., 2005). سفال و دیگر مواد فرهنگی شاهی تمپ از یک طرف نشان دهنده شباهت های زیاد با محوطه های باستانی ایران، بویژه بمپور، و از طرف دیگر با فرهنگ کولی در جنوب بلوچستان پاکستان می باشد. مطالعه تطبیقی سفال عصرمفرغ مکران ایران و مقایسه آن با محوطه های بلوچستان پاکستان در این بخش به معرفی مختصر محوطه های عصر مفرغ شناسایی شده در بررسی های میدانی جدید می پردازیم. منطقه مکران جنوبی طی سه مرحله توسط روح الله شیرازی مورد بررسی باستان شناختی قرار گرفت. یک بررسی کوتاه در سال 1381 خورشیدی انجام پذیرفت که طی آن تعدادی محوطه باستانی متعلق به هزاره سوم قبل از میلاد شناسایی گردید و بار دیگر در طی سالهای 88- 1387 بررسی در نیکشهر (شیرازی،1388: چاپ نشده) و در چابهار (شیرازی، 1389: چاپ نشده) انجام گرفت. در بررسی های جدید تعداد زیادی محوطه متعلق به دوره های مختلف شناسایی گردید (جدول1). با نمونه برداریهای صورت گرفته از سطوح محوطههای شناسایی شده، تعداد 277 قطعه سفال شاخص از دوران مفرغ جمعآوری گردید. محوطه هایی همچون باغ بهشت شرقی، رمضان گلک، بارن دن 2، قلعه پهلوان، سردن گچین و دستگرد بیشترین فراوانی قطعات سفالین این مجموعه مورد مطالعه را به خود اختصاص دادهاند. از این رو، علاوه بر طبقهبندی و شناخت گونههای مختلف سفال در مکران جنوبی به مقایسه گونهشناختی سفالهای این منطقه با بلوچستان پاکستان می پردازیم. متغیرهای در نظر گرفته شده در مطالعه حاضر شامل تعداد قطعه در محوطه، نوع قطعه، روش ساخت، میزان پخت، رنگ خمیره، نوع شاموت، کیفیت ساخت، نوع پوشش، وجود یا فقدان تزئین، نوع تزئین، نوع نقش مایه و رنگ نقش است. از میان مجموعه نمونههای سفالین بیشترین نوع قطعه مربوط به لبه با 25/64 درصد و کمترین مورد پایه با 08/1 درصد مشاهده شده است. تمامی 277 قطعه سفال مورد مطالعه چرخ ساز هستند، دانستن این نکته بسیار ضروری است که با توجه به اینکه چرخ سفال در عصر مس و سنگ ابداع شده است، این تکنولوژی در تمامی منطقه در دوران مفرغ فراگیر شده و گسترش استفاده از این تکنولوژی را در دوران مفرغ در مکران جنوبی شاهد هستیم. پخت کافی سفالهای مکران جنوبی، نشان از پیشرفت کورهها در دوران مفرغ این منطقه دارد. بر این اساس اغلب سفالهای این مجموعه، دارای پخت کافی بوده است و تنها 74/9 درصد آنها دارای پخت ناکافی بودهاند. به لحاظ خمیره سفالهای قرمز و خاکستری به ترتیب با 59/42 و 15/41 درصد، بیشترین درصد را به خود اختصاص دادهاند و سفال با خمیره نخودی با 52/15 درصد در جایگاه بعدی رنگ خمیره استفاده شده قرار گرفته است. ماده چسباننده سفال هزاره سوم قبل از میلاد شن و ماسه است. در مورد شاخص کیفیت سفالهای مورد مطالعه بیشتر سفالها با کیفیت ظریف بودهاند که 98/64 درصد ظریف و 85 /32 درصد سفالینهها دارای کیفیت متوسط و در نهایت 16/2 درصد دارای کیفیت خشن هستند. پوشش سفالینههای مورد مطالعه نیز متفاوت هستند براین اساس 03/57 درصد سفالینهها از نوع خودرویه و بقیه مربوط به پوشش گلی هستند که 76/31 درصد دارای پوشش گلی رقیق و 19/11 درصد سفالینهها دارای پوشش گلی غلیظ بوده است. میزان بالا بودن پوشش گلی در سطح بیرونی سفالینههای این عصر به طور یقین یکی از شاخصههای تزئین بوده است، چه بسا اکثر سفالینههای عصر مفرغ دارای تزئین نقاشی بوده اند که این خود نیاز به یک سطح صاف و هموار داشت که سفالگر از پوشش گلی برای حل این مشکل بهره برده است. در مورد نوع تزئین سفالهای منطقه مکران جنوبی میتوان این گونه نتیجه گرفت که تزئین نوع نقاشی، بیشترین درصد نوع تزئین را به خود اختصاص داده است که 72/74 درصد سفالینههای مورد مطالعه دارای تزئین نوع نقاشی هستند، هرچند که از تزئیناتی همچون نقش کنده با 86/3 و نقش افزوده با 96/0 درصد نیز در این دوران استفاده شده است اما تزئین غالب سفالینههای عصر مفرغ مکران جنوبی تزئین نوع نقاشی بوده است. بیشترین نقشمایه استفاده شده در این دوران، نقشمایه هندسی بوده است که 58/97 درصد نقشمایه سفالینهها را به خود اختصاص داده است و تنها چند مورد نقش حیوانی، مواج و ترکیبی دیده میشود. غالب رنگ نقش استفاده شده از نوع طیف سیاه تا قهوهای است و تنها در موارد معدودی رنگ قرمز استفاده شده است. در پژوهش حاضر به درک و شناسایی برهمکنش های میان مکران جنوبی و بلوچستان پاکستان از خلال مقایسه گونه شناختی سفال های این دو منطقه پرداخته شد. پس از مقایسهها، اقدام به ثبت شباهت ها در قالب جداول تطبیقی و تحلیل آماری گردید که نتایج آن در جداول زیر ارائه می گردد. (جداول2-6)
نتیجه روابط فرهنگی بین دو کشور ایران و پاکستان بسیار کهن و قدیمی است و پیشینه آن را می توان در هزاره های پیش از تاریخ جست. در هزاره سوم پیش از میلاد، عواملی همچون وجود منابع طبیعی، تکامل فنی و افزایش جمعیت باعث ظهور جوامع شهرنشین در جنوب شرق ایران گردید که برای رفع نیازهای خویش شبکه های مبادلاتی منطقه ای و فرا منطقه ای ایجاد نمودند. با توجه به مقایسه گونهشناختی صورت گرفته و شباهت فرم و نقش سفالها، مشخص گردید که مکران جنوبی ارتباطات و تماسهای گستردهای با منطقه بلوچستان پاکستان داشته است. ناگفته پیداست که موضوع ارتباط و تماس فرهنگها به ویژه در دوران آغاز نگارش موضوعی پیچیده است، بویژه اگر بخواهیم این موضوع را صرفا با مطالعه عناصر محدودی همچون سفال بررسی نمائیم. برای دست یابی به تصویری کامل و روشن در این زمینه باید سایر یافته های فرهنگی که از کاوش های باستان شناسی به دست آمده است را نیز به این دیدگاه مقایسه ای اضافه نمود.
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
All References in English
Iranian Plateau during the fourth millennium BC. In: Petri C. Ancient Iran and its neighbors –local developments and long-range interactions in the 4th millennium BC, pp. 253-275, Cambridge, 2013.
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 9,453 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 3,239 |