تعداد نشریات | 31 |
تعداد شمارهها | 700 |
تعداد مقالات | 6,840 |
تعداد مشاهده مقاله | 11,125,528 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 7,504,757 |
مرشدیه و بازتاب آن در شبه قاره | ||
مطالعات شبه قاره | ||
مقاله 5، دوره 7، شماره 23، شهریور 1394، صفحه 77-96 اصل مقاله (528.08 K) | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22111/jsr.2015.2208 | ||
نویسندگان | ||
فاطمه عرفانی واحد1؛ عبدالله واثق عباسی* 2؛ محمد امیر مشهدی2 | ||
1دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه سیستان و بلوچستان | ||
2دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه سیستان و بلوچستان | ||
چکیده | ||
طریقت « مرشدیه » یا « کازرونیه » که به نام « اسحاقیه » نیز از آن نام می برند ؛ در بین گرایش های عرفانی ایران آن گونه که باید شناخته شده نیست . شمار کتاب هایی که تاکنون به این موضوع پرداخته اند بسیار اندک و انگشت شمار می باشند و تنها به شرح زندگی بنیانگذار این طریقت که در زمان حیاتش زردشتیان بسیاری را به دین اسلام درآورده است ؛بسنده کرده اند و بازتاب آن را در شبه قاره و یا سایر سرزمین ها بررسی نکرده اند . در این نوشتار تلاش شده است تا این طریقت عرفانی و بنیانگذار آن به اختصار معرفی گردند. همچنین این پژوهش بر اساس منابع موجود به بررسی چگونگی و زمان ورود این طریقت و شکل گیری خانقاه های کازرونیه و بازتاب آن در شبه قاره می پردازد. صوفیان این طریقت در هند دارای نفوذ بسیاری شدند و توانستند پیشه هایی مهم چون قضاوت را در دست بگیرند. باور مردم هند به « شیخ ابواسحاق » سبب ساخت خانقاه ها و پرداخت نذرهای آنان به این خانقاه ها گردید که گسترش مرشدیه را در هند در پی داشت . | ||
کلیدواژهها | ||
تصوف؛ ابواسحاق کازرونی؛ مرشدیه؛ کازرونیه؛ شبه قاره ی هند | ||
اصل مقاله | ||
فصلنامه مطالعات شبه قاره دانشگاه سیستان و بلوچستان سال هفتم شماره بیست و سوم، تابستان 1394(صص96-77) مرشدیه و بازتاب آن در شبه قاره
فاطمه عرفانی واحد* دکتر عبدالله واثق عباسی** دکتر محمدامیرمشهدی***
چکیده طریقت « مرشدیه » یا « کازرونیه » که به نام « اسحاقیه » نیز از آن نام می برند ؛ در بین گرایش های عرفانی ایران آن گونه که باید شناخته شده نیست . شمار کتاب هایی که تاکنون به این موضوع پرداخته اند بسیار اندک و انگشت شمار می باشند و تنها به شرح زندگی بنیانگذار این طریقت که در زمان حیاتش زردشتیان بسیاری را به دین اسلام درآورده است ؛بسنده کرده اند و بازتاب آن را در شبه قاره و یا سایر سرزمین ها بررسی نکرده اند . در این نوشتار تلاش شده است تا این طریقت عرفانی و بنیانگذار آن به اختصار معرفی گردند. همچنین این پژوهش بر اساس منابع موجود به بررسی چگونگی و زمان ورود این طریقت و شکل گیری خانقاه های کازرونیه و بازتاب آن در شبه قاره می پردازد. صوفیان این طریقت در هند دارای نفوذ بسیاری شدند و توانستند پیشه هایی مهم چون قضاوت را در دست بگیرند. باور مردم هند به « شیخ ابواسحاق » سبب ساخت خانقاه ها و پرداخت نذرهای آنان به این خانقاه ها گردید که گسترش مرشدیه را در هند در پی داشت .
کلید واژه ها : تصوف ، ابواسحاق کازرونی ، مرشدیه ، کازرونیه ، شبه قاره ی هند ______________________ دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه سیستان و بلوچستانEmail:erfani@stu.usb.ac.ir * دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه سیستان و بلوچستان **Email:vacegh@lihu.usb.ac.ir دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه سیستان و بلوچستان *** Email:mashhadi@lihu.usb.ac.ir
تاریخ دریافت: 12/6/93 تاریخ پذیرش:27/2/94
مقدمه مهاجرت همواره به عنوان یکی از عواملی که سبب انتقال آیین ها ، فرهنگ ها و زبان ها گردیده ، مورد بررسی قرار گرفته است . به سبب همسایگی ایران و شبه قاره ، و نیز شرایط جغرافیایی و سیاسی ، مهاجرت ایرانیان به هند شکلی تاریخی به خود گرفته است . زمانی که مسلمانان در سده ی اول هجری با کشتی های تجاری وارد سواحل هند شدند ؛ صوفیان و عالمانی نیز بودند که از طریق این کشتی ها راهی این سرزمین شدند . اقوام هند و ایرانی از دیرباز دارای پیوندهای مشترک فکری ، فرهنگی ،هنری ، زبانی ، بازرگانی و سیاسی بوده اند . ایرانیان به همان اندازه که از فرهنگ ، هنر و فلسفه ی هند وام گرفتند، بهره های بسیاری در عرصه های مختلف به مردم آن سامان رساندند . این پیوندها ، پس از اسلام و با تسخیر هند توسط محمود غزنوی (329ق) فزونی گرفت. همچنین مهاجرت ایرانیان به هند به سببهجوم مغولو پس از آن در دوره ی صفوی تحت تأثیر پاره ای از عوامل از جمله استقبال و حمایت پادشاهان هند از مهاجران ، به ویژه علما و صوفیان گسترش پیدا کرد بیان مسأله اَبواِسْحاقِ کازِرونی، ابراهیم بن شهریار بن زادان فرخ بن خورشید، معروف به شیخ مرشد 426-352)ق/ 963 – 1035 م) از بزرگان صوفیه ی خطه ی فارس _ عارف، شاعر، مفسر، محدث _ و مؤسس سلسله ی کازرونیه (یا اسحاقیه)بود. وی دارای عنوان و مرتبت روحانی والایی بود و کرامات و خرق عاداتی به او نسبت می داده اند و در مناقب و مقاماتش تألیفاتی بوده است که یکی از آنها را به نام « فردوس المرشدیه فی اسرار الصمدیه » ایران شناس مشهور آقای فریتس مایر سویسی سالها پیش به چاپ رسانید.شهرت ابواسحاق نه تنها مکتب خراسان بلکه مکتب عرفانی فارس را نیز تا قرن ها تحت تأثیر قرار داد و حتی در دوره هایی مرزهای ایران را نیز درنوردید . طریقت عرفانی وی با عنوان «اسحاقیه» ، « کازرونیه» ، « مرشدیه» تا سده ی 8 قمری ، هنوز مریدان و پیروانی داشت . طریقتی که او بنیاد نهاد از یکسو تا هند و از سوی دیگر تا بغداد و آناتولی را فرا گرفت.در قرون 7-8 ق/13-14م نخبگان مهاجر مسلمان جایگاه ویژه ای در دربارهای چین و به ویژه هند داشتند. سلاطین مسلمان هند رابطه ی نزدیکی با صوفیان داشتند .بسیاری از علما و صوفیان مرشدی ، کازرونی و فارسی ، فقیه و قاضی بوده اند و با دربار هند ارتباط داشته اند. سؤالات تحقیق 1 – مرشدیه در عرفان ایرانی و اسلام چه نقشی داشته است؟ 2 – محدوده ی پراکندگی خانقاه های این طریقت کجاست؟ 3 – چه زمانی این طریقت وارد شبه قاره گردید و بازتاب آن در منطقه چگونه بوده است ؟ هدف پژوهش هدف از نگارش این مقاله معرفی فرقه ی مرشدیه و بنیانگذار آن ، تبیین جایگاه مرشدیه در میان فرقه های متصوفه و ارتباط آن با زبان و فرهنگ ایرانی ، چگونگی گسترش و بازتاب آن در شبه قاره است . روش تحقیق مقاله با استناد به آثار مکتوب برجای مانده ، و بهره گیری از روش توصیفی – تحلیلی و تاریخی مبتنی بر مطالعات کتابخانه ای و میدانی ، بیان کننده ی گستره ، تأثیر و نفوذ این فرقه در شبه قاره ی هند می باشد . پیشینه ی پژوهش کتاب « فردوس المرشدیه فی اسرار الصمدیه» تألیف محمود بن عثمان در سال 728 ه . ق یکی از مهمترین کتابهای عرفانی در سیرهی عارف مشهور نیمهی دوم قرن چهارم و اوایل قرن پنجم شیخ ابواسحاق کازرونی معروف به شیخ مرشد است. این کتاب در اصل اقتباس از کتابی در سیرهی شیخ مرشد به زبان عربی به نام « سیرت مرشدیه » ، تألیف خطیب امام ابوبکر، سومین جانشین شیخ است. کتاب فردوس المرشدیه، تنها منبع در شرح احوال شیخ مرشد و شناخت طریقت عرفانی اوست.همچنین محمود بن عثمان خلاصه ای از متن فارسی « فردوس المرشدیه » را به نام «انوار المرشدیه فی اسرار الصمدیه » به رشته ی تحریر در آورد . ( محمود بن عثمان ، مقدمه ، سیزده – پانزده ) « مرصد الاحرار الی سیر المرشد الابرار » نیز ترجمه ی دیگری از کتاب عربی خطیب امام ابوبکر است که توسط شخصی به نام رجا محمد بن عبدالرحمن بن عبدالرحیم کازرونی ملقب یه « علا » نگاشته شده است ؛ که خاورشناس انگلیسی ا.ج.آربری با نوشتن مقاله ای در مجله ی oriens ( ش2 ، دوره ی سوم ، 1950 م. ) چاپ لیدن ، آن را می شناساند . ( همان ، چهل و پنج – چهل و نه ) در برخی ازکتاب های دیگر نیز چون : نفحات الانس جامی ، تذکرة الاولیا عطار نیشابوری ، کشف المحجوب هجویری ، بزرگان شیراز از رحمت الله فراز ، تاریخ حبیب السیرخواندمیر ، تاریخ وصاف ، تاریخ گزیده حمدالله مستوفی ، شیرازنامه زرکوب شیرازی ، فارسنامه ی ناصری حاج میرزا حسن حسینی فسائی، به اجمال به آن پرداخته شده است ؛ اما تاکنون هیچ پژوهشی به بررسی تأثیر این فرقه در شبه قاره ی هند نپرداخته است . بنیانگذار طریقت مرشدیه بواِسْحـاقِ کازِرونی، ابراهیـم بـن شهـریار بن زادان فـرخ بن خورشیـد، معروف بـه شیـخ مرشـد (352-426ق/963-1035م)، عارف، شاعر، مفسر، محـدث و مؤسـس سلسلۀ کـازرونیه (یا اسحاقیه). ابواسحاق در نُوَرد کـازرون متولد شـد (محمودبن عثمان، 1358: 58/ جامی، 1337 : 254). پدر و مادر وی از زرتشتیانی بودند که پیش از ولادت او اسلام آورده بودند، اما نیای وی زادان فرخ در کیش زرتشتی وفات یافت (محمودبن عثمان،1358: 11/ عطار، 1366 :763؛ زرکوب، 1350 : 145). خانوادۀ ابواسحاق بسیار تنگدست بودند و از او میخواستند که برای تأمین معاش، پیشهای بیاموزد، اما چون اشتیاق او به فرا گرفتن قرآن بسیار بود، عاقبت پدر و مادر و جدش پذیرفتند که او سحرگاهان پیش از رفتن به کار، به درس قرآن رود (محمود بن عثمان، 1358 : 14/ عطار، همانجا)ابراهیم پس از تحصیل مقدمات علوم و مصاحبت با برخی از مشایخ فارس (محمود بن عثمان، 1358 : 14/ 42-48/ 60-62) برآن شد که طریقت یکی از سه شیخ پرآوازۀ آن عصر را برگزیند و عاقبت از میان حارث محاسبی، ابن خفیف و ابو عمروبن علی به طریقت ابن خفیف روی آورد (همان، 17-18/ عطار،1366 : 764) و احتمالاً پس از 371ق (سال وفات ابن خفیف) از حسین اکار، مرید ابن خفیف، خرقه گرفت (محمودبن عثمان، 1358 : 19 -25). وی پیش از آنکه به شیراز نزد حسین اکار رود، خود در کازرون شهرت و اعتباری یافته بود و چنانکه از مندرجات فردوس المرشدیه محمود بن عثمان، بر میآید، سفر او به شیراز نیز درواقع به خواهش مریدانش بوده است. احتمالاً همین آوازه و اعتبار او در میان مردم کازرون موجب بیم و هراس بزرگان زرتشتی کازرون شده بود ( همان : 20 ). روایت مسلمان شدن 000‘24 نفر از مردم آن شهر به دست او (همان ،29 ، 380/ عطار، 769:1366 / زرکوب، 1350 :146)، اگرچه اغراقآمیز مینماید، اما حاکی از محبوبیت وی در میان پیروان ادیان دیگر است. در کازرون آن روزگار که عصر سلطۀ فرمانروایان آل بویه بر فارس بود، زرتشتیان اندک نبودند و حتی حاکم شهر مردی به نام خورشید، از زرتشتیان آنجا بود که بعدها به سبب سعایتی که از ابواسحاق نزد فخرالملک، وزیر آل بویه (407ق) کرده بود، به دست یکی از مریدان شیخ مسموم شد (محمود بن عثمان، 1358 143-145). افزون بر خورشید، میان ابواسحاق و دیلم مجوسی، شحنۀ کازرون، نیز کشمکشهایی درگرفت که عاقبت به نزاع سختی میان مسلمانان و زرتشتیان شهر انجامید. ابواسحاق از این مهلکه جان به در برد، اما ناچار شد که برای ادای توضیح به شیراز نزد فخرالملک برود (همان، 106-108). این خصومتها همچنان ادامه یافت. بار دیگر مردی به نام شهزور بن خربام، تیری به سوی ابواسحاق انداخت که بر در حجرۀ او فرود آمد، ولی به گفتۀ محمود بن عثمان، شهزور بعدها مسلمان شد و در زمرۀ هواخواهان شیخ درآمد (همان، 116 ). دشمنی زرتشتیان، خصوصاً صاحب منصبان و روحانیان زرتشتی، با ابواسحاق بیسبب نبوده است. وی سخت در تبلیغ و ترویج اسلام و حتی جهاد با کفار کوشا بود و بدین سبب «شیخ غازی» لقب گرفته بود. گویند که حتی پس از مرگ شیخ نیز همه ساله مردم کازرون، گروهی را با طبل و علم شیخ به جهاد میفرستادند (همان، 180-185). ابواسحاق در 388ق/998م همراه ابوبکر عبادانی به سفر حج رفت و در راه نزد مشایخ و دانشمندان بصره، مدینه و مکه، از جمله ابوالحسن علی بن عبداللـه بن جهضم همدانی به استماع حدیث پرداخت و در مراجعت از مکه نیز همراه شیخ خویش حسین اکار بود (همان،صص 49-57؛ 113-114/ جامی،1337 : 254/ خواندمیر،1330 : 2/310 ). از ابواسحاق جز روایتی در باب «اعتقادات» (محمودبن عثمان، 356-364)، و نیز وصیتگونهای خطاب به ابوالفتح عبدالسلام بن احمد (همان، 337-355) و اشعاری به لهجۀ کازرونی (همان، 365-374/ افشار، «شصت و یک ـ شصت و شش»). چیزی بر جای نمانده است.کراماتی که در زمان حیات و نیز پس از مرگ وی به او نسبت دادهاند، حاکی از اعتقاد عامۀ مردم به اوست (محمودبن عثمان، :1358140-179، 402-412/ عطار، 1366 : 764 -768( . نمونههایی از سرسپردگی برخی از امیران و بزرگان به او و اشاراتی به تعظیم مرقد وی در منابع آمده است. محمدشاه اینجو فرزند خویش را به تبرک نام شیخ، ابواسحاق نامید (ابن بطوطه،1370 : 207) و خواجوی کرمانی مثنوی روضه الانوار را در مرقد ابواسحاق سرود (براون، 1367 : 226 )همچنین تربت شیخ را «تریاک اکبر» گفته اند (محمود بن عثمان، : 135831/ عطار، 1366 : 763). ابواسحاق خود از نفوذ معنوی خویش آگاهی داشت، چنانکه گویند وصیت کرده بود که «هرگاه شما را حادثهای پیش آید، تعرض به صندوق تربت من کنید تا آن بلیّه مندفع گردد« (خواندمیر، 1330 : 2/566). سلجوقشاه نیز از بیم لشکر مغول به تربت ابواسحاق پناه برد و از وی طلب یاری کرد (همانجا). اعتقاد به تربت او چنان بوده است که به گفتۀ ابن بطوطه حتی کسانی که در دریای چین به مسافرت میرفتند، از بیم دزدان دریایی یا برای مصون ماندن در برابر توفان، تذرهایی به نام شیخ میکردند و چون کشتی به سلامت به ساحل میرسید، نذر خود را به خانقاه او میدادند. هر کشتی به سلامت که از هند یا چین میآمد، هزاران دینار از اینگونه نذور همراه خود میآورد ( ابن بطوطه ، 1370 : 217 -218 ( طریقتی که ابواسحاق بنیاد نهاد، از یک سو تا هند و بلاد چین و از سوی دیگر تا آناتولی و بغداد گسترش یافت. این سلسله در آناتولی به اسحاقیه معروف شد و خانقاه کازرونیه (ﻫ م) نیز در آنجا به ابواسحاق خانه شهرت یافت (همان، 564/ کوپرولوزاده، 18-25/ ویتک، 25-26/ رضوی، 110-112, 308, 398-399, 409-410 )گسترش بسیار این خانقاهها که از زمان خود ابواسحاق آغاز شده، احتمالاً با اعتقاد وی و بعدها روش سلسلۀ کازرونیه مبنی بر اینکه باید از توانگران گرفت و به مستمندان داد، بیارتباط نبوده است. او خود در اینباره میگوید: «طریق شیخ کبیر ]ابن خفیف[ آن بودی که بستدی و بدادی... حق تعالی دعای من اجابت کرد و راه شیخ کبیر... مرا بنمود تا طریق وی اختیار کردم...» (محمود بن عثمان، 1358 : 17) منظور از ایجاد خانقاهها نیز همین بود که مرکز و محلی برای دستگیری از مستمندان و برآوردن حوائج آنان باشد. به گفتۀ زرکوب شیرازی، ابواسحاق خود 64 خانقاه بنا کرد (145؛ قس: مایر، «سی و هفت ـ سی و هشت»). افزون بر اینها بنایی نیز به نام «تحت السراج» برای صوفیهای که از نقاط مختلف برای دیدار وی به کازرون می آمدند، احداث کرده بود (محمود، ابن عثمان، 1358 : 190-193؛ مایر، «سی و نه)مهاجرت ایرانیان به شبه قاره شبه قاره هند و کشورهای همجوار آن از جمله ایران از زمانهای بسیار دور با یکدیگر دارای مناسبات فرهنگی و تمدنی بوده و با بسیاری از دست آوردهای علمی هند آشنایی داشتهاند . هندیها و بخصوص ساکنان سند نیز دارای تمدنی کهن با قدمتی چند هزار ساله بودهاند که از تمدنهای ایران و بین النهرین تأثیر پذیرفتهاند.)تاراچند، 1374 هـ ش، 107-106) مهاجرت ایرانیان به هند فتح سند و ورود بسیاری از مسلمانان و استقرار دائمی آنها در سند، زمینه تعامل بیشتر آنان و ساکنان شبه قاره را فراهم ساخت. ایرانیان نیز چه قبل از اسلام و چه پس از آن به دلایل گوناگون به هند مهاجرت کردهاند. هم چنین به علت همسایگی ایران و هند ، بسیاری از دست آوردهای علمی و فرهنگی به سرعت بین ایران و هند مبادله میگردید . از طرف دیگر دو کشور دارای مشترکات فرهنگی، تاریخی و نژادی زیادی بودهاند که انجام آسان تر روابط فرهنگی یا سیاسی را برای آنان ممکن میساخت. پس از ورود اسلام به ایران ، این کشور پل ارتباطی بین شبه قاره هند و دیگر مناطق و مراکز اسلامی گردید. همراه سپاهیان مسلمان ، تعدادی از علما و بزرگان تابعین و راویان احادیث حضور داشتند. بسیاری از کسانی که به عنوان قاضی به هند فرستاده میشدند، از علما و دانشمندان عصر خود بودند.(مبارکبوری ، 1388 هـ ق: 283-282 ) سوداگراندریانورد مسلمان که بین ساحل مالابار و سیلان بازرگانی می کردند، نخستینکسانی بودند که اسلام را به شبه قاره هند بردند. در این زمان، مسلمانان بیشتر علاقه مند بودند تا علوم و اطلاعات را از هندوستان گرد آورده و بهکشورهای مرکزی اسلام منتقل کنند. آنها در قرن دوم هجری آثار بودا را بهعربی ترجمه کردند؛ برای مثال، کتاب البد، بلوهر و بوذا سوف و رساله هایی درنجوم به نام سند هند سیدانتا، شوشرود شوسروتا و شیرک شاراکا، همچنین کتابهای داستانی چون کلیله و دمنه و سندباد را به عربی ترجمه کردند. (تاراچند ، 1373: 107) اماجریان تصوف در هند بسیار زود آشکار شد. از مشایخ دوره نخست عرفان، عارفانیبه هند رفت و آمد داشته اند. گویا این سفر هدف هایی، از جمله آگاهی از نوععرفان موجود در هند و بحث با عالمان ادیان داشته است. چنانکه ابوعلی سندی- از قدیمی ترین عارفان هندی- در سال 161 با بایزید بسطامی دیداری داشتهاست. (سراج، 1382 : 177، 325و 337) در شرح شطحیات، شیخ روزبهان بقلی آمده است که وی از استادانبایزید است. بایزید گوید: «من از بوعلی علم فنا در توحید می آموختم وابوعلی نزد من الحمد و قل هوالله». (جامی : 57).»(زرین کوب،1357 : 137)موج دوم فتوحاتاسلامی که در سال 391 توسط غزنویان در هند انجام شد، عالمانی مثل بیرونیرا به این کشور کشاند. (شیمل ، 1374 : 546) علی بن عثمان جلابی هجویری صاحب کشف المحجوب نیزاز عارفان برجسته ای است که در روزگار غزنوی به اشاره مراد خود شیخابوالفضل محمدبن حسن ختّلی- از مریدان حصری (م 381) که مذهب جنید داشت- پساز سفری طولانی به همراه دیگر مرید شیخ- یعنی حسین زنجانی- به لاهور آمد وتا پایان عمر در آن جا زیست. (تاراچند، 1373 : 85 ).اما به نظر می رسد عرفان اسلامی دردوره نخست عرفان، بیش تر در خراسان، شام و بغداد استقرار داشته است و هرچند عارفان مسلمانی در هندوستان این دوره، حضور داشته اند اما تا دوره دومعرفان که از اوایل قرن ششم آغاز می شود، این دیار پذیرای استقرار کاملعرفان نبود و در قرون بعد با ظهور عارفان دوره دوم، عرفان اسلامی با گذشتزمان در این سرزمین مستقر گردید. صوفیان ایرانی از اوایل اسلام در سراسر اقیانوس و شبه قاره ی هند پراکنده شدند ؛ از روزگارشیخ کبیر که در سراندیب ( سیلان ) به کشف قدمگاه حضرت آدم و در واقع به تبلیغ تصوف پرداخت (ابن بطوطه ، 1376: 2/699). گزارش های منابع حاکی است که صوفیان خیلی زود به هند آمدند، گرچه برخی از صوفیان از طریق جنوب به شبه قاره وارد شدند؛ ولی تصوف و صوفیان بیشتر از ناحیه ی شمال و سند و از طریق ایران و مرزهای ایران وارد هند شدند (Mujeeb,1969: 116-117). از لحاظ تاریخی نیز تصوّف در این منطقه به صورت غیر رسمی ، در قرن دوم هجری شکل گرفت و در سده های بعدی تحت تأثیر تلاش افرادی چون ابوعلی السندی ، شیخ اسماعیل ، شیخ صفی الدین کازرونی و علی بن عثمان هجویری به صورت سازمان یافته دنبال شد . عوامل چندی، به ویژه تاخت و تاز مغول در ایران در سال 618 وهمچنین گرایش به خلوت گزینی عارفان، زمینه ساز مهاجرت هر چه بیشتر عارفاندوره دوم عرفان، به شبه قاره هند گردید. ایشان که شبه قاره را جای امنیبرای مناسک عرفانی خود یافتند، به آنجا مهاجرت کردند؛ آرام آرام در قرن ششمو هفتم شاهد تثبیت کامل عرفان اسلامی از یک سو و ترکیب و تحکیم بیش ترسلسله های صوفیه از سوی دیگر هستیم. (شیمل ، 1374: 546) از این رو، قرن ششم را می توانزمان تبلور سلسله ها و طریقه های نو پدید صوفیان در هند دانست. سلاطین حکومت مرکزی با تاجران غریب و شهری روابطی نزدیک داشتند .غیاث الدین بلبن رعایت حال تجار و ایمن داشتن راه ها را سرلوحه ی کار خود قرار داده بود ، زیرا از تاجران مسلمان مولتانی و حتی تاجران هندو موسوم به «ساه» وام می گرفت و با بهره به آنان بازمی پرداخت (برنی، 1957 :1/93،141). از برجسته ترین صوفیان مسلمان ایرانی که به هند سفر کرد، حسن بن منصور معروف به حلاج است. او در اصل اهل بیضاء فارس بود و در سال 244 ق. در این شهر متولد شد.(السلمی، 1960 :380) حلاج به سفرهای زیادی دست زد. در یکی از این سفرها در سال 295 ق. از طریق دریا به هند رفت. این آغاز دومین سفر وی بود که پنج سال به طول انجامید. مأموریت وی تبلیغ در میان مردم نواحی غرب هند و کفار ترک آن سوی رود جیحون بود. او در هند علاوه بر گجرات، به سند و کشمیر و برخی نواحی دیگر شمال هند مسافرت کرد.(بدوی، 1375 : 61؛ Mason, 1995:.14-15) مسافرت به هند بنا به احتمال زیاد در افکار و عقاید حلاج تأثیرگذار بود. محققان به این امر اشاره کرده و آن را مورد تأیید قرار داده اند.زرین کوب در این مورد چنین می نویسد:«این مسافرت هند، در عقاید عرفانی حلاج تأثیر داشت؛ اما این تأثیر ظاهراً از مقوله ی تفکر و اعتبار بود نه از مقوله ی تعلم و اقتباس که بعضی محققان پنداشته اند.»(زرین کوب،1357 : 137) هرچند مسلمانان در حدود سال 94 – 92 ه.ق سند را گرفته و در زمان سلطان محمود غزنوی (421 – 389 ) نیز مناطقی از هند را فتح کردند ؛ اما مشایخ صوفیه حتّی قبل از تشکیل خانقاه ها ، در نواحی غربی و جنوبی هند اقامت داشته و به تبلیغ آراء صوفیانه مشغول بودند. مواعظ ساده ی مشایخ ، بخصوص درباره ی محبّت به خداوند و دوست داشتن همسایه ، سبب جذب هندوان ، خصوصاً جذب افرادی از طبقه ی پایین و حتّی افراد بی طبقه ی هند ( نجس ها ) شد .( زرین کوب ،1362 : 64 ) در این زمینه عواملی همچون محبوبیت مشایخ صوفیه در بین مردم ، برگزاری مجالس وعظ و سماع به زبان فارسی و زبان های محلی هند و اعتقاد به برابری همه ی انسان ها ، از جمله اسباب موفقیت صوفیه در این امر بوده است .( رضوی ، 1376 : 292 – 291 و 327 – 326 ). صوفیانی که در میان مردم به ارشاد و اشاعه ی دین مشغول بودند ، نه تنها در میان عوام ، صاحب نفوذ عظیمی شدند ؛ بلکه ارادت شاهان را نیز به خود جلب کرده و در این راستا تعدادی از این حکام مانند شمس الدین ایلتمش و سلطان دهلی نیز بنا به مصالح سیاسی و گسترش حاکمیت خود ، به صوفیان قدرت زیادی دادند .(شیخ عطار ، 1381 : 186 ) رشد و گسترش تصوف در شبه قاره ، حاصل کوشش صوفیان در زمینه ی فراگیری زبان های محلی و آشنایی آنان با آثار فلسفی و جهان بینی و تعامل آن ها با عارفان هند بوده و تشابه اندیشه های ساکنان هند با عارفان صوفی و همچنین تلاش آن ها در فراگیری و به کار بستن برخی شیوه های سلوک هندی همانند نماز معکوس ، روش حَبسِ نَفَس ، و به کارگیری سایر روش های یوگایی مراقبه ، از جمله مهمّ ترین عوامل گرایش مردم منطقه به تصوّف محسوب می گردد.( موسوی بجنوردی ، 1377: 445) از قرن چهارم تا قرن ششم هجری، فعالیت های صوفیان بیشتر به صورت فردی ادامه یافت. در اواخر همین قرن، همزمان با فتوحات شهاب الدین غوری و جانشینان او در دهلی، بسیاری از مشایخ صوفیه فعالیت های منسجم و تشکیل یافته ی خود را آغاز کردند. (حکمت، 1337 :65) با ورود سلسله های تصوّف از اواخر سده ی 6 تا اوایل قرن 7 ، در دوره ی سلاطین غوری و جانشینان آنان در هند ، به تدریج فعالیت سازمان یافته ی صوفیان آغاز شده و طریقت های مهم چشتیه ، قادریه ، نقشبندیه و سپس سلسله های کبرویه و نعمت اللهی که همه ی آن ها خاستگاه ایرانی داشتند ، در میان مردم منطقه انتشار یافتند .( آریا ، 1382 :42 ) ورود نخستین صوفی طریقت مرشدیه به شبه قاره ی هند نخستین صوفیی که در این منطقه اقامت گزید شیخ صفی الدین کازرونی بود.شیخ اهل کازرون در نزدیکی شیراز و برادرزاده ی ابواسحاق کازرونی متوفی 426 / 1035بود شیخ ابواسحاق پس از منصوب داشتن صفی الدین در مقام خلیفه ی خود ، طبق نقل ، به او دستور داد بر شتری بنشیند و به هر سو که حیوان او را می برد برود؛او می بایست هر جا که شتر زانو بر زمین می زد اقامت می کرد. شتر در وسط بیابان زانو بر زمین زد و شیخ شهری بنیان گذارد که بعدها اُچّه یا اوچ نام گرفت(رضوی : 1380 ، 134 – 133/سبحانی،1377 :179). داستانی آمیخته با افسانه نیز درباره ی دیدار یک «جوگی» با شیخ صفی الدین کازرونی و انجام کارهای شگفت انگیز در برخی کتاب ها آمده است : وقتی جوگی یی در اُچّه (شهریست در صوبه بهاولپور در ایالت پنجاب (در ساحل شرقی رود پنجاب به مسافت هفتاد میل از جنوب غربی مولتان و چهل میل از شمال شرقی مصب حالیه رود پنجاب در رود سند)رسید و بر طریق دعوی به خدمت شیخ صفی الدین گازرونی (نام شهر تاریخی کازرون، از «گازران» و «گازرون» گرفته شده است، زیرا در زمان دیلمیان که کارخانههای پارچهبافی در کازرون پارچههای «توزی» و «دبیکی» را میبافت و صادر مینمود، دوازده هزار گازر یعنی شویندگان الیاف کتان، در این شهر زندگی میکردند و به همین جهت این شهر به شهر گازران یعنی شهر گازرها معروف شده بود که نام گازران در بعضی متون به صورت «گازران» و «کازران» آمده است. «گازران» در تلفظ به صورت «گازرون» و «کازرون» تحریف یافت و اکنون نام «کازرون» باقی مانده است. در بعضی کتب «گازرات» نیز آمده است.) درآمد و در بحث شد تا شیخ را گفت بیا قدم بنمائیم! شیخ گفت: دعوی تو می کنی تو قدم بنما! جوگی از زمین به هوا برآمد چنان که سر او به سقف رسید باز همچنان مستقیم فرود آمد. شیخ را گفت تو هم قدم بنما! شیخ صفی الدین گازرونی روی سوی آسمان کرد و گفت: خداوندا بیگانه را این قدم داده ای مرا هم این معنی کرامت کن! بعد از آن شیخ از جای برآمد، جانب قبله طیران نمود، از آنجا طرف شمال شد، باز طرف جنوب شد، باز به مقام خود بیامد و بنشست. جوگی حیران بماند و سر در قدم شیخ آورد و گفت: از آنِ ما همین قدر بیش نیست که از زمین قدری مستقیم برآئیم جانب بالا رویم و همچنان فرود آئیم، باقی راست و چپ نمی توانیم شد امّا شما اینکه هرجانب که خواستید میل کردید این حق است و الهی است و از آنِ ما باطل است!( دهلوی ، 1377: 63 – 62 ). مفهوم اصطلاح « جوگی » یا « یوگی » در نوشته های صوفیه به درستی معلوم نیست ، یوگیانی که در این داستان ها از آنان سخن به میان آمد ، یوگیان مذهب ناته یا سیدهه ها می باشند که از طریق هَتهَه – یوگه قدرت انجام خوارق عادات را به دست می آورند(رضوی :1380 ، 135). این فرقه پس از مرگ شیخ ابواسحاق به سال 426 هجری قمری همچنان از طریق خانقاه هایی که به صورت زنجیره ای و به مرکزیّت خانقاه مرکزی درکازرون ، در دیگر ممالک اسلامی ساخته شده بود ؛ به فعالیت خود ادامه داد . در قرن دهم هجری قمری ، شاه اسماعیل صفوی دستور کشتن بزرگان این سلسله را داد و بناهای مهم این طریقت را ویران نمود. بنابراین فعالیت های این طریقت در ایران به سرانجام رسید(جهانگشای خاقان، 1364 : 188 ). با این حال فعالیت های این سلسله تا سال ها پس از آن در سرزمینهای اسلامی دیگر ادامه پیدا کرد. شواهد حضور فرقه ی مرشدیه در شبه قاره ی هند در قرون 7 – 8 ق / 13 – 14 م. آن دسته از مهاجران مسلمان که از نخبگان بودند در چین و هند دارای احترام خاصی بودند و در دربارهای این سرزمین ها جایگاه خاصی داشتند ؛ تا جایی که غیاث الدین بلبن سادات برهمنان را می کشت و بزرگان و علمای مسلمان را به دربار خود فرامی خواند تا پایتختش را به « مصر جامع » ( از شهرهای مهم جهان اسلام ) تبدیل کند و از خلفای عباسی منشور سلطنت بگیرند (برنی ، 1957 :1/ 54-120). این طریقت در سال های پایانی قرن هفتم هجری قمری به هند راه پیدا کرد . وصاف شیرازی زمانی که از حمله ی علاء الدین پادشاه دهلی در سال 698 هجری قمری به بندر کنبایه سخن می گوید ؛ به ویران کردن بتکده ها و پیدا کردن سنگ یشمی در آن جا اشاره می کند . « به پیشنهاد یکی از تجار از آن محرابی ساختند و اطرافش را آیات قرآن نگاشتند و تبرکاً به مقبره ی شیخ مرشد ابواسحاق ابراهیم بن شهریار بفرستادند و در قیه ی آن گذاشتند» ( وصاف ، 1372 : 243 – 242 ). مالابار(ملیبار به معنای سواحل فلفل) از مهم ترین سواحل تجاری شبه قاره ی هند یا خلیج فارس بود . در قرن 8 ق ، دوازده حکومت محلی هندو مذهب در ملیبار حکومت داشتند که نسبت به امنیت تاجران و مسافران مسلمان در آن جا توجه خاصی داشتند ، اما از اختلاط با آنان پرهیز می کردند .مرز میان قلمرو شاهان مذکور با درهایی چوبی ، به تعبیر ابن بطوطه به « باب امان » ، جدا می شد ( الادریسی ، 1992 : 70 / ابوالفداء ، 1349 : 401 و 410 /رشیدالدین ، 1384 : 38 و 162 / ابن بطوطه ، 1376 : 2 / 645 . 675 / عبدالرزاق سمرقندی ، 1383 : 4 / 318 ) . شواهدی از حضور طریقت مرشدیه در برخی مراکز تجاری ملابار وجود دارد : اصطلاح « تاجر- صوفی » یا « تاجرانِ سالک » تاجرانی بودند که به دلیلی به طریقتی جذب شده ، ضمن ادامه ی شغل بازرگانی ، به تعالیم طریقت پایبند و حتّی گاه مبلّغ آن می شدند . اینان گاه در اصل دراویشی بودند که همچون « تاجرانِ سفّار » برای کسب معرفت و نیز ثروت به سفر می پرداختند ؛ اینان گاه از تصوف به بازار تجارت کشیده می شدند و غالباً زندگی زاهدانه ی خویش را ادامه می دادند .(بحرانی پور ، 1392: 63)از نظر بحرانی پور ، تاجران کازرونی از این دسته بودند. ساخت مقبره ی باشکوه تاجر کازرونی در کنبایه در سال 734 هجری قمری و در کنار مسجد جامعی که محمد تغلق در سال 725 هجری قمری در آن جا بنا نهاده بود را ، شاید بدین ترتیب باید در چارچوب ارتباط تنگاتنگ مادی و معنوی که دو شهر کازرون و کنبایه داشتند در نظر گرفت .( لاله- شیخ الحکمایی ، 120 ) برخی از صوفیان طریقت مرشدیه ، دارای نفوذ سیاسی و اجتماعی بودند و به سبب تسلطی که بر علم فقه داشتند در هند به شغل قضاوت در جماعات اسلامی پرداختند ؛ که امور مربوط به مسلمانان به آنان واگذار می گردید. دریانوردانی که در خلیج فارس ، چین و هند رفت و آمد می کردند احترام بسیاری برای « ابواسحاق کازرونی » _ بنیانگذار طریقت مرشدیه _ قائل بودند . بنابراین به حرمت وی خانقاه های بی شماری در مسیر راه یاد شده برای صوفیان کازرونی بنیان نهادند . دریانوردان و بازرگانان در برابر محافظت و نگهداری «شیخ ابواسحاق » از آنان مبلغی را به این خانقاه ها پرداخت می کردند.خانقاه های کازرونیه به صورت زنجیره ای از کازرون آغاز و تا بندر زیتون در چین وجود داشتند .این خانقاه ها همواره ارتباطشان را با خانقاه مرکزی در کازرون حفظ کردند ؛ تا این که در دوره ی صفویه خانقاه مرکزی این فرقه ویران گردید. ابن بطوطه که در سده ی هشتم از مالایار دیدن کرده ؛ به حضور بازرگانان ، مسلمانان و زهاد ایرانی در بندر کالیکوت و کولم اشاره کرده است . سلسله ی مرشدیه تا دوره ی صفویه قدرت بسیاری داشت و در بیشتر کشورهای اسلامی نفوذ داشت . وی از زاویه هایی یاد می کند که مربوط به فرقه ی کازرونیه است و از اعتقاد مردم نسبت به این زاویه ها می گوید. ابن بطوطه در سفرنامه اش از نفوذ شیخ ابواسحاق در هند می گوید و توضیح می دهد که چگونه نذرهای مردم از آن جا به کازرون فرستاده می شد. ابن بطوطه در طول سفر دور و درازش ، بارها در زاویه های طریقت کازرونیه در مقرشان در کازرون ، کالیکوت و کولم در ساحل مالابار و در زیتون ، بندر مشهور « چوانجو » در ساحل شرقی چین اتراق کرده ، وی همچنین با مریدان این طریقت در کمبای و دهلی ملاقات کرده است .زاویه های مختلفی در اطراف کرانه های اقیانوس هند و در آسیای غربی وجود داشتند که همگی از مقر اصلی این فرقه ؛ یعنی کازرون ، کنترل و اداره می شدند . می توان گفت احتمالاً این فرقه شبکه ای را راه اندازی کرده بود که خدمات مختلفی ؛ همچون تأمین جا و مکان ، انتقال پول و غیره را به بازرگانان اقیانوس هند ، عرضه می کرد (کاوتس ، 1392 : 76). این احتمال وجود دارد که خانقاه های کازرونی دیگری نیز در جزایر وجود داشته اند و ابن بطوطه از آن ها یاد نکرده است. سلاطین مسلمان هند رابطه ی نزدیکی با صوفیان داشتند . از علما و صوفیان مرشدی ، کازرونی و فارسی مرتبط با دربار یا مقیم در دهلی در روزگار بلبن ، شیخ ملک یارپران، مرید طریقت دانیاله و مرشدیه؛ قاضی رفیع الدین کازرونی ، فقیهِ احتمالا مرشدی در دهلی ؛ قاضی جلال الدین کاشانی پسر قاضی قطب کاشانی ؛ برهان الدین بزّاز (برنی ، 1957: 1/131). ابن بطوطه در سر راهش به چین بین سال های 1346م/747 هجری و 1342م/743 هجری به سواحل هند سفر کرده در خانقاه کازرونی در کالیکوت (calicut) و کیلون (quilon) در ساحل مالایار و در بندر زیتون در چین اقامت کرد. ابن بطوطه آن جا که درباره ی بندر کالیکوت و شاه و رجال آن جا سخن می گوید: «شیخ شهاب الدین کازرونی هم خانقاه شهر را دارد و نذرهایی که مردم هندوستان و چین در حق شیخ ابواسحق کازرونی می کنند به او می رسد.» (ابن بطوطه ، 1370 :2/219) و در جایی دیگرکه از اقامتش در شهرکولم می نویسد: «در شهر کولم مدتی در زاویه ی شیخ فخرالدین پسر شیخ شهاب الدین کازرونی که شیخ زاویه ی کالیکوت بود اقامت کردم ، خبری از کَکَم نرسید و در این اثنا فرستادگان پادشاه چین که با ما بودند به این شهر رسیدند»(ابن بطوطه ، 1370 :2/215). آنچه که در مورد خانقاه های کازرونیه جالب نوجه می کند این است که این خانقاه ها اغلب در شهرهای ساحلی و بندرگاه ها ساخته شده بودند . شاید بتوان گفت که علت این امر فراهم نمودن امکانات مناسب رفاهی برای مسافران و تاجرانی بود که از آن جا می گذشتند.و زمانی که از سفر به هند و ورود سلطان به پایتخت و ملاقاتش با او می گوید : «دیگر امیر مبارک شاه سمرقندی و اَرنبغای بخارایی و ملک زاده ترمذی و شهاب الدین کازرونی تاجر که از تبریز هدایایی برای سلطان آورده بود و دزدان در راه غارتش کرده بودند»(همان ، 2/147). ابن بطوطه در هنگام سفر به شیراز نیز به زیارت تربت شیخ ابواسحق رفته است: «از شیراز به عزم زیارت تربت شیخ ابواسحق کازرونی حرکت کردم . این محل تا شیراز دو روز راه فاصله دارد. روز اول را در بلاد شول منزل کردیم ، ...»(همان،1/266). ابن بطوطه از شخص تاجری به نام « شهاب الدین » ملقب به « پرویز » _ که « ملک التجار » خوانده می شد _ نام می برد که « سلطان محمد بن تغلق » شهر « کمبای » ( کنبایه ) را به وی واگذار کرد . پرویز نسبت کازرونی داشت و شاید هم عضو این طریقت صوفیانه بوده است ؛ با این حال ، وی در این زمان تاجر سرشناسی بود و احتمالاً دو نقش همزمان و دو عنوان « مبلّغ مذهبی » و « تاجر » را با هم داشته است (کاوتس ، 1392 : 84 ). کاوتس با ویتک و کوپرلوزاده در این مورد توافق نظر دارد که نسبت کازرونی داشتن اسامی افراد نامبرده تنها اشاره به کازرونی بودن آنان ندارد بلکه نشانگر آن است که آنان پیرو فرقه ی شیخ ابواسحاق کازرونی بوده اند( همان، 84 ). شیخ شهاب الدین کازرونی رئیس زاویه ی (خانقاه ) کالیکوت ونماینده ی شیخ ابواسحاق کازرونی برای دریافت نذرهای مردم هندوستان و چین و گردآوری نذرهای تاجران و دریانوردان برای زاویه ی کازرون بود( ابن بطوطه، 1370 :83-84-85). «پس از دو روز راهپیمایی به جزیره ی بَیرَم رسیدیم.این جزیره ی غیرمسکون در مسافت چهار میل فاصله از خشکی واقع شده است. در بیرم پیاده شده از آب حوضی که در آن بود استفاده کردیم. این جزیره بر اثر حمله ی مسلمین به صورت ویرانه درآمد و از آن هنگام دیگر روی آبادانی ندید.ملک التجار که ذکرش گذشت وقتی درصدد برآمده بود که آن را از نو آباد گرداند و به همین منظور بارویی دور آن کشید و منجنیق ها بر آن گماشت و عده ای از مسلمانان را هم در آن سکونت داد. »(همان ، 2/196-197). ابن بطوطه در سفر خود به کازرون نیز به زاویه ی شیخ ابواسحاق کازرونی رفته است وآداب و رسوم آن جا را به طور کامل شرح داده است : «روز دوم هنگام پسین به کازرون رسیدیم و من به زاویه ی شیخ ابو اسحق رفتم و شب را در آن جا به سر بردم .در این جا معمولا برای مسافر هر کس که باشد، هریسه می دهند. هریسه خوراکی است مرکب از گوشت و گندم و روغن و آن را با نان نازک می خورند. مسافری را که به زاویه ی شیخ وارد شود نمی گذارند به سفر خود ادامه دهد مگر آن که دست کم سه روز در ضیافت آنان بماند. هر مسافر که حاجتی به دل دارد آن را با شیخی که متصدی زاویه است در میان می گذارد و شیخ به دراویشی که در آن جا معتکف اند اطلاع می دهد ، این دراویش در حدود صد تن هستند که عده ای از آنان متأهل و عده ای دیگر عزب و مجرد می باشند. دراویش برای برآورده شدن حاجت آن مسافر ختم قرآن می گذارند و اوراق و اذکار می خوانند و در کنار ضریح شیخ ابو اسحاق به دعا می پردازند . این شیخ ابواسحق پیش اهالی هندوستان و چین منزلت و احترام زیاد دارد. اشخاصی که در دریای چین به مسافرت می روند هنگام بروز طوفان یا ناامنی نذرهایی به اسم شیخ می کنند و چون کشتی به سلامت به ساحل رسد خدام زاویه به کشتی در می آیند و زمام کشتی را به دست می گیرند ، هر کس نذری را که در دل خود کرده به خادم زاویه می پردازد و هیچ کشتی از جانب هندوستان با چین نمی آید مگر آن که هزاران دینار از اینگونه نذورات با خود آورده باشد و همه ی این مبالغ به وسیله ی وکلایی که از جانب خادم زاویه ی شیخ معین شده اند وصول و جمع آوری می گردد. دراویشی که می خواهند از صدقات شیخ برخوردار شوند به خادم زاویه مراجعه می کنند و خادم توقیعی به دست شان می دهد ، مهر خاص شیخ ابواسحق که در قالبی از نقره کنده شده با رنگ سرخ بر صدر توقیع زده می شود و و مضمون آن چنین است که « هر کس نذری بر شیخ ابواسحق دارد فلان مبلغ از آن به فلان کس بدهد » و غالب این توقیعات متضمن حواله ی هزار یا صد دینار یا بیشتر یا کمتر بر حسب مقام و وضع صاحب حواله می باشد. درویشی که توقیع را می گیرد در هر جا کسی را پیدا کند که نذری بر شیخ دارد پول را می ستاند و در ظَهر همان توقیع رسید می نویسد. یک بار سلطان هند ده هزار دینار در حق شیخ ابو اسحق نذر کرده بود .این خبر به گوش دراویش زاویه رسید ، یکی از آنان به هندوستان مسافرت کرد و بعد از وصول مبلغ مذکور به کازرون بازگشت »( همان ، 267-268). ابن بطوطه به هنگام توصیف بندر زیتون – از شهرهای چین - که آن را یکی از بزرگترین بنادر دنیا می نامد . در چین نیز شخصی به نام «برهان الدین » مانند « شهاب الدین » از تاجران و دریانوردان مبالغی را دریافت می کرد. این خانقاه ها نه تنها مکانی جهت گردآوری نذرها و پذیرایی از مسافران بوده است ؛ بلکه جایی برای نشر افکار اسلامی نیز به شمار می آمده است .ابن بطوطه می گوید: «از مشایخ بزرگ این شهر برهان الدین کازرونی را دیدم که در بیرون شهر زاویه ای داشتو بازرگانان نذوراتیرا که در حق شیخ ابواسحاق کازرونی داشتند به او می پرداختند »( همان،296 ).
نتیجه اقیانوس هند ، یک راه تجاری به شمار می آمد که خلیج فارس را به جنوب هند پیوند می داد . این راه ، جایی برای گذر مهاجران و در پی آن اندیشه های آنان نیز بوده است . سختگیری و خشونت سیاسی دولتهایی سنی مذهب چون امویان و عباسیان بر شیعیان به ویژه در سده های آغازین اسلام ، حمله ی غزنویان به هند ، حمله ی مغول به ایران و در نهایت استقبال و حمایت پادشاهان هند از مهاجران و به ویژه عالمان و صوفیان، آشوبهای داخلی و سرانجام در عصر صفوی ، نبردهای شاه اسماعیل به منظور بنیانگذاری سلسله ی صفویه و در پی آن رویارویی فقیهان و صوفیان و آزار و اذیت صوفیه ، از عوامل مهاجرت ایرانیان و به ویژه صوفیه به هند می باشد . مهاجرت صوفیان ایرانی به هند نقش به سزایی درگسترش تصوف در هند داشته است . در حقیقت، تجار و بعد صوفیه بودند که اسلام را به سرزمینهای شرقی بردند و آن را تبلیغ کردند. موقعیت خوب بسیاری از تجار و صوفیان در این سرزمینها حاکی از آن است که ایشان با هیچ مزاحمتی از طرف هندوها فعالیت میکردند. آنها به راحتی برای خویش خانه و زندگی و مسجد میساختند. سفرنامههایی چون سفرنامه ی ابن جبیر (اواخر سده ی دوازدهم میلادی/ ششم هجری) و ابن بطوطه ( نیمه ی اول سده ی چهاردهم میلادی /هشتم هجری ) که از این سرزمین و اوضاع مسلمانان ساکن آن سخن گفتهاند، موقعیت خوب آنها را در این سرزمین شرح داده و تصدیق کردهاند. ابو اسحاق کازرونی ، بنیانگذار طریقت کازرونیه افزون بر این که در میان مردم کازرون دارای آوازه و اعتبار بسیاری بوده ؛ در هند ، چین و ترکیه نیز مورد توجه و علاقه ی مردم قرار داشته است. باور مردم هند به وی تا حدی بوده است که در سفر برای سالم رسیدن به مقصد خود پول یا چیزهای دیگری را نذر خانقاه وی می کردند. منصور حلّاج و شیخ صفی الدین کازرونی ، برادرزاده ی ابواسحاق کازرونی ، نخستین صوفیان ایرانی بودند که به هند سفر کردند.فرقه ی « مرشدیه» یا «کازرونیه» ، یکی از فرق مهم در عرفان اسلامی است . این طریقت در سال های پایانی قرن هفتم هجری قمری به هند راه پیدا کرد .صوفیان طریقت کازرونیه توانستند در هند نفوذ سیاسی و اجتماعی داشته باشند و با توجه به این که بیشتر آنان بر علم فقه تسلط کافی داشتند به مشاغل مهمی چون قضاوت گماشته شدند. دریانوردان و بازرگانانی که در خلیج فارس ، چین و هند در رفت و آمد بودند به سبب احترام بسیاری که برای ابواسحاق کازرونی قائل بودند خانقاه های بی شماری را در امتداد راه یاد شده بنا نهادند . این خانقاه ها از کازرون آغاز و تا بندر زیتون در چین به صورت زنجیره ای وجود داشتند . نامدارترین این خانقاه ها در هند در شهر کولم و بندر کالیکوت قرار داشت که دریانوردان ، بازرگانان و مسافران در برابر نگهداری « شیخ ابو اسحاق » از آنان مبالغی را به خانقاه های یاد شده می پرداختند. دراین مقاله کوشش شد تا ضمن معرفی سلسله ی مرشدیه ، تأثیر آن بر شبه قاره نیز بررسی گردد. روشن است که منابع موجود درباره ی این فرقه و حوزه ی گستردگی آن در شبه قاره و سایر کشورها به اندازه ای اندک است که پژوهش و نتیجه گیری بر اساس منابع یاد شده کاری بسیار دشوار است .کوشش ما در این نوشتار آن بود که زمان ظهور این فرقه را در هند برجسته کنیم واز بنیان گذار این سلسله در دورهاوج و استقرار عرفان اسلامی در هند سخن بگوییم اما اینکه اینسلسله چه سیری داشت و سرانجام آن چه شد و یا وضعیت کنونی آن چگونهاست، نیازمند پژوهش های بیشتری است.
منابع 1-آریا ، غلامعلی ، طریقه ی چشتیه در هند و پاکستان ، تهران : نشر زوّار ، 1382. 2-ابن بطوطه ، محمد بن ابراهیم ، سفرنامه ، چاپ پنجم ، ترجمه ی محمد علی موحّد ،تهران : انتشارات آگاه،1370. 3 - ابوالفداء ، اسماعیل بن علی ، تقویم البلدان ، ترجمه ی عبدالمحمد آیتی ، تهران : بنیاد فرهنگ ایران ،1349. 4 -الادریسی ، محمدبن محمد ، نزهة المشتاق ، تصحیح فؤاد سرگین ، فرانکفورت : معهد تاریخ العلوم العربیة و الاسلامیة ،1992 . 5 -بحرانی پور ، علی ؛ زارعی ، سیده زهرا ، بررسی ساختار اجتماعی دیاسپوراهای تجاری مسلمانان در مالابار و نقش صوفیان ایرانی در سده های 8 – 7 ق / 14 – 13 م ، پژوهش نامه ی تاریخ اجتماعی و اقتصادی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ، شماره ی دوم / سال دوم ، تهران : صص 81 – 61 ، پاییز و زمستان 1392 . 6 -بدوی، عبدالرحمن ، تاریخ تصوف اسلامی از آغاز تا پایان سده دوم هجری ، ترجمه ی دکتر محمدرضا افتخارزاده، قم: دفتر نشر معارف اسلامی ،1375 . 7 -براون ، ادوارد ، تاریخ ادبیات ایران ، مترجم : فتح الله مجتبایی ، تهران : نشر مروارید ، 1367 . 8 -برنی ، ضیاء الدین ، تاریخ فیروزشاهی ، تصحیخ شیخ عبدالرشید ، علیگره : شعبه ی تاریخ مسلم یونیورسیتی علی گره ، 1957 . 9 -جامی، عبدالرحمن بن احمد، نفحات الانس، به کوشش مهدی توحیدیپور، تهران: سعدی ، 1337 ق . 10 -جهانگشای خاقان، تاریخ شاه اسماعیل ، مقدمه و پیوست ها : دکتر الله دنا مضطر ، اسلام آباد : انتشارات مرکز تحقیقات فارسی ایران و پاکستان ،1364ش/ 1986 م . 11 -تارا چند، تأثیر اسلام در فرهنگ هند، بی چا ، ترجمه ی علی پیرنیا ، عزالدین عثمانی ، تهران : پاژنگ ، 1373 . 12 -الحسنی ، عبدالحی بن فخرالدین، نزهه الخواطر و بهجه المسامع و النواظر : تحت مراقبه محمد عبدالمعید خان ، حیدرآباد دکن : مجلس دایره المعارف عثمانیه ، 1962 . 13 -حکمت، علی اصغر، نقش پارسی بر احجار هند، تهران: چاپ تابان ، 1337 . 14 -خواندمیر، غیاثالدین ، تاریخ حبیب السیر ، تهران، انتشارات کتابخانه ی خیّام ، 1330. 15 -دهلوی ، خواجه حسن ، فوائد الفؤاد ، تصحیح محمد لطیف ملک ، به کوشش محسن کیانی،تهران ، روزنه ، 1377 . 16 -رضوی ، سید اطهر عباس ، تصوف در هند ، چاپ نخست ، ترجمه ی منصور معتمدی ،تهران : مرکز نشر دانشگاهی تهران ،1380 . 17 - ______________ ، شیعه در هند ، قم : دفتر تبلیغات اسلامی ، 1376 . 18 -زرکوب شیرازی، احمد بن شهابالدین ، شیرازنامه ، به کوشش اسماعیل واعظ جوادی، تهران، 1350 . 19 -زرّین کوب ، عبدالحسین ، ارزش میراث صوفیه ، تهران : امیرکبیر ،1362 . 20 -______________ ، جستجو در تصوف ایران ، تهران: امیر کبیر ، 1357 . 21 -سبحانی، توفیق ، نگاهی به تاریخ ادب فارسی در هند ، تهران: انتشارات دبیرخانه شورای گسترش زبان و ادبیات فارسی ،1377 . 22 -سراج،ابونصر ، اللمع فی التصوف، ترجمۀ: دکتر مهدی محبتی ، تهران : انتشارات: اساطیر ،1382 . 23 -سمرقندی ، کمال الدین عبدالرزّاق ، مطلع السعدین و مجمع البحرین ، تصحیح عبدالحسین نوایی ، تهران : پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی 1383 . 24 -شیخ عطّار ، علیرضا ، دین و سیاست : مورد هند ، تهران : انتشارات وزارت خارجه ، 1381 25 -شیمل ،آنه ماری ، ابعاد عرفانی اسلام ، ترجمه عبدالرحیم گواهی ، دفتر نشر فرهنگ اسلامی ، تهران ، 1374 . 26 -عطار، فریدالدین ، تذکرهالاولیاء ، به کوشش محمد استعلامی، تهران ،1366 . 27 -فصیح خوافی، احمدبن محمد ، مجمل فصیحی ، به کوشش محمود فرخ، مشهد، 1340 . 28 -فضل الله همدانی ، رشیدالدین ، .جامع التواریخ ( تاریخ هندو سند و کشمیر ) ،تصحیح محمد روشن ، تهران : میراث مکتوب ، 1384 . 29 -کاوتس ، رالف ، چشم اندازهایی از جاده ی ابریشم دریایی ، ،چاپ اول ، مترجمان : محمد باقر وثوقی و پریسا صیادی ، پژوهشکده ی تاریخ اسلام ، تهران ،1392 . 30 -گروه نویسندگان ،نامۀ دانشوران ناصری، قم، دارالفکر – دارالعلم ،1379ق . 31 -لاله ، هایده ؛ شیخ الحکمایی ، عمادالدین، بناهای معروف به ابواسحاقیه در ایران و سرزمین های اسلامی ، مجله دانشکده ی ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران ، شماره ی دوم ، دوره ی 59 ، صص 131 – 111 ، تابستان 1387. 32 -مبارکبوری ، القاضی ابوالمعالی اطهر، عقد الثمین فی فتوح الهند و من ورد فیها من الصحابه والتابعین ، بمبئی ، تجارالکتب ،1388 ه.ق . 33 -محمودبن عثمان ، فردوس المرشدیه فی اسرار الصمدیه ، چاپ دوم ، به کوشش ایرج افشار ، تهران : انجمن آثار ملی ، 1358 . 34 -موسوی بجنوردی ، کاظم ، دائرة المعارف بزرگ اسلامی ، ج8 ، تهران : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی ،1377. 35 -وصاف الحضره شیرازی ، تحریر تاریخ وصاف ، به قلم عبدالمحمد آیتی ، چاپ دوم ، تهران : مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی ( پژوهشگاه ) ، 1374 . 36 -Mujeeb, B.M. Indian Muslims. London, 1969. 37 -Mason, W. Herbert. Alhalaj. New Delhi, Richmond Curzon press , 1995. 38 -Browne, E. G., A Literary history of Persia, Cambridge, Bethesda , MD Ibex publisher , 1977; Köprüiüzāde, M. Fu᾽ād, »39 -Abū Ishāq Kāzerūnī und die Ishāqī-Derwische in Anatolien«, tr. P. - -Wittek, Der Islam, Berlin, 1931, vol. XIX).
| ||
مراجع | ||
1-آریا ، غلامعلی ، طریقه ی چشتیه در هند و پاکستان ، تهران : نشر زوّار ، 1382. 2-ابن بطوطه ، محمد بن ابراهیم ، سفرنامه ، چاپ پنجم ، ترجمه ی محمد علی موحّد ،تهران : انتشارات آگاه،1370. 3 - ابوالفداء ، اسماعیل بن علی ، تقویم البلدان ، ترجمه ی عبدالمحمد آیتی ، تهران : بنیاد فرهنگ ایران ،1349. 4 -الادریسی ، محمدبن محمد ، نزهة المشتاق ، تصحیح فؤاد سرگین ، فرانکفورت : معهد تاریخ العلوم العربیة و الاسلامیة ،1992 . 5 -بحرانی پور ، علی ؛ زارعی ، سیده زهرا ، بررسی ساختار اجتماعی دیاسپوراهای تجاری مسلمانان در مالابار و نقش صوفیان ایرانی در سده های 8 – 7 ق / 14 – 13 م ، پژوهش نامه ی تاریخ اجتماعی و اقتصادی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ، شماره ی دوم / سال دوم ، تهران : صص 81 – 61 ، پاییز و زمستان 1392 . 6 -بدوی، عبدالرحمن ، تاریخ تصوف اسلامی از آغاز تا پایان سده دوم هجری ، ترجمه ی دکتر محمدرضا افتخارزاده، قم: دفتر نشر معارف اسلامی ،1375 . 7 -براون ، ادوارد ، تاریخ ادبیات ایران ، مترجم : فتح الله مجتبایی ، تهران : نشر مروارید ، 1367 . 8 -برنی ، ضیاء الدین ، تاریخ فیروزشاهی ، تصحیخ شیخ عبدالرشید ، علیگره : شعبه ی تاریخ مسلم یونیورسیتی علی گره ، 1957 . 9 -جامی، عبدالرحمن بن احمد، نفحات الانس، به کوشش مهدی توحیدیپور، تهران: سعدی ، 1337 ق . 10 -جهانگشای خاقان، تاریخ شاه اسماعیل ، مقدمه و پیوست ها : دکتر الله دنا مضطر ، اسلام آباد : انتشارات مرکز تحقیقات فارسی ایران و پاکستان ،1364ش/ 1986 م . 11 -تارا چند، تأثیر اسلام در فرهنگ هند، بی چا ، ترجمه ی علی پیرنیا ، عزالدین عثمانی ، تهران : پاژنگ ، 1373 . 12 -الحسنی ، عبدالحی بن فخرالدین، نزهه الخواطر و بهجه المسامع و النواظر : تحت مراقبه محمد عبدالمعید خان ، حیدرآباد دکن : مجلس دایره المعارف عثمانیه ، 1962 . 13 -حکمت، علی اصغر، نقش پارسی بر احجار هند، تهران: چاپ تابان ، 1337 . 14 -خواندمیر، غیاثالدین ، تاریخ حبیب السیر ، تهران، انتشارات کتابخانه ی خیّام ، 1330. 15 -دهلوی ، خواجه حسن ، فوائد الفؤاد ، تصحیح محمد لطیف ملک ، به کوشش محسن کیانی،تهران ، روزنه ، 1377 . 16 -رضوی ، سید اطهر عباس ، تصوف در هند ، چاپ نخست ، ترجمه ی منصور معتمدی ،تهران : مرکز نشر دانشگاهی تهران ،1380 . 17 - ______________ ، شیعه در هند ، قم : دفتر تبلیغات اسلامی ، 1376 . 18 -زرکوب شیرازی، احمد بن شهابالدین ، شیرازنامه ، به کوشش اسماعیل واعظ جوادی، تهران، 1350 . 19 -زرّین کوب ، عبدالحسین ، ارزش میراث صوفیه ، تهران : امیرکبیر ،1362 . 20 -______________ ، جستجو در تصوف ایران ، تهران: امیر کبیر ، 1357 . 21 -سبحانی، توفیق ، نگاهی به تاریخ ادب فارسی در هند ، تهران: انتشارات دبیرخانه شورای گسترش زبان و ادبیات فارسی ،1377 . 22 -سراج،ابونصر ، اللمع فی التصوف، ترجمۀ: دکتر مهدی محبتی ، تهران : انتشارات: اساطیر ،1382 . 23 -سمرقندی ، کمال الدین عبدالرزّاق ، مطلع السعدین و مجمع البحرین ، تصحیح عبدالحسین نوایی ، تهران : پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی 1383 . 24 -شیخ عطّار ، علیرضا ، دین و سیاست : مورد هند ، تهران : انتشارات وزارت خارجه ، 1381 25 -شیمل ،آنه ماری ، ابعاد عرفانی اسلام ، ترجمه عبدالرحیم گواهی ، دفتر نشر فرهنگ اسلامی ، تهران ، 1374 . 26 -عطار، فریدالدین ، تذکرهالاولیاء ، به کوشش محمد استعلامی، تهران ،1366 . 27 -فصیح خوافی، احمدبن محمد ، مجمل فصیحی ، به کوشش محمود فرخ، مشهد، 1340 . 28 -فضل الله همدانی ، رشیدالدین ، .جامع التواریخ ( تاریخ هندو سند و کشمیر ) ،تصحیح محمد روشن ، تهران : میراث مکتوب ، 1384 . 29 -کاوتس ، رالف ، چشم اندازهایی از جاده ی ابریشم دریایی ، ،چاپ اول ، مترجمان : محمد باقر وثوقی و پریسا صیادی ، پژوهشکده ی تاریخ اسلام ، تهران ،1392 . 30 -گروه نویسندگان ،نامۀ دانشوران ناصری، قم، دارالفکر – دارالعلم ،1379ق . 31 -لاله ، هایده ؛ شیخ الحکمایی ، عمادالدین، بناهای معروف به ابواسحاقیه در ایران و سرزمین های اسلامی ، مجله دانشکده ی ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران ، شماره ی دوم ، دوره ی 59 ، صص 131 – 111 ، تابستان 1387. 32 -مبارکبوری ، القاضی ابوالمعالی اطهر، عقد الثمین فی فتوح الهند و من ورد فیها من الصحابه والتابعین ، بمبئی ، تجارالکتب ،1388 ه.ق . 33 -محمودبن عثمان ، فردوس المرشدیه فی اسرار الصمدیه ، چاپ دوم ، به کوشش ایرج افشار ، تهران : انجمن آثار ملی ، 1358 . 34 -موسوی بجنوردی ، کاظم ، دائرة المعارف بزرگ اسلامی ، ج8 ، تهران : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی ،1377. 35 -وصاف الحضره شیرازی ، تحریر تاریخ وصاف ، به قلم عبدالمحمد آیتی ، چاپ دوم ، تهران : مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی ( پژوهشگاه ) ، 1374 . 36 -Mujeeb, B.M. Indian Muslims. London, 1969. 37 -Mason, W. Herbert. Alhalaj. New Delhi, Richmond Curzon press , 1995. 38 -Browne, E. G., A Literary history of Persia, Cambridge, Bethesda , MD Ibex publisher , 1977; Köprüiüzāde, M. Fu᾽ād, »39 -Abū Ishāq Kāzerūnī und die Ishāqī-Derwische in Anatolien«, tr. P. - -Wittek, Der Islam, Berlin, 1931, vol. XIX). | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 4,030 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 1,463 |