تعداد نشریات | 27 |
تعداد شمارهها | 566 |
تعداد مقالات | 5,825 |
تعداد مشاهده مقاله | 8,164,525 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,462,307 |
مقایسه نظام کاست در جنوب شرقی ایران (شهرستان دلگان) و هند | ||
مطالعات شبه قاره | ||
مقاله 2، دوره 7، شماره 24، مهر 1394، صفحه 29-46 اصل مقاله (309.17 K) | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
نویسندگان | ||
محمد مهدی توسلی ![]() | ||
1دانشیار گروه باستانشناسی دانشگاه سیستان و بلوچستان | ||
2کارشناس ارشد باستانشناسی دانشگاه سیستان و بلوچستان | ||
چکیده | ||
کاست، نوعی نظام طبقاتی است که در آن گروهبندیهای قومی درجهبندی شدهای وجود دارد که هریک از آن گروهها به گروههای دیگر راه ندارد و با جایگاه نسبی خود در جامعه مشخص میشود. بنظر میرسد این سیستم اجتماعی از طریق مهاجرت اقوام آریایی به ایران و هند در هزارههای اول و دوم پ.م. در این دو سرزمین رواج یافته و تا امروز دوام آورده است. منابع کهن هندی و ایرانی این پدیده را تایید کردهاند. از سوی دیگر، بررسی در جوامع جنوب شرقی ایران، نشانههای نوعی نظام شبه کاستی را در جامعه امروزی بلوچستان، بخصوص در ناحیه دلگان و استمرار بخشی از نشانهها، آداب و رسوم، الگوها و رفتارهای فرهنگی باستان در میان مردم این ناحیه را، مشخص میکند؛ از این رو، این پرسش مطرح میشود که چه ارتباطی میان فرهنگ و قشربندی اجتماعی مردم دلگان با اعتقادات و نظام طبقاتی کاست در هند وجود دارد. این مقاله تلاش میکند تا از طریق واکاوی منابع مکتوب و تحلیل علمی آنها به این پرسش پاسخ دهد و دلیل مداومت این سیستم اجتماعی هند را در دلگان روشن کند.روش تحقیق در این پژوهش به صورت مطالعه تطبیقی، میدانی و کتابخانهای بوده است. | ||
کلیدواژهها | ||
انسان شناسی تطبیقی؛ نظام اجتماعی کاست؛ هند؛ ایران؛ دلگان | ||
اصل مقاله | ||
فصلنامه مطالعات شبه قاره دانشگاه سیستان و بلوچستان سال هفتم شماره بیست و چهارم، پاییز1394(صص46-29)
مقایسه نظام کاست در جنوب شرقی ایران (شهرستان دلگان) و هند
دکتر محمدمهدی توسلی* حمزه بامری*
چکیده کاست، نوعی نظام طبقاتی است که در آن گروهبندیهای قومی درجهبندی شدهای وجود دارد که هریک از آن گروهها به گروههای دیگر راه ندارد و با جایگاه نسبی خود در جامعه مشخص میشود. بنظر میرسد این سیستم اجتماعی از طریق مهاجرت اقوام آریایی به ایران و هند در هزارههای اول و دوم پ.م. در این دو سرزمین رواج یافته و تا امروز دوام آورده است. منابع کهن هندی و ایرانی این پدیده را تایید کردهاند. از سوی دیگر، بررسی در جوامع جنوب شرقی ایران، نشانههای نوعی نظام شبه کاستی را در جامعه امروزی بلوچستان، بخصوص در ناحیه دلگان و استمرار بخشی از نشانهها، آداب و رسوم، الگوها و رفتارهای فرهنگی باستان در میان مردم این ناحیه را، مشخص میکند؛ از این رو، این پرسش مطرح میشود که چه ارتباطی میان فرهنگ و قشربندی اجتماعی مردم دلگان با اعتقادات و نظام طبقاتی کاست در هند وجود دارد. این مقاله تلاش میکند تا از طریق واکاوی منابع مکتوب و تحلیل علمی آنها به این پرسش پاسخ دهد و دلیل مداومت این سیستم اجتماعی هند را در دلگان روشن کند.روش تحقیق در این پژوهش به صورت مطالعه تطبیقی، میدانی و کتابخانهای بوده است. کلید واژه ها: انسان شناسی تطبیقی، نظام اجتماعی کاست، هند، ایران، دلگان. _________________________ دانشیار گروه باستانشناسی دانشگاه سیستان و بلوچستان Email: tavasoli.mm@lu.ac.ir * کارشناس ارشد باستانشناسی دانشگاه سیستان و بلوچستان Email:hamze1267@gmail.com **
تاریخ دریافت:14/6/93 تاریخ پذیرش:21/2/94 1. مقدمه نظام کاست، نوعی سیستم طبقاتی است که در آن گروهبندیهای قومی درجهبندی شدهای وجود دارد که هریک از آن گروهها به گروههای دیگر راه ندارد و با جایگاه نسبی خود در جامعه مشخص میشود (بیتس و پلاگ، 1375: 568). عضویت در یک کاست، از بدو تولد ثابت و تغییر ناپذیر است، از این رو، در چنین جامعهای هر فرد فقط میتواند در درون کاست خود ازدواج کند و فرزندان او نیز برای همیشه اعضای کاست پدری خواهند بود. از هند عموما به نام کشوری یاد میکنند که این نظام اجتماعی در آن کاملا جا افتاده است. در عین حال، بررسیهای اخیر (سعیدی مدنی، 1389 : 64) نشان داده که نوعی خاص از این نظام در ایران باستان و دوران تاریخی وجود داشته و در منابع کهن ایرانی و هندی مانند اوستا و ریگ ودا در این خصوص اشاراتی شده است (همانجا). همچنین نتیجه مطالعات میدانی اخیر نگارندگان در سرزمین بلوچستان عموماً و در ناحیه دلگان خصوصاً از نوعی نظام اجتماعی کاست در جنوب شرقی ایران حکایت دارد. 1-1-روش تحقیق از آنجا که ریشهیابی این نوع نظام اجتماعی به مطالعه تطبیقی بین دو جامعه ایران و هند نیاز دارد؛ این پژوهش به صورت مطالعه تطبیقی و میدانی در ناحیه بلوچستان (جنوب شرق ایران، شهرستان دلگان) و واکاوی منابع مکتوب (کتابخانهای) در نظر گرفته شده است. خصوصاً که در پنج سال گذشته مقالات جدیدی در باره کاست در مجلات علمی و پژوهشی به رشته تحریر در آمده است، مانند «بررسی ریشههای نظام کاست در هند» (معینی فر، 1391: 91- 108). 1-2-سوالات تحقیق تحقیق حاضر با هدف پاسخگویی به این سئوالات انجام شده است: 1ـ شکلگیری نظام طبقاتی در هند چگونه بوده است؟ 2- آیا نظام طبقاتی اجتماعی کاست در بلوچستان، شهرستان دلگان، وجود داشته است و هنوز تداوم دارد؟ 3ـ آیا نظام طبقات اجتماعی در شهرستان دلگان و نظام طبقاتی هند به یک صورت است؟ این مقاله تلاش کرده است سئوالات مذکور را با طرح مسائل خود همراه با اهدافی که در پایان به آن خواهد رسید، پاسخ گوید.
2. اقوام آریایی و ریشه های کاست در هند در منابع معتبر تاریخ هند، آغاز و انجام دوره آریایی به درستی دانسته نیست، هر چند بعضی این دوره را بین 600 ق.م. تا 300 ب.م. و برخی از 300 ق.م. تا 300 ب.م.، که دوره حماسی نامیده میشود، دانستهاند (جلالی نائینی، 1375 : 411). در این دوره واژه آریایی بر سر زبانها افتاد. این واژه در سنسکریت بهمعنی "حر، شخص آزاد، شریف، یا عضوی از سه کاست بالای جامعه" آمده است و به قبیله یا قبایلی نسبت داده میشود که به شکل گروهی نژادی در نخستین مرحله به هند وارد شدند (Kosambi, 1970:72). بیشتر تاریخنگاری هندی با ورود آریاییهای کهن آغاز میشود. حتی بعضی معتقدند که مردم سند از همین آریاییها بودهاند، زیرا فرهنگ هندی کاملا آریایی است. دلیل دیگر اینست که در خصوص ساختار جامعه نخستین آریاییها اطلاعی در دست نیست. در حقیقت با عنایت به منابع سنسکریت و آثار ودایی میتوان گفت که ساختار اجتماعی نخستین آریایی ها در هنگام ورود به هند با ساختار اجتماعی هندیان عصر ودایی کاملا یکسان است (Thapar, 1966: 28-29). فرهنگ آریاییهای نخستین در مقایسه با بومیان دره سند کاملا روشن است. آریاییها متعلق به جوامع غیر شهری بودند و از نظر دادههای باستان شناختی مدارکی به منزله فرهنگ آریایی متعلق به آن دوره در دست نیست. هنوز نمیتوان سفال دوره آریایی یا ابزار مخصوص آن دوره را مشخص کرد. آن چه میتوان در خصوص فرهنگ آنها گفت این است که آن جماعت خوراک رمههایشان را تولید میکردند، آنان سازندگان ارابههای جنگی بودند که با اسب کشیده میشد و گاریهایی میساختند که با گاو کشیده میشد و از آن ها برای حمل اشیای سنگین استفاده میکردند (Kosambi, 1970:82). آریاییها در هزاره دوم ق.م. در دو مرحله شروع به مهاجرت از دامنههای سرد آسیای میانه به سرزمین های جنوبی کردند. در هر دو مرحله بخشی از آن ها وارد هند شدند. وداها موثقترین منبع برای این دوره هستند. وداها اشاره به ورود آریاییها به هند و استقرار در سرزمینهای غربی دارد. همچنین اشاره به مهاجرت آریایی ها به سمت شرق (اطراف رودخانه راوی) برای یافتن سرزمینهای سرسبز تر و پر آب تر میکند (Basu, 1953:1-2). در خلال دورهیی که ریگ ودا شکل نهایی بخود میگرفت، مردم عصر ودایی در استقرارگاههای گذرگاهها در نواحی کوهستانی شمال غربی گسترش مییافتند و آرام آرام به سوی بخش غربی اطراف دو آب یعنی گنگ و جمنا کشیده میشدند. از رود جمنا (یامونا) دوبار در بخشهای نخستین ریگ ودا نام برده شده در حالی که در همان متن از رود گنگ تنها یک بار ذکری بهمیان آمده است (Kramrisch, 1959:113-120). زندگی یکجانشینی باعث پیداشدن لایههای مختلف اجتماعی در میان مردم قبیله یا روستا شد. حتی در زمانهای اولیه عصر ودایی (حدود2000 تا 500 پ.م.) اندیشه جدایی بین مردم عادی قبیله (ویش) و جنگجویان ( شتریا= کشاتریا) وجود داشت. در متون ودایی نخستین، از برهمنان به نام قشر مشخص اجتماعی روحانیون یاد شده است. زمانی هم که اقوام هندو آریایی در سرزمینهای جدیدتر استقرار یافتند، با مردم بومی که برای آنها به منزله رعیت یا کارگر کار میکردند، نزدیکتر شدند. همین نزدیکی باعث بوجود آمدن اختلاف رنگ (وارنا) بین آنها شد. تازه واردین سفید پوست بودند و مردم بومی تیره رنگ. از این رو برای مشخص کردن این دو گروه، رنگ عامل ممیزه شد و بزودی معنای "کاست" بخود گرفت. یک سرود کهن ریگ ودا شامل نخستین سند در این رابطه است: " زمانی که خدایان برای پروشا تشریفات مذهبی را فراهم کردند، بهار را به نام « نفت»، پاییز را به نام «هدیه مقدس» و تابستان را به نام «جنگل» به او هدیه کردند. زمانی که پروشا را تقسیم کردند، براستی از او چند تکیه ساختند؟ دهان او را چه نامیدند؟ بازوها، رانها و پاهایش را چه نامیدند؟ برهمنان از دهان او آفریده شدند و از بازوان او، جنگجویان (کشاتریاها= چهتری یا شتریه) و از رانهای او خدمتکاران (ویشیاها) و از پاهای او شودراها ساخته شدند" (Kulke and Rothermund, 1998:39 ). لازم به ذکر است که این سیستم با ورود آریاییها به هند پدید آمد. عقیده هندوان درباره تشکیل جامعه ناشی از همان عقیده ارتقا و پیشرفت اخلاقی است. قانونگذاران پیشین هند به هنگام تشکیل جامعه آریایی خود، کمال معنوی را در قبال جمعیت و قدرت و ثروت ملاک ارزش واقعی قرار دادند. آنان معتقد بودند که جمعیت و ثروت و قدرت باید تابع دانش و اخلاق باشد و جامعهای را که پای بند به اصل اخلاقی یعنی وارنا- دارمه (رنگ و فضیلت) باشد مترقی میدانستند. در دوره باستان که آریایی ها وارد هند شدند و در شبه جزیره استقرار یافتند، چون سفید پوست بودند، خود را جدای از بومیان سیاه چرده قرار دادند و این اختلاف رنگ و اندیشه موجب شد تا کمکم مفهوم لایه اجتماعی کاست در جامعه رونق گرفت. بخاطر مسلط شدن آریاییها در هند، چند طبقه پیدا شد: برهمنان (روحانیون) و نظامیان در طبقه اول و توده های مردم به ترتیب به بازرگانان، کشاورزان و خدمتگذاران تقسیم شد. نخستین اشاره به وجود چهار طبقه در کتاب ریگ ودا آمده است. سپس این چهار طبقه یا کاست بدین صورت شکل گرفت: برهمنان (روحانیون)، شاتریا یا چهتری(فرمانروایان و جنگاوران)، ویشیا (کشاورزان و صنعتگران )و شودرا (خدمتگذاران و خادمان)(سعیدی مدنی، 1389: 166). معینی فر در خصوص منشا این نظام در هند معتقد است که اسم و وراثت مشترک، داشتن حرفه یکسان، تشکیل اجتماع واحد و منسجم و نیز ارث و ازدواج درون گروهی پایه و اساس کاست است(معینی فر،1391: 92). سیمون ویتمن (Simon Weightman) محقق و استاد ارشد مدرسه مطالعات آفریقایی و شرقی دانشگاه لندن در باره کاست مینویسد: "آنچه کسی را هندو میکند، متولد شدن از پدر و مادر هندو، و در نتیجه، تعلق به طبقه آنهاست. کاست عامل اصلی در تعیین موقعیت دینی و اجتماعی فرد است. موضوع کاست چنان پیچیده است که به هیچ روی نمیتوان در این جا از آن به تفصیل سخن گفت، اما میتوان آن را بر پایه اندیشه دینی، آلایش و پالایش، که از جمله اساسیترین دغدغههای آیین هندو است، تبیین نمود. هیچ کس را گریز از آلایش نیست، چرا که طبیعت بدن، مولد و منبع آلودگی است..." (ویتمن 1382: 57). برای رهایی از این آلودگی ها، حمام و شستن تن و بدن در صبحگاهان برای هندوی متدین تنها شستشویی ساده نیست، بلکه تطهیری آیینی برای دست یابی به وضعیتی است که برای باریافتن به محضر خدای خود لازم میداند. بهرصورت، کاست گروه تمایز یافته و آبا و اجدادی هر شخص است که معمولا قانون درون همسری بر آن حاکم است (همان جا). 3. بررسی کاست در ایران، شهرستان دلگان 3. 1. پیشینه موضوع در ایران درایرانبجزچندتعریفکهدربارهنظامطبقاتیکاستدرکتابهایجامعه شناسی وانسانشناسیآمده مطلبدیگری در این خصوصموجودنیست؛همچنینتاکنونبجز دو مقاله پژوهشی، مقاله دیگریباموضوعیتنظامطبقاتییاکاستدرایران،بهچاپ نرسیدهاست. دومقالهمذکور توسط پژوهنده معاصر سیدمحسنسعیدیمدنی از متخصصین انسان شناسی در ایران و عضو هیات علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه یزد، باعناوین: 1).مقایسهنظامطبقاتی کاست ازدیدگاهریگودا و شاهنامه؛ 2) نظام طبقاتی در ریگ ودا و اوستا بهچاپرسیدهاست (سعیدی مدنی، 1388: 161-186؛ سعیدی مدنی، 1389: 61-90). موضوع این دو مقاله، بررسی متون دینی ایرانی و هندی یعنی اوستا و ریگ ودا و نیز متنی ادبی حماسی یعنی شاهنامه فردوسی است. نویسنده تلاش کرده تا نشان دهد که ریشههای تفکر کاستی از همان آغاز در میان اقوام آریایی وجود داشته و از طریق مهاجرت تدریجی آنان به هند این نظام در سرزمین جدید نیز بنیان نهاده شده است. از نظر نویسنده ی این مقالات طبقه بندی آریاییها نشان میدهد که ساختار طبقاتی ریگ ودایی با نظام طبقاتی اوستایی بسیار نزدیک است (سعیدی مدنی، 1389: 62). در این دو مقاله هیچ اشارهای به نظام کاست یا چیزی شبیه به این نظام در جنوب شرقی ایران نشده است. با عنایت به چهار سئوال مطرح شده در مقدمه، بجز سئوال اول که برای ورود به بحث اصلی، ناگزیر به صورت فشرده به آن پرداخته شده است و همسویی با سه مقاله پیشین دارد، سه سئوال دیگر مقاله تازگی دارند و یافتن پاسخی منطقی برای آنها، دغدغه ی اصلی انجام این پژوهش بوده است. 3. 2. نظام کاست و طبقه اجتماعی طبقه اجتماعی به بخشی از اعضای جامعه گفته میشود که "از نظر ارزشهای مشترک، حیثیت، فعالیتهای اجتماعی، میزان ثروت و متعلقات شخصی دیگر و نیز آداب معاشرت، از بخشهای دیگر جامعه تفاوت داشته باشند" (کوئن، 1372: 179؛ سعیدی مدنی، 1389 : 64). در برابر این تعریف، کاست معنی و تعریف دیگری دارد؛ کاست به نظام قشربندی اجتماعی بستهای اطلاق میشود که در آن، افراد نمیتوانند از سطحی اجتماعی به سطحی دیگر، آزادانه، بروند. شخصی که در یک کاست ویژه به دنیا میآید، باید سراسر عمر خود را در همان کاست بگذراند. از آنجا که زناشویی میان کاستهای گوناگون ممنوع است، هیچ راهی برای انسان وجود ندارد که از کاست تعیین شده خود پا فراتر بگذارد. توافقی عمومی وجود دارد که نظام طبقاتی در برابر نظام کاست، نظام بازتری است؛ زیرا در نظام طبقاتی، با انتقال فرد از یک طبقه به طبقه دیگر، به وسیله حکومت، دین یا فرهنگ مخالفت نمیشود. حرکت صعودی، سخت کوشی و زناشویی با عضو طبقات بالاتر، در نظام طبقاتی امکانپذیر است در حالی که در نظام کاستی چنین کاری غیر ممکن است (کوئن، 1372: 182؛ سعیدی مدنی، همان جا). 4. کاست در ناحیه بلوچستان 4. 1. ادبیات تحقیق یکی از مناطق کهن ایران ناحیه بلوچستان میباشد که با توجه به شرایط جغرافیایی، عدم وجود امنیت و نداشتن راههای آسفالته در گذشته، عرصهی تحقیق بر محققان داخلی و خارجی را تنگ و دشوار کرده بود، از این رو تاکنون تحقیقاتی که شایسته این منطقه و راه گشای طرحهای پژوهشی برای دانشجویان رشتههای مختلف مانند باستانشناسی، انسانشناسی، جغرافیا، تاریخ، جامعهشناسی، ادبیات و سایر رشتههای دانشگاهی باشد، کمتر صورت گرفته است. یکی از ویژگیهای بلوچستان بکر بودن و کمتر شناختهشدن این بخش ایران از نظر باستانشناسی و انسانشناسی است. در مورد فرهنگ بلوچستان به صورت کلی محققان داخلی و خارجی تحقیقاتی انجام دادهاند؛ اما با توجه به وسعت و گستردگی منطقه، دربارهی فرهنگ مردم برخی از شهرها و روستاهای دور افتاده بلوچستان مانند دلگان، هنوز تحقیقی علمی صورت نگرفته است . در پژوهش حاضر قصد بر این است که بیشتر به جنبههای معنوی فرهنگ دلگان و بلوچستان در سطح گستردهای پرداخته و در برخی موارد با یکدیگر مقایسه شوند. برای این منظور در حدود یک سال با دهها نفر (اکثراً سالخورده) از ساکنین دلگان (بلوچستان) و روستاهای تابعه آن مصاحبه شده است اما، این تحقیق هر چند که تازه و بکر است؛ به عنوان جزیی از فرهنگ مردمان دلگان مطرح میشود و دهها پژوهش دیگر می تواند دربارهی آداب و رسوم، ادبیات شفاهی، مخصوصاً باستان شناسی دلگان و حوزه جازموریان که روزگاری راه ارتباطی از مرکز فلات ایران به جنوبشرق و سواحل مکران بوده است، انجام شود. چنانکه پیش از این نیز گفته شد، در خصوص نظام کاست در بلوچستان تا کنون تحقیق مستقلی انجام نشده است. آنچه را نویسندگان و محققان در لابلای شرح تاریخی دیگر مناطق و یا اختصاصاً در مورد بلوچستان نوشتهاند بر اساس ویژگیهای متمایزکننده میتوان به دو قسمت تقسیم کرد؛ الف) نوشتههای کهن که بیشتر جنبه تاریخنگاری دارند؛ مانند: - «تاریخنگاران اسکندرمقدونی». شکی نیست که اسکندر از کراچی تا کرمان از مناطقی گذر کرده که امروزه جزو استان سیستان و بلوچستان است. یکی از مورخان همراه وی مشاهدات خود را شرح داده و دو نویسنده دیگر «کنت کورث» و «آریان» بر پایه شواهد و مدارک، سفر اسکندر را ثبت نمودهاند. شرح جغرافیایی مناطق، مردمشناسی و وقایعی که در این کتابها شرح دادهشده ارزش پژوهشی از جنبه تاریخی و در برخی موارد مردمشناسی دارند (ناصری نیا، 30:1388)؛ ـ «معجم البلدان»: این کتاب نوشته «ابو عبدا...یاقوت حموی است که در باره جغرافیا نوشته شده و دربرگیرنده فهرست قبایل و اشخاص است. با توجه به اینکه به قبایل بلوچ و اسامی افراد در آن زمان اشاره شده است میتواند، جنبه مردمشناسی نیز داشته باشد (همانجا). ب) مکتوبات اخیر که علاوه بر مباحث تاریخی به بحث مردمشناسی نیز پرداختهاند: - آثار محمد برقعی خصوصا کتاب «سازمان سیاسی حکومت محلی بنت» (برقعی،1356). ـ بلوچستان اثر ذبیح الله ناصح (1344) ـ جای پای اسکندر و سفری در بلوچستان نوشته ملکحسین و اسلام کاظمیه (1356) ـ سیمای تاریخی بلوچستان اثر عبدالغنی دامنی (1380) همچنین آثاری دیگر که به برخی از حوزههای انسانشناسی فرهنگی و مردمشناسی پرداختهاند : - آثار ایرج افشار سیستانی (افشار سیستانی، 1390) که کارهای ایشان در مباحث تاریخ، قومشناسی و مردمشناسی منطقه هرچند ناقص ولی ارزشمند است؛ - موسی محمودزهی نیز در چند سال اخیر کتابهای متعددی درباره تاریخ، فرهنگ و مردمشناسی بلوچستان به چاپ رسانده که از آن جمله میتوان به کتاب آیینها و باورها و فرهنگ مردم بلوچستان اشاره کرد (محمودزهی:1391). 5. 1. قشربندی اجتماعی/کاست در بلوچستان قشربندیهای مشخص و تفکیک شده اجتماعی وجود دارد که اساس این تقسیمات بر مبنای اصل و نسب است که بلوچها به آن ذات میگویند. تفاوتهایی میان این تقسیمبندی در مکران و سرحد وجود دارد. 5. 1. 1. ذات هویت یک فرد وابسته به ذاتی است که در آن متولد شده است و زندگی میکند. هر فرد بلوچ از بدو تولد یک وابستگی ذهنی به ذاتی مشخص دارد و در نتیجه هیچگاه خویشتن را تنها و بیکس احساس نمیکند چرا که اساس تشکیل ذات، خون مشترکی است که در رگهای افراد وابسته به آن جریان دارد و نتیجه این اشتراکات خونی چیزی جز عصبیت نژادی نیست (شه بخش، 1373: 27). شاخصهی تعیین پایگاه ومنزلت اجتماعی افراد در این اجتماع ذات است، افراد همه ذاتها برای حفظ خود در شرایط دشوار زندگی مجبور بودهاند به یکی از ذاتهای فراتر متصل شوند، تا از حمایت مادی و معنوی آنان برخوردار باشند. ذات، دارای ویژگیهایی است، از جمله این ویژگیها، برابری و برادری درون ذاتی است و چنانچه فردی وابسته به یک ذات به فرد یا افرادی از ذات دیگر، آزار و اذیت میرساند و یا مرتکب قتلی میشد، اغلب تمامی افراد آن ذات برای انتقام از همه افراد ذات خاطی وارد عمل میشدند (همان، 27). 5. 2. قشربندی اجتماعی در مکران در تقسیمبندی کلی بر مبنای اصل و نسب (ذات) در مکران، سه قشر اجتماعی قابل تفکیک است:
الف) ذاتهای برتر ذاتهای برتر در راس جامعه قرار داشته و گروههای حاکم را تشکیل میدادند. این گروه از تمامی امکانات موجود در جامعه بهرهمند و از احترام و اعتبار سیاسی و اجتماعی ویژهای برخوردار بودهاند. آنها اساس و ریشهی این برتری را در برتری اصل و نسب خویش میدانستند (ابراهیمی، 1388: 78). عالیترین مقام در این گروه سرداران یا خوانین هستند که پشتیبان طایفه خود در شرایط بحرانی بوده و عهدهدار رهبری تمام امور حقوقی و اجرایی داخل منطقه نیز بودهاند و نقش رابط بین طایفه و دولت مرکزی را داشتهاند. بیشترین زمین و درخت و آب کافی برای زراعت و کشاورزی از این گروه بوده و گروههای پایینتر در زمینهای گروههای حاکم کار میکردند. ب) اقشار متوسط این ذاتها به لحاظ موقعیت و اعتبار اجتماعی پایینتر از ذاتهای گروه حاکم بودند. ذاتهای اقشار متوسط از درجه یکسانی برخوردار نبودند و تحت عناوین ارباب، کدخدا، رییس و ملا مشهور بودند. ج) قشر محکوم یا قشر پایین و رعیت اکثریت جامعه بلوچ را افراد این قشر تشکیل میداد و پایینترین ذاتهای هرم اجتماعی مکران محسوب میشد. افراد این قشر تحت عناوین غلام، بندی، چاکری، استاد، درزاده و ... شناخته شدهاند. افراد این قشر هیچگونه استقلال رای و عمل نداشته و وابسته به قشرهای بالا بوده و سردار طوایف بالا به تمامی شئون زندگی آنان نظارت داشته است (شه بخش، 1373: 27- 23). اساس اصل و نسب در جوامع روستایی و عشایری مکران در جزییات تفاوتهایی دارد که ماحصل آن به شرح زیر است: جوامع روستایی
| ||
مراجع | ||
منابع 1-ابراهیمی، مریم، تحولات سیاسی و اجتماعی سیستان و بلوچستان در سالهای 1320-1322ه، تهران: انتشارات بخارا، 1388. 2-افشار سیستانی، ایرج، سیستان و بلوچستان نامه، تهران: انتشارات کتابدار، 1390. 3-براهویی، نرجس خاتون، نگاهی به سرزمین و فرهنگ بلوچستان،فصلنامه مطالعات ملی، سال اول، چاپ اول، ص196-163، 1378. 4-برقعی، محمد، سازمان اداری حکومت محلی بنت، همدان: انتشارات دانشگاه بوعلی، 1356. 5-بیتس، د. و ف، پلاگ، انسانشناسی فرهنگی، ترجمه محسن ثلاثی، تهران: انتشارات علمی، 1375. 6-تامین، ملوین، جامعه شناسی قشربندی و نابرابری اجتماعی، ترجمه عبدالحسین نیک گهر، تهران: نشر توتیا، 1373. 7-جانباللهی، محمدسعید، نظامهای سیاسی، اجتماعی و افتصادی در طوایف بلوچ سرحد (نمونه: جامعه ریگی)، فصلنامه تحقیقات جغرافیایی، ش. 358، ص82-59، 1356. 8-جلالی نائینی، سید محمدرضا، هند در یک نگاه، تهران: انتشارات شیرازه، 1375. 9-سعیدی مدنی، سید محسن، مقایسه نظام طبقاتی کاست از دیدگاه ریگ ودا و شاهنامه، فصلنامه علمی پژوهشی علوم اجتماعی، دانشگاه علامه طباطبایی، ش 46، ص186-161، 1388. 10-سعیدی مدنی، سید محسن، نظام طبقاتی در ریگ ودا و اوستا، فصلنامه علمی پژوهشی برنامه ریزی رفاه و توسعه اجتماعی، دانشگاه علامه طباطبایی، ش 5، ص 90- 61، 1389. 11-شه بخش، عظیم، پژوهشی در تاریخ معاصر بلوچستان ماجرای دادشاه، شیراز: نشر نوید، 1373. 12-فیلد، هنری، مردم شناسی ایران، ترجمه عبدالله فریار، تهران: ابن سینا، 1343. 13-قائمی زاده، محمدسلمان، جامعه شناسی قشربندی و تحرک اجتماعی، همدان: انتشارات دانشگاه بوعلی سینا، 1386. 14-کوئن، ب.، درآمدی بر جامعه شناسی، ترجمه محسن ثلاثی، تهران: انتشارات فرهنگ معاصر، 1372. 15-محمودزهی، موسی، آیین ها، باورها و فرهنگ مردم بلوچستان، تهران: انتشارات آبنوس، 1391. 16-ناصری نیا، محمدرضا، شناخت تاریخی بلوچستان، تهران: انتشارات عقیل، 1388. 17-ویتمن، سیمون، آیین هندو، ترجمه علی موحدیان عطار، قم: مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب،1382. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 5,242 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 963 |