تعداد نشریات | 27 |
تعداد شمارهها | 557 |
تعداد مقالات | 5,770 |
تعداد مشاهده مقاله | 8,025,735 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,394,500 |
بررسی تطبیقی نقشه محرابی بر منسوجات سنتی ایران و هند | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مطالعات شبه قاره | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 4، دوره 7، شماره 25، دی 1394، صفحه 69-92 اصل مقاله (1.71 MB) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22111/jsr.2015.2411 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسنده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مریم فروغی نیا ![]() | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مربی پژوهش هنر دانشگاه سیستان و بلوچستان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
همجواری ایران و هند منجر به ایجاد نوعی رابطه بینافرهنگی گردیده که قدمت آن به پیش از اسلام باز میگردد. شباهت بیش از حد نقش محراب بر منسوجات دو کشور که ریشه در باورهای مشترک اعتقادی داشته، در مواردی تشخیص خاستگاه اولیه نقوش محرابی را مشکل مینماید. از اینرو ضروری است رابطه تأثیر و تأثری منسوجات محرابی دو کشور، مورد مطالعه قرار گیرد. بر اساس فرض اولیه نقش محرابی از ایران به هند انتقال یافته و متأثر از فرهنگ هند، تغییر یافته است. پرسشهای اساسی این پژوهش عبارتند از: رابطه تأثیر و تأثری نقش محراب در منسوجات هند و ایران چگونه است؟ وجوه اشتراک و افتراق این نقوش چیست؟ در این پژوهش توصیفی و تحلیلی مبتنی بر اطلاعات کتابخانهای و اسنادی، ابتدا منسوجات محرابی شاخص، استخراج و دستهبندی شده و خاستگاه آنها مورد بررسی قرار گرفته است. سپس ضمن مشخص کردن وجوه اشتراک و افتراق، به تحلیل این نقوش پرداخته شده است. یافتههای این پژوهش حاکی از آنست که نقش محراب بیشتر در دوره صفوی به هند انتقال یافته و اگرچه اغلب عناصر ایرانی این طرحها در منسوجات هندی در سه قرن گذشته حفظ شده، اما به مرور در ترکیب با فرهنگ هند در دوره معاصر، تغییراتی مختصر یافته است. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نقش محراب؛ منسوجات؛ ایران و هند | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
فصلنامه مطالعات شبه قاره دانشگاه سیستان و بلوچستان سال هفتم شماره بیست و پنجم، زمستان 1394(صص92-69) بررسی تطبیقی نقشه محرابی بر منسوجات سنتی ایران و هند مریم فروغی نیا* چکیده همجواری ایران و هند منجر به ایجاد نوعی رابطه بینافرهنگی گردیده که قدمت آن به پیش از اسلام باز میگردد. شباهت بیش از حد نقش محراب بر منسوجات دو کشور که ریشه در باورهای مشترک اعتقادی داشته، در مواردی تشخیص خاستگاه اولیه نقوش محرابی را مشکل مینماید. از اینرو ضروری است رابطه تأثیر و تأثری منسوجات محرابی دو کشور، مورد مطالعه قرار گیرد. بر اساس فرض اولیه نقش محرابی از ایران به هند انتقال یافته و متأثر از فرهنگ هند، تغییر یافته است. پرسشهای اساسی این پژوهش عبارتند از: رابطه تأثیر و تأثری نقش محراب در منسوجات هند و ایران چگونه است؟ وجوه اشتراک و افتراق این نقوش چیست؟ در این پژوهش توصیفی و تحلیلی مبتنی بر اطلاعات کتابخانهای و اسنادی، ابتدا منسوجات محرابی شاخص، استخراج و دستهبندی شده و خاستگاه آنها مورد بررسی قرار گرفته است. سپس ضمن مشخص کردن وجوه اشتراک و افتراق، به تحلیل این نقوش پرداخته شده است. یافتههای این پژوهش حاکی از آنست که نقش محراب بیشتر در دوره صفوی به هند انتقال یافته و اگرچه اغلب عناصر ایرانی این طرحها در منسوجات هندی در سه قرن گذشته حفظ شده، اما به مرور در ترکیب با فرهنگ هند در دوره معاصر، تغییراتی مختصر یافته است. واژگان کلیدی: نقش محراب، منسوجات، ایران و هند _______________________ مربی پژوهش هنر دانشگاه سیستان و بلوچستان foroughinia@arts.usb.ac.ir *Email:
تاریخ دریافت: 20/2/94 تاریخ پذیرش:15/9/94
پیشینهی ارتباط فرهنگی، سیاسی و تجاری هند و ایران به پیش از اسلام باز میگردد و این تعامل در برخی دورهها از جمله در دورهی ساسانی و صفوی بسیار قابل ملاحظه است. این مسأله موجبات تلاقی فرهنگ و ایجاد رابطهی تأثیر و تأثری در هنرهای این دو منطقه بهویژه در منسوجات سنتی را فراهم آورده است؛ بهطوریکه در بسیاری موارد، هنرمندان این دو کشور بهمنظور کار، یادگیری و آموزش فنون بومی به کشورهای یکدیگر سفر میکردند. بر اساس مستندات «بافندگان هندی در دوران ساسانی از شهرهای بهاروچ، منداسور و پیتن دعوت شدند تا در کارگاههای درباریجندی شاپور، شوش و شوشتر بهکار گرفته شوند ..[همچنین در همین دوران] بافندگان ایرانی از جاده ابریشم به هند، چین و آسیای میانهرفتند تا فنون پارچهبافی بومی آن مناطقرا بیاموزند» (Agraval, 2003: 36). اگرچه در دورهی ساسانی علیرغم فنون پارچهبافی مشترک، بهدلیل غنای فرهنگ ساسانی و تفاوتهای فرهنگی دو کشور، در نقش پارچهها اشتراکات کمتری مشاهده میگردد اما چند قرن بعد، فرهنگ مشترک اسلامی، چنان بر هنرهای این دو منطقه سایه میافکند که در برخی موارد تشخیص خاستگاه اولیه نقوش مشترک را مشکل مینماید. بر اساس مستندات، حکومت اسلامی «در قرن پنجم هجری در هندوستان تأسیس گردید و از همان زمان هندوستان گهواره علم و دین قرار گرفت... علماء و بزرگانی از هر گوشه جهان اسلام به طرف هند سرازیر شدند و هرکس که در کشورش احساس ناراحتی و مشکل مینمود به هندوستان روی میآورد» (ندوی، 1379: 11). این رابطه در دورهی صفوی میان دو کشور بسیار مستحکم شد. «همایون امپراتور گورکانی هندی (فوت 1556/964) در سال 1544/951 به دربار صفوی در تبریز پناهنده شد. حضور وی منجر به پیامدهای مهمی در پیشرفت هنر و طرحهای مغولی در زمینهی طراحی منسوجات و فرش گردید» (بیکر، 1385: 117). او که شیفتهی فرهنگ غنی ایران بود، در بازگشت، تعدادی از هنرمندان ایرانی را با خود به هند برد. «مهاجرت هنرمندان به دربار گورکانی هند از سرنوشتسازترین عوامل پیوند میان سنتهای هنری ایران و هند گورکانی است. عدهی کمی از هنرمندان مانند عبدالصمد شیرازی بنا به دعوت فرمانروایان گورکانی به هند رفتند اما بیشتر ایشان از جمله میر محمد باقر، ظاهراً خود به هند سفر میکردند» (سوچک، 1384: 126). علاوه بر این، دربار صفوی منسوجات و دیگر آثار نفیسی از هنرمندان برجستهی ایرانی به دربار هند هدیه میکرد. امضای خواجه قیاسالدین علی یزدی طراح و هنرمند شهیر آن دوره بر پارچههای دربار گورکانی هند مشاهده شده است. «پنجاه قواره از پارچههای قیاسالدین در میان سیصد و پنجاه پارچههایی بود که شاه عباس به رسم هدیه برای امپراطور گورکانیان مغول، یعنی اکبر (1605-1555/1014-946) ارسال کرد» (بیکر، 1385: 131). رسوخ هنر اسلامی ایرانی به هند و تلفیق آن با هنر این منطقه منجر به ایجاد هنری هندی-ایرانی گردید که تولیدات دو منطقه را به ویژه از دوران صفوی تا قاجار تحت تأثیر قرار داد. 1-1-بیان مساله و سوال یا سوالات تحقیق در حال حاضر آثار قابل توجهی از منسوجات منقوش به نقشه محرابی متعلق به ایران و هند در موزههای مختلف دنیا موجود است که به دلیل شباهت، تشخیص اصالت منسوج و طرح آنرا مشکل مینماید؛ بهویژه که در مواردی از جمله پارچههای قلمکار، کپیبرداری مستقیم صورت گرفته است. براین اساس ضروری است که خاستگاه اولیه این طرحها مشخص گردد و ویژگیهای اختصاصی نقشه محرابی در هردو کشور معین گردد. بر اساس فرضیه اولیه نقوش محرابی از ایران به هند انتقال یافته و احتمالاً در هند تحت تأثیر فرهنگ هندی، برخی تغییرات در آن اعمال شده است. پرسشهایی که در این پژوهش بدانها پرداخته خواهد شد عبارتند از: رابطه تأثیر و تأثری دو کشور در بهکارگیری نقش محراب در منسوجات چگونه است؟ این نقوش بر چه نوع منسوجاتی ظهور یافته است؟ وجوه اشتراک و افتراق این نقوش چیست و سیر تحول این نقوش بعد از انتقال، چگونه بوده است؟ 2-1-اهداف تحقیق در این پژوهش تلاش بر آنست تا با بررسی نقش محراب بر منسوجات سنتی دو کشور از طریق بررسی کاربرد محصولات منقوش به نقش محرابی، سیر تحول نقوش و وجوه اشتراک و افتراق آنها، به نوع رابطه تأثیر و تأثری این دسته از تولیدات در حیطه روابط بینافرهنگی ایران و هند بهویژه در سدههای اخیر دست یافت. 3-1-روش تفصیلی تحقیق در این پژوهش بنیادی توصیفی و تحلیلی که اطلاعات آن به شیوه کتابخانهای و اسنادی گردآوری شده، ابتدا منسوجات دو کشور که با نقش محراب تزیین یافته، جمعآوری و بر اساس نوع منسوج، دستهبندی شده است. جامعه آماری شامل منسوجات دوره اسلامی به ویژه از قرن دهم هجری به بعد موجود در موزههای "متروپولیتن"،"موزه نساجی کانادا"، ویکتوریا و آلبرت"، "بناکی"، "موزه ملی ایران و منسوجات نمایش یافته در منابع کتابخانهای از قبیل کتاب "سیری در هنر ایران" آرتورپوپ است؛ از این میان 81 نمونه استخراج شده که 41 نمونه متعلق به ایران و 40 نمونه متعلق به هند میباشد. نقوش محرابی هر دسته بر اساس عناصر شاخص مشترک هر طرح مورد تطبیق قرار گرفته و نقشمایههای متمایز غیر مشترک مشخص شده است. در نهایت اطلاعات حاصله بر اساس جنس و کاربرد محصولات، طرح و نقشه و نقشمایه در جدولهای جداگانه خلاصهبندی و مورد تحلیل قرار گرفتهاند. 4-1-پیشینهی تحقیق بررسی روابط بینافرهنگی ایران و هند از موضوعات مورد توجه بسیاری از محققین بوده است. آرتور پوپ از نخستین کسانی است که به معرفی منسوجات فاخر صفوی و گورکانی پرداخته و در "کتاب سیری در هنر ایران" در سال 1387به معرفی گروهی از منسوجات ایرانی با نقش محراب پرداخته شده است. فریده طالبپور در سال 1390در مقاله " بررسی تطبیقی نقوش منسوجات هندی گورکانی باپارچههای صفوی" به بررسی تطبیقی نقوش این منسوجات پرداخته و در مقاله "تاثیرنقوش ایرانی برهنر قلمکاری هنددردوره صفوی" در سال 1388 رابطه تأثّری هند از نقوش قلمکار ایران را مورد بررسی قرار دادهاند. در تحقیقی مشابه با عنوان" بررسی تطبیقی نقوش پارچههای صفوی و گورکانی" در سال1391 خلیلزاده مقدم وآقای صادقپور با نگاهی دیگر به بررسی نقوش مشترک این دوران پرداختهاند. همچنین در مقالاتی با عناوین" غیاث نقشبند" تالیف یحی ذکاء در سال1341، "زری بافی دردوره صفویه" در سال 1387 تألیف زهره روحفر و "نساجی یزد، تداوم خلاقیت و ابتکار" اثر مهناز شایستهفر در سال 1388 نیز به پارچههای صفوی و روابط ایران و هند اشاره شده است. در بررسی نقش محراب بر قالیهای ایران نیز تحقیقاتی صورت پذیرفته که از این میان میتوان به مقاله "نگاهی به قالیهای محرابی موزه فرش آستان قدس رضوی و بررسی قالی هفت شهرعشق" اثر حسن کمندلو در سال 1388، مقاله "قالی محرابی باغی" اثر حسین ریشهری در سال 1387، مقاله "نشانهشناسی قالی محرابی: بازتاب معماری مسجد در نقش فرش" اثر فرزانه فرشید نیک و دیگران در سال 1388 اشاره کرد.در این پژوهش با استناد به دستاوردهای دیگر محققین سعی بر آنست تا اختصاصاً نقوش محرابی ظهور یافته بر منسوجات ایران و هند مورد بررسی قرار گیرد.
بسیاری از پژوهشگران اتفاق نظر دارند که احتمالاً حضور محراب در تمدن اسلامی، ریشه در مهرابههای معابد آناهیتا در آیین میتراییسم دارد که از آیینهای رایج در ایران پیش از اسلام است. نقش محراب که در معماری اسلامی جایگاهی آسمانی داشته، با منسوجاتی خاص پیوندی تفکیکناپذیر مییابد. قالیهای جانمازی دورهی صفوی از قدیمیترین سجادههای موجود است؛ اما بر اساس آثار نگارگری، میتوان تاریخ ظهور نقشه محرابی بر منسوجات ایران را حداقل به قرن 8 ه.ق نسبت داد که مربوط به قدیمیترین تصویر سجاده از یک تابلو مینیاتور ایرانی است که در ترجمه بلعمی ازکتاب تاریخ طبری نمایش یافته است. تابلوی مینیاتور دیگر، متعلق به معراج نامه میر حیدر و مربوط به 840 هـ .ق است که حضرت محمد (ص)را در میان پیامبران، نشسته برسجاده نشان میدهد(تصویر 1). در هر دو مورد، نقش تک محراب، بر زمینهی قرمز نمایش یافته است.
تصویر 1: پیامبر نشسته بر سجاده محرابی، معراجنامه میر حیدر (Ramezanmahi & Bolkhari, 2012: 21) در یکی از نگارههای کتاب طوطی نامهی گورکانی، تصویر سجادهای با نقش سه محراب نمایش یافته است که البته قدمت آن به قرن 16 م. باز میگردد(تصویر 2). از این دوران تا به امروز، منسوجات بسیاری با نقش محراب از دو کشور باقی مانده است. در دوره گورکانی «طراحان ایرانی(نقشهبندازان) به این منطقه مهاجرت نمودند.آنها اساتیدماهری درطراحی وبافت پارچههای طرحدار بودند» (طالب پور، 1390، 19) و احتمالاً نقش محراب نیز از این دوره بهطور وسیع در منسوجات هندی ظهور یافته است.
تصویر 2: مینیاتور سبک گورکانی هند از کتاب طوطی نامه، قرن 16 م. (Ahuja, 1999: 105) دسته بندی انواع منسوجات ایرانی و هندی با طرح محرابی منسوجات هندی با نقشه محرابی که در این پژوهش جهت سهولت با نام "منسوجات محرابی" از آنها یاد خواهد شد، به عنوان سجاده، پرده، دیوارکوب، روپوش قبر و روتختی کاربرد داشته است. این منسوجات بر اساس روش تولید و شیوهی اجرای نقوش بر روی آنها به انواع منسوجات غیرداری و دستبافتههای داری قابل تقسیم هستند. دستبافتههای داری به انواع گلیم پشمی و پنبهای، زیلو و قالی تقسیم میشوند و منسوجات غیر داری شامل انواع پارچههای سنتی هستند که نقش محراب یا در حین بافت پارچه بر روی آنها ایجاد میشود از قبیل پارچههای ابریشم زربافت و یا بعد از بافت پارچه به صورت رودوزی، چاپ و یا نقاشی بر روی آن اجرا میشود؛ از قبیل گلابتوندوزی بر روی پارچههای مخمل و یا چاپ قلمکار.
در دوره صفویه «در انجام امور مذهبی مثل نماز از پارچه استفادههای مختلف شده است، مثل سجاده که گاه از فرش پرزدار و یا از پارچههای ابریشمی یا دوختهدوزی [رودوزی] شده بود و لوازم مورد استفاده برای نماز و دعا، مانند جامهری مربع شکل و یا پارچههای مستطیل شکلی که در محرابها انداخته میشد، از پارچههای زیبا و نفیس بود. گاه نیز از پارچه برای پوشش قبر مقدسان و بزرگان استفاده میشد... علاوه بر این در درون قصرها از پارچه برای تزیینات مختلف استفاده میشد. مانند زیراندازها و پوشش نیمکتها، متکاها و دیوارها و دربهای ورودی نیز با پردههای بلند پوشانده میشد» (پوپ، 1389: 2387). همایون گورکانی در بازگشت به هند «دستگاه پیچیده پارچهبافی را با خود به هند برد که مناسب بافت پارچههای زربافت بود و استادان ایرانی را بهکار گرفت تا این شیوه جدید پارچهبافی را آموزش دهند» (Harris, 2006: 11). در دوره اکبرشاه در کارگاههای شهر ماسولیپاتنام و مدرس «پارچههای نخی با استفاده از طرحها و نگارههای ایرانی برای عرضه در بازارهای ایران تهیه میشد» (فریه 1374:168). از قرن 11 هجری نقش محراب بر انواع پارچههای ابریشم زربافت، ساتن، نخی- پشمی و مخمل به وفور مشاهده میگردد. پارچههای ابریشم زربافت محرابی در ایران بهعنوان روپوش قبر و پرده و در هند اغلب بهعنوان دیوارکوب و پرده کاربرد داشتهاست. این نقش در هند علاوه بر ابریشم زربافت، بر پارچههای ابریشم و پنبه سادهباف نیز مشاهده میشود (جدول1). نقوش محرابی بر پارچههای ساتن زربافت، نخی -پشمی و پارچههای مخمل ایرانی نیز بافته شده (جدول2) ولی مشابه آن در مخملهای تولید شده در هند که البته بسیار اندک هستند، مشاهده نگردید. مستندات نشان میدهد در قرن 8 ه. ق. کارخانه پارچهبافی در دهلی هند فعال بود و اندک مخملهای اهدایی به دربار دیگر کشورها از تولیدات آن بوده است. جدول 1: تطبیق نقش محراب بر پارچههای ابریشم و زربافت ایران وهند (نگارنده)
اما بافت مخمل پرزدار که از ابداعات ایرانیان بوده، و بافت مخمل ساده و بدون پرز، به طور رسمی و در مقیاس وسیع از دوره صفوی به کشور هند انتقال یافت. «روشی که در بافت مخملهای هندی به کاررفته، مخملساده وتکرنگ است که پارچه با نخهای تار و پود پنبهای و پرز ابریشم بافته، یا درآن از تار، پود و پرز ابریشم استفاده میشد» (طالب پور، 1390: 22).بهترین مخملها یا ابریشم هند«متعلق به فاصله زمانی اکبرشاه تا اورنگزیب است، چراکه این دوره،اوج هنر و صنعت مغولان هند بوده است» (دیماند، 1365: 18). این نقش به شکل رودوزی بر پارچه آماده نیزظهور یافته و اغلب نمونههای باقیمانده با نخ ابریشم بر پارچه نخی اجرا شدهاند (جدول 3). نقش محراب بر پارچههای مخمل تک رنگ زردوزی شده و آجیدهدوزی نیز نمایش یافته است (جدول 4). در موزه متروپولیتن، پارچهای ایرانی از جنس کتان، باقی مانده که نقش محراب هندسی با ابریشم بر روی آن، رودوزی شده است. نقوش محرابی پارچههای هندی و ایرانی شامل محرابی ساده، قندیلی، گلدانی، سروی و درختی، بتهجقه و ستونی است. جدول 2: نقش محراب بر پارچههای ساتن، نخی- پشمی و مخمل ایران (نگارنده)
جدول 3: تطبیق نقش محراب بر پارچههای نخی ابریشم دوزی ایران وهند (نگارنده)
از نقشمایههای متمایز این منسوجات میتوان به نقش خورشید با صورت انسانی و نقش هلال ماه دربر گیرنده نقش آهو در دو طرف محراب و نوشتاری در زیر محراب مخمل زردوزی شده قرن 19 هند اشاره کرد (تصویر 3) که نمونه آن در آثار ایرانی موجود نیست. در موزه متروولیتن سجادهای ایرانی از جنس نمد موجود است، که نقش محراب بر روی آن، مشابه سجادههای رشتیدوزی با ابریشم رنگی، گلدوزی شده است (جدول5). البته شیوه گلدوزی بر روی نمد در هند نیز اجرا میشد اما سجاده نمدی ایرانی، بیشتر در ترکیه و با نقوشی سادهتر تولید می گشت.
جدول 4: تطبیق نقش محراب بر پارچههای مخمل ابریشم دوزی و آجیده دوزی ایران وهند (نگارنده)
تصویر3: نقوش ماه و خورشید و نوشتار در مخمل زردوزی شده قرن 19 هند (نگارنده، برگرفته از منسوجات هندی جدول 4)
جدول 5: نقش محراب بر نمد و کتان ایرانی (نگارنده)
4-بررسی نقش محراب در پارچههای نقاشی و چاپ شدهیایران وهندی از مهمترین شیوههای نقشاندازی مشترک ایران و هند، نقاشی و یا چاپ قلمکار است که به دلیل رواج آن در هر دو کشور، تعیین خاستگاه دقیق آن مشکل است. اصل واژه قلمکار که در هر دو کشور به کار میرود ایرانی است. بر اساس مستندات، ایرانیان «برای رقابت با چینیها و همچنین یه منظور جلب نظر مغولان، دست به ابتکارات زدند که از آن جمله ابداع نقاشی روی پارچه با قلم یا به اصطلاح ابداع قلمکار نقاشی و سپس چاپ قلمکار با قالب و مهر بوده است» (یاوری، 1385: 15). در دوران صفوی هنرمندان ایرانی در تهیه قلمکار در دربار گورکانی فعالیت داشتند. «آنها طرحها و شیوههای تولید ایرانی را درقلمکارهای هندی به کار گرفتند. به دلیل نزدیکی شیوه قلمکارسازی هند به قلمکارسازی اصفهان، تشخیص قلمکار هندی وایرانی از یکدیگر در این دوران مشکل است» .(Dhamija, 1989: 155) پارچههای قلمکار تولید شده در هند دراین زمان بهصورت «سجاده، آستر جامه، پردهای، مجمعه پوش، دیوارآویز و انواع پوششها که با نقوش ایرانی تزیین میشدند، از هند به ایران صادر میشد» (طالبپور، 1390، 20). به دلیل ارتباط تنگاتنگ دو کشور در تولید این پارچهها، بیشترین تطابق نقش محراب در پارچههای قلمکار دو کشور مشاهده میگردد و بر این اساس میتوان به تحلیل منسجمتری از نقوش محرابی در این پیکره مطالعات یهدست یافت. این دستهبندی مبتنی بر عناصر شاخص بهکار رفته، عبارت است از: 4-1 محرابی سروی: در این طرح، نقش سرو بر زیر طاق محراب نمایش یافته و اغلب در دو سوی درخت، نقش طاووس مشاهده میگردد(جدول 6). در برخی، دو نقش سرو در دو طرف محراب، بهشکل دو ستون تکرار میگردد. 4-2محرابی درختی: در این طرح، نقش درختی افشان و اغلب گل و میوهدار بر زمینه زیر محراب، ظهور یافته است. در نوع دیگری از طرح درختی، بر زیر محراب، نقش درختی، مشابه درخت نخل نمایش مییابد (جدول 7). 4 -3محرابی نمکدانی: نقش محراب هندسی این طرح، مشابه دستبافتههای سنتی نمکدان ایرانی، از یک چهارضلعی بزرگ به عنوان زیر محراب و یک چهارضلعی کوچکتر بر روی آن، به عنوان طاق محراب تشکیل یافته است. قسمت فوقانی این طرح، با نقش شرابه مانند و زیر محراب، با نقش سرو و یا بته جقه پوشش مییابد (جدول 8). تنوع بیشتر این طرح در ایران، گویای احتمال خاستگاه آن در ایران است. 4-4-محرابی گلدانی و گلبوتهای: در زیر طاق محراب، نقش گلدان یا گلبوته پر از گل نقش بسته است. این نقش بر پارچههای هند بسیار مشاهده میگردد (جدول 9). البته در ایران مشابه این نقش بر قالیهای محرابی مناطق مختلف ایران یافت میشود. جدول 6: تطبیق نقش محراب سروی قمکارهای ایران وهند (نگارنده)
تصویر4 : نقش خوشید چهره نما، انسان جانورسان و انسان با لباس هندی در پردههای هندی قرن بیستم،(نگارنده، برگرفته از منسوجات هندی جدول6)
جدول 7: تطبیق نقش محراب درختی قلمکارهای ایران وهند (نگارنده)
جدول 8: تطبیق نقش محراب نمکدانی قمکارهای ایران وهند (نگارنده)
4-4-محرابی گلدانی و گلبوتهای: در زیر طاق محراب، نقش گلدان یا گلبوته پر از گل نقش بسته است. این نقش بر پارچههای هند بسیار مشاهده میگردد (جدول 9). البته در ایران مشابه این نقش بر قالیهای محرابی مناطق مختلف ایران یافت میشود.
جدول 9: تطبیق نقش محراب گلدانی و گلبوتهای قمکارهای ایران وهند (نگارنده)
نقش عقاب شکارگر آهو در دوطرف نقش گلدان و نقش ابر در بالای نقش بوته پردههای هندی قرن 17 موزه متروپوولیتن و نقوش طوطی، شیر و فیل در دوطرف گلدان پرده گجراتی قرن 18م (تصویر 5)از نقوش هندی متمایز آثار جدول 9است.
تصویر5: نقش عقاب و آهو، ابر، طوطی و شیر و فیل در منسوجات هندی (نگارنده، برگرفته از منسوجات هندی جدول 9) 4-5 محرابی تصویری: در زیر محراب این طرحهای قاجاری، تصاویر انسانی نمایش مییابد. این طرحها به دلیل حفظ حرمت سجاده، اغلب بر روی پرده و دیوارکوبها ظهورمییابد. تصاویر انسانی منسوجات ایرانی، اغلب خیالی و برگرفته از ادبیات و مضامین دینی مرتبط با بهشت هستند ولی تصاویر انسانی منسوجات محرابی هند، واقعگرایانهتر و برگرفته از مضامین فرهنگ هندی میباشند (جدول 10). 4-6محرابی ساده: این طرح در مقایسه با طرحهای قبلی، هندسی وکم پیرایه است (جدول 11). اگرچه بر پارچههای قلمکار ایران این طرح کمتر مشاهده میگردد، اما در قالیهای روستایی کرد، افشار و قشقایی ایران، مشابه آن بافته میشود. علاوه بر چاپ قلمکار، نقش محراب بهصورت چاپ باتیک بر پارچههای ایرانی و بهصورت چاپ زرنگار طلایی، بر پارچههای هندی نیز ظهور یافته است (جدول 12). جدول 10: تطبیق نقش محرابی تصویری در قمکارهای ایران وهند (نگارنده)
جدول 11: تطبیق نقش محرابی ساده در ایران وهند (نگارنده)
6-بررسی تطبیقی نقش محرابی در تختبافتههای ایران و هند چنانکه اشاره شد، تختبافتههای داری دو کشور از لحاظ مواد اولیه و شیوهی بافت به انواع زیلوهای پنبهای و گلیمهای پشمی و پنبهای قابل تقسیم هستند. زیلوبافی از قدیمیترین هنرهای مناطق کویری ایران است که «در میبد قدمت آن را به پبش از اسلام میرسانند و حتی میبدیها ابتکار آن را به خود نسبت میدهند» (محبی و آشوری، 1384: 43). جدول 12: نقش محراب در پارچههای چاپ باتیک ایران و زرنگارهند (نگارنده)
دستبافتهای مشابه زیلوهای ایرانی در هند تولید میگردد که "دهاری" (Dhurrie)یا "داری" نام دارد. واژهی "داری" (Dâri)ریشه در زبان سانسکریت داشته و «قدیمیترین تکه دهاری یافت شده در هند متعلق به قرن سوم تا اول پیش از میلاد است» (Ahuja, 1999, 30). زیلوهای پنبهای ایران در مقایسه با داریهای هند سادهتر هستند و اغلب بهعنوان فرش در اماکن مقدس کاربرد دارند؛ اما داریهای هند کاربرد وسیعتری داشته و علاوه بر پنبه از پشم نیز بافته میشوند. در جدول 13 انواع نقش محراب در تختبافتههای هندی و نقوش مشابه در بافتههای ایرانی معرفی شده است.
از قرن دهم هجری به بعد، سجاده های بسیار خوش بافت در ایران به وجود آمد. قالیهای محرابی دوره صفویه و قاجاریه دارای طرحهای گوناگونی است که عبارتند از: «محرابی کتیبهای، محرابی قندیلدار، محرابی درختی، محرابی گلدانی، محرابی سرتاسری و محرابی دورنما» (تنهایی؛ خزایی،1388: 7). از مهمترین طرحهای مشترک دو منطقه، طرحهای محرابی گلدانی و گلبوتهای است. «گلها و گیاهان که نشانگر علاقه صفویان به باغ و بستان است، نقشمایههای قابل توجهی میباشند. گاهی بخش بالای اینگونه گلها به شکل غنچههای شکفتهای نشان داده میشود که بر روی طومارهای اسلیمی ظریف و گستردهای افتادهاند که خود این نقش و نگار ها به شکل لایه لایه قرار گرفتهاند اما طرح، شکل یک تک شاخهای را به خود میگیرد که در ردیفهای منظمی تکرار میشود. از زیر برگهای ظریف، ساقهای باریک به شکل منحنی بالا میرود و در انتها شکفته شده و به شکل یک گل خشخاش، رز یا زنبق در میآید» (بیکر، 1385: 131). جدول 13: تطبیق نقش محراب در تخت بافتههای ایران و هند(نگارنده)
البته توجه به باغ و بستان در این زمان در هند نیز رواج مییابد و «باغ در اوایل دوره گورکانیان در هند، جزء مهمی از برنامه جغرافیایی و مکان شناسی منطقهای بود» (وسکوت، 1387: 89).نقش محراب بر طیف وسیعی از قالیچههای سجادهای و قالیهای پردهای دو کشور در قالب طرحهای متنوع ظهور یافته که عمدهترین این طرحها در جدول 14 مورد تطبیق قرار گرفتهاند. شایان ذکر است که نقشه محرابی بر بسیاری از قالیهای روستایی ایران نیز ظهور یافته که صرفاً طرحهای قالیهای شهری صفوی در قرن 16م. مورد اقبال دربار گورکانی قرار گرفته و در هند گسترش یافتهاند. جدول 14: تطبیق نقش محراب در قالیهای ایران وهند (نگارنده)
نقش محراب در تخت بافتههای هندی، بسیار سادهتر و هندسیتر از قالیهای محرابی است.از نقوش شاخص منسوجات محرابی داری میتوان به نوشتههای خوشنویسی در قالیچه قندیلدار قرن 16م. در جدول 13اشاره کرد (تصویر 6) که از آثار فاخر دوره صفوی است و بهعنوان سجاده کاربرد داشته است و مشابه آن در منسوجات محرابی هند موجود نیست.کتیبههای خوشنویسی با محتوای دعا، اذکار و آیات به منظور حفظ حرمت و قرار نگرفتن در زیر پا، صرفاً در نیمه فوقانی این نوع قالیچهها تکرار شدهاند. هندیها نقش "هزارگل"را که در قالیهای ایران از جمله قالی قشقایی با نام طرح "ناظم"یه وفور بافته میشود، به خود نسبت میدهند. این نقش ریشه در محرابیهای گلدانی صفوی داشته که بعد از ورود به هند، تغییراتی مختصر یافته است.
تصویر6 : کتیبههای خوشنویسی در دو طرف محراب برخی از قالیچههای صفوی (نگارنده)
منسوجات محرابی ایران و هند به از لحاظ کاربرد به دو دسته مذهبی شامل سجاده و روپوش قبر ومحصولات غیر مذهبی شامل پرده، دیوارکوب و روتختی تقسیم میشوند و با توجه به تفاوتهای فرهنگی دو کشور، تفاوتهایی بایکدیگر دارند. مطابق جدول15 در ایران روپوش قبر و در هند روتختی محرابی از تولیدات اختصاصی هر کشور است. در ایران سجادههای زیلو باف و در هند داریهای پشمی و پنبهای تولید میگردد. مخمل بافی و چاپ باتیک با نقش محراب صرفاً در نمونههای ایرانی و چاپ زرنگار بر روی مخمل، صرفاً در منسوجات هندی مشاهده میگردد. جدول 15: دستهبندی منسوجات محرابی ایران و هند از نظر جنس و کاربرد (نگارنده)
در جدول 16طرحهای محرابی بر اساس نقشه و میزان پراکندگی، در دو کشور مشخص شده است. مطابق این اطلاعات طرح محرابی شاهعباسی، قندیلی و نمکدانی تنها در منسوجات ایرانی و طرحهای محرابی ساده، محراب و گلدسته و گل بوتهای در منسوجات هند بیشتر از ایران ظهور یافته است.
جدول 16: دستهبندی نقوش محرابی ایران و هند از نظر میزان انتشار (نگارنده)
نقش مایههای شاخص به کار رفته در منسوجات محرابی هند و ایران به دستههای اشاره شده در جدول 17 قابل تقسیم هستند. چنانکه ملاحظه میگردد ایرانیان در بهکار بردن نقشمایهها جانب احتیاط را رعایت کرده و بهویژه در طرحهای محرابی غیر تصویری، صرفاً از نقوشی استفاده کردهاند که با مفاهیم و اعتقادات اسلامی و فرهنگ ایرانی انطباق داشتهاست. هندیها در دریافت طرحهای ایرانی، ابتدا به نقوش گل و درخت علاقه بیشتری نشان دادهاند و به تدریج با مرور زمان، نقشمایههای متناسب با فرهنگ هند را نیز بر آن افزوده اند. بهویژه در منسوجات محرابی که برای ارائه به غیر مسلمانان تولید میشده از قبیل پرده و روتختی، رد پای عناصر غیر ایرانی و غیر اسلامی، به وضوح مشهود است و در مقایسه با نقوش ایرانی از تنوع بیشتری برخوردارند.
جدول 17: دستهبندی نقشمایههای رایج در منسوجات محرابی ایران و هند (نگارنده)
نتیجه اگرچه اسلام از قرون اولیه هجری در هند وارد شد اما گسترش وسیع نقشههای محرابی بر منسوجات هندی دوره گورکانی به این سو بیانگر پذیرش و رواج آن در چهار قرن گذشته است.کشور هنداگرچه نقوش محرابی را درابتدا از ایران گرفت، اما رواج برخی نقشهها از قبیل نقشه محرابی گلدانی و گلبوتهای که با ذائقه طبیعت دوستی گورکانیان سازگارتر بوده و یا انتخاب شیوه قلمکار که هندیها در تولید آن تبحر بسیار داشتند گویای آنست که این وامگیری بهشکل انتخابی بوده و هندیها تا حدودی موفق به بومیسازی این نقش در فرهنگ غنی خود شدهاند. جایگزینی نقشمایههای طوطی و فیل هندی، بهجای نقوش طاووس و شیر ایرانی، ظهور نمادهای خورشید و ماه در دوطرف طاق محراب، اجرای نقوش محرابی به شیوه هندی زرنگاری و تولید وسیع تختبافتههای داری با نقوش محرابی ساده و هندسی که نمونههای آن در ایران کمتر بافته میشود از مظاهر این بومیسازی محسوب میگردد. کاربرد خطنگاره که دربرخی منسوجات محرابی ایران به ویژه در قالیچهها و روپوشهای قبر رواج داشته، در منسوجات محرابی هند بسیار کمیاب است. همچنین، نقش محراب در برخی شیوههای پارچهبافی هند که اصالت ایرانی داشته و تولید آن نیازمند مهارت بیشتر است از قبیل مخملبافی، ظهور نیافته در حالیکه در مخملبافی ایران اجرا شده است. برخی نقشههای ایرانی از قبیل نقشه محرابی درختی و نقشمایههای شیر، طاووس و بتهجقه که با فرهنگ هند مطابقت بیشتری داشته -و شاید ریشه در فرهنگ زرتشتی و مهاجرت چندگانه زرتشتان ایرانی به هند دارد- از طرحهای مورد اقبال دو کشور است و در مقابل، برخی طرحهای محرابی ایران از قبیل محرابی قندیلی و محرابی شاهعباسی در هند با استقبال کمتری مواجه شده است. آنچه از نقشههای محرابی ایران به هند منتقل شده، صرفاً نقشههای شهری و درباری ایران است که به صورت رسمی از طریق مهاجرت هنرمندان و یا تبادل نقشههای ایرانی صورت پذیرفته و نقشههای روستایی ایران از قبیل نقوش سجادههای نمکدانی در فرهنگ هند حضوری کمرنگ یافته است.البته شباهت طرح محراب و دو مناره در داریهای هند با طرح سه محراب در قالیهای بلوچ ایران و افغانستان بیانگر نوعی رابطه تأثیر و تأثری مختصر در طرحهای محرابی روستایی مناطق همجوار است. تولید برخی منسوجات محرابی از جمله روپوش قبر در فرهنگ هند جایگاهی نداشته که شاید ریشه در فرهنگ متفاوت خاکسپاری و مرده سوزی و یا کاربرد ویژه این منسوجات در ایران است. چراکه در ایران این منسوجات برای پوشش قبر امامزادگان و بزرگان مذهبی مورد استفاده قرار میگیرد.
منابع
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 3,619 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 2,324 |