تعداد نشریات | 31 |
تعداد شمارهها | 702 |
تعداد مقالات | 6,856 |
تعداد مشاهده مقاله | 11,209,699 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 7,520,923 |
بررسی تطبیقی پایان جهان در اسطورههای ایران، هند و اسکاندیناوی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مطالعات شبه قاره | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 2، دوره 9، شماره 31، شهریور 1396، صفحه 9-26 اصل مقاله (491.36 K) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22111/jsr.2017.3526 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مهدی احمدی* 1؛ سیدکاظم موسوی2 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1دانشگاه شهرکرد | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2استاد گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شهرکرد | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
وجود پایانی برای هستی، از مهمترین درگیریهای ذهنی انسان است. این دغدغۀ ذهنی، به نوعی در اسطورهها نمود یافته است. بررسی نگرش به پایان جهان در اسطورههای ایران، هند و اسکاندیناوی، محور اصلی این پژوهش است. در این بررسی فرض بر این است با وجود تفاوتهای ظاهری، این سه اسطوره اغلب دارای ساختار و بنمایههای مشترکی هستند. باور به دوری بودن آفرینش اساس وجود قیامت در هر سه اسطوره است؛ آفرینش از یک نقطه شروع میشود، از عصری طلایی عبور میکند و در طول زمان، به فرتوتی دچار میشود. خدایان با از بین بردن جهانِ فرتوت، جهانی نو و تازه میآفرینند. این فرتوتی در ایران به کامل شدن آفرینش منتهی میشود، در هند باعث از بین رفتن همه چیز و خلق دوبارۀ کاینات میشود. در اسکاندیناوی، با از بین رفتن جهان و خدایان، دو انسان نجات مییابند و نسل جدید بشر، هستی مییابد. چرخۀ مرگ و آفرینش چرخهای دایمی است و پایان جهان، پایان آفرینش نیست. در پایان جهان، با رسیدگی به اعمال انسان، بر دوری بودن این چرخه تأکید میشود. در این تحقیق کلیّت اسطورهها به صورت تحلیلی مقایسهای بررسی شد و شباهتها و تفاوتها مشخص گردید. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
ایران؛ هند؛ اسکاندیناوی؛ اسطوره؛ پایان جهان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
وجود پایانی برای هستی، از مهمترین درگیریهای ذهنی انسان است. این دغدغۀ ذهنی، به نوعی در اسطورهها نمود یافته است. بررسی نگرش به پایان جهان در اسطورههای ایران، هند و اسکاندیناوی، محور اصلی این پژوهش است. در این بررسی فرض بر این است با وجود تفاوتهای ظاهری، این سه اسطوره اغلب دارای ساختار و بنمایههای مشترکی هستند. باور به دوری بودن آفرینش اساس وجود قیامت در هر سه اسطوره است؛ آفرینش از یک نقطه شروع میشود، از عصری طلایی عبور میکند و در طول زمان، به فرتوتی دچار میشود. خدایان با از بین بردن جهانِ فرتوت، جهانی نو و تازه میآفرینند. این فرتوتی در ایران به کامل شدن آفرینش منتهی میشود، در هند باعث از بین رفتن همه چیز و خلق دوبارۀ کاینات میشود. در اسکاندیناوی، با از بین رفتن جهان و خدایان، دو انسان نجات مییابند و نسل جدید بشر، هستی مییابد. چرخۀ مرگ و آفرینش چرخهای دایمی است و پایان جهان، پایان آفرینش نیست. در پایان جهان، با رسیدگی به اعمال انسان، بر دوری بودن این چرخه تأکید میشود. در این تحقیق کلیّت اسطورهها به صورت تحلیلی مقایسهای بررسی شد و شباهتها و تفاوتها مشخص گردید.
کلیدواژهها: ایران، هند، اسکاندیناوی، اسطوره، پایان جهان 1- مقدمهاعتقاد به وجود پایان برای آفرینش فعلی و آغاز آفرینشی دوباره، برگرفته از اعتقاد به چرخشی بودن تاریخ جهان است. در آغاز آفرینش، همه چیز در کمال قرار دارد اما هر چه پیش میرود انسان از وظایف خود عدول میکند و به جایی میرسد که خدا، چاره را در نابودی و آغازی جدید میبیند. همگانی بودن این اندیشه، فارغ از نوع نژاد و سرزمین، در اسطورهها نمود یافته است. اسطورههای ایران، اسکاندیناوی و هند، نوعی قیامت و پایان عمومی برای آفرینش در نظر گرفتهاند. این پایان، حرکت دوری آفرینش را کامل میکند. بعد از قیامت، هر سه اسطوره، آغازی دیگر برای جهان در نظر گرفتهاند و شروع عصر طلایی را به قومِ خویش وعده دادهاند. الیاده (Eliade) نیز بر این نکته تأکید دارد. دو ویژگی از هستی شناسی آغازین الیاده قابل توجّه است؛ «زمان گردشی دایرهوار دارد و پیاپی به منزلگاه نخست خود باز میگردد و دیگری، هستی جهان متّکی بر ادوار کیهانی است و در پایان هر دور، دوباره جهانی نو آفریده میشود.» (الیاده، به نقل از ترقی؛42:1370) چون آفرینش و جهان هستی در محدودۀ زمان قرار دارد حرکتی دایرهوار دارد. وارنر (Warner) تأکید دارد که «وجود پایانی برای جهان از درونمایههای مشترک در اسطورههای جهان است». (وارنر؛56:1389) از این پایان اغلب در متون دینی با عنوان قیامت و رستاخیز یاد میشود. 1-1- بیان مساله وسوالات تحقیقتمدنهای ایران و هند از کهنترین تمدنهای جهان هستند. در اسطورههای این دو قوم اشتراکات زیادی دیده میشود.«دلیل اشتراکات فراوان در فرهنگ و ادبیات، همزیستی این دو قوم در خاستگاهِ کهنِ مشترکِ خود، در گذشتههای دوره بوده است.» (بارانی، خانیسومار؛9:1392) اسطورههای این دو قوم «تحتتأثیر محیط جغرافیایی و اقوام بومی ساکن در این دو سرزمین تحوّلات زیادی یافتهاند». (بهار؛403:1390) اما در ریشهها، اشتراکات بسیاری دارند. در اسطورههای ژرمنی، اسطورهای برای پایان جهان وجود دارد که این روایت اسطورهای «در باب پیکار در آخر زمان، از هر جهت همانند روایت قرینۀ هندی و ایرانی آن است.» (الیاده؛68:1386) دلیل این همانندی و اشتراکات را الیاده «از تأثیرات معتقدات شرقی بر اساطیر ژرمنی» میداند. (همان؛121:1390) دومزیل Dumezil)) نیز، معتقد است «اقوام هندو اروپایی از میراثی مشترک بهرهمندند، زیرا در اوائل هزارة دوم پیش از مسیح با تمدنهای پیشرفتۀ مدیترانهای ارتباطی عمیق داشتند.» (صانعپور؛26:1390). تاکنون اسطورهها را از زوایای مختلف نظری (مانند روانشناختی، ساختارگرایی، مردم شناختی) مطالعه کردهاند. این تحقیقات جملگی بر این باورند که اسطورهها دارای ظرفیت نشانه شناختی و ماهیت مفهومی هستند. آنچه در این میان قابل تامل است این واقعیت میباشد که تعبیراتی که از اسطورهها در بافتهای اجتماعی و تاریخی مختلف میشود متفاوت است، ولی علیرغم این تفاوتها، بسیاری از عوامل بنیادین در ساختار اسطوره از فرهنگی به فرهنگ دیگر تغییر نمیکند و کاملا پابرجاست. 2-1- اهداف و ضرورت تحقیقچندین اسطوره برای جهان یک پایان کلّی هم در نظر گرفتهاند. ایران، هند، مصر، فون، اسکاندیناوی، پاونی، مودوک، اینکا، آزتک و مایا از این جملهاند. در اسطورههای مصر و فون این اتّفاق با تردید همراه است. امّا در دیگر اسطورهها این اتّفاق حتمی است؛ گویی انحطاط، چنان جهان را فرا میگیرد که برای آفریننده راهی جز از بین بردن همۀ جهان باقی نمیماند. امّا این اتّفاق پایانی، پایان جهان نیست بلکه سرآغازی برای شروع یک عصر طلایی است. در این بررسی فرض بر این است با وجود تفاوتهای ظاهری، این سه اسطوره اغلب دارای ساختار و بنمایههای مشترکی هستند. همچنین چرخۀ مرگ و آفرینش چرخهای دایمی است و پایان جهان، پایان آفرینش نیست. در پایان جهان، با رسیدگی به اعمال انسان، بر دوری بودن این چرخه تأکید میشود. این اسطورهها به دو صورت به وجود آمدهاند؛ در مقایسه با آفرینش و آغاز جهان و دیگر رویکرد فلسفی به آن، امّا در کل همانگونه که «کار خدایی آفرینش دور از افق تاریخ است و تنها با زبان اسطوره میتوان از آن سخن گفت، بنابراین از کار خدایی که تاریخ را به پایان میبرد نیز تنها میتوان به همین زبان به سخن درآید». (هوک؛13:1391) 3-1- روش تفصیلی تحقیقمقالۀ حاضر بر آن است که با بررسی تطبیقی سه اسطوره، وجود اشتراکات و تفاوتها را مشخص کند و به چرایی شباهتها بپردازد. از آنجا که مبنای کار بررسی تحلیلی و مقایسهای اساطیر است در ابتدا با توجه به ویژگی این نوع تحلیل شاخصهای مورد نظر استخراج میشوند. با مطالعه اساطیر این شاخصها در آنها بررسی میشود. با مشخص کردن اجزای سازندهی این نوع اساطیر، مطالعه و بررسی تطبیقی قدم بعدی این تحقیق خواهد بود. با معلوم شدن نقاط اشتراک و افتراق به بررسی چرایی شباهتها و تفاوتها پرداخته میشود. 4-1- پیشینۀ تحقیقکار تحقیقی مستقلی برای مقایسۀ این سه اسطوره صورت نگرفته است. اما از تحقیقاتی که به صورت کلی به این مبحث پرداختهاند میتوان به کار رضایی اشاره کرد. کتاب «آفرینش و مرگ در اساطیر» نوشتۀ مهدی رضایی یکی از تحقیقات شاخص در این زمینه است که به صورت تخصّصی به مقولۀ آفرینش و مرگ در اسطورهها میپردازد. بخشی از این کتاب، مربوط به بررسی اسطورهها و باورهای مربوط به پایان جهان است. در این بخش گفته شده است که بعضی ملّتها برای جهان، پایانی قائل هستند که پس از آن زندگی و حیاتی متصوّر نیست. برخی از ملّتها، پایان جهان را با ظهور یک منجی همراه میدانستند که پس از اصلاحات او، جهان به کمال خود میرسد. (ر.ک.رضایی؛271:1384) 2- بحثاندیشۀ انسان دربارۀ سرنوشت خود، فقط متعلّق به دورانهای آغازین تمدن بشری نبوده است، این اندیشه، از دغدغههای انسان امروزی نیز هست. سؤالهایی در مورد سرنوشت خود و جهان، یک چالش همگانی و همهجایی است. سه اسطورۀ ایران، هند و اسکاندیناوی، در جواب به این سؤالها اشتراکات زیادی دارند. در ابتدا خلاصهای از اتّفاق پایانی جهان در این سه اسطوره بیان میشود، سپس شاخصهای مهم هر اسطوره در جدولی جداگانه دسته بندی میگردد و با قرار دادن مشترکات در جدولی دیگر، به بررسی آنها پرداخته میشود. 1-2- پایان جهان در اسطورهها1-1-2- پایان جهان در اسطورۀ ایراندر اسطورﮤ ایران، تاریخ جهان دوازده هزار سال به طول میکشد. آخرین دورﮤ تاریخ، به چهار دورﮤ کوتاهتر تقسیم میشود و نماد هر کدام از آنها یکی از فلزات است: زر، سیم، روی و آهن. آهن نماد دورﮤ کنونی است در این دوره دین رو به تنزل است. در دورۀ آهن، زرتشتیان منتظر آمدن سه منجی هستند. با ظهور هر منجی، جهان رو به کمال حرکت میکند و به وضع بهشتی نزدیک میشود. با آمدن آخرین منجی، پیروزی کامل و نهایی خیر نیز فرا خواهد رسید. بیماری و مرگ و شکنجه و آزار، مغلوب خواهند شد، گیاهان دائماً شکوفا خواهند بود و آدمی فقط غذاهای معنوی خواهد خورد. جهان در آن زمان برای آخرین بار بازسازی خواهد شد. سوشیانس مردگان را برخواهد انگیخت. مردمان به سوی داوری واپسین پیش خواهند رفت. این رویداد، پایان جهان نیست بلکه نوعی بازسازی یا بازآرایی جهان است. جهان به هیأت پیشین خود، پیش از حملۀ اهریمن، باز میگردد و آفرینش کامل می شود. جدول شمارۀ (1) پایان جهان در اسطورﮤ ایران
2-1-2- پایان جهان در اسطورﮤ هنددر اسطورههای هندی، نه آفرینش آغاز حیات است و نه، ویرانی پایان آن. آفرینش به چهار دوره تقسیم میشود. چرخۀ چهار دوره «مهایوگا» (Mahayuga) نامیده میشود. دورۀ پایانی این چرخه، دورﮤ «کالییوگا» (Kali Yoga، دورﮤ انحطاط)، همین زمانی است که ما در آن زندگی میکنیم. درماندگی این مردمان تنها با ظهور «کالکیِ» ویرانگر (Kalki) پایان مییابد. «ویشنو» (Vishnu) در دهمین تجلّی خود، سوار بر اسبی سفید و به هیأت انسان بر زمین نمایان میشود. بدی را نابود میکند و با نابود کردن جهان، آفرینشی دوباره، آغاز میشود. قیامت کبری در پایان زندگی یک برهما اتّفاق میافتد. ویشنو در هیأت «رودر» (Rudra)، جهان را به آتش میکشد. خشکسالی عظیمی در جهان به وجود میآید. ویشنو ابرهایی میآفریند که با بارش مداوم خود آتش را خاموش میکنند. کلّ جهان را آب فرا میگیرد و آسمان را در خود غرق میسازد. بعد از مدّتی طولانی، روح کیهانی بیدار میشود و جهان دوباره جان میگیرد. جدول شمارۀ (2) پایان جهان در اسطورﮤ هند
3-1-2- پایان جهان در اسطورﮤ اسکاندیناویاسطورههای اسکاندیناوی در گروه اسطورههای اقوام شمالی (نوردیک) قراردارد. «گریمال» (Grimal) از آنها با عنوان «قلمرو اساطیر ژرمنی» نام میبرد. این اقوام جمعیّت عظیمی را تشکیل میدهند که «در جنوب اسکاندیناوی، جزایر بالتیک (Baltic island)، ژوتلند (Jutland) و شمال دشت ژرمن (Germa Plain) از رود راین (Rhine) تا رود ویستولا (Vistula) سکونت داشتند». (گریمال؛41:1389) این اقوام علیرغم دشمنیهای بسیار با یکدیگر، دارای اسطورهها و خدایان مشترکی هستند. ریشۀ این اسطورهها به «عصر مفرغ باز میگردد و تا حدود 450 سال پیش از میلاد ادامه داشته است».(دیویدسون؛ 13:1385) این اسطورهها در دورههای بعد، دربارۀ داوری نهایی و فرجام جهان«از مسیحیّت تأثیر پذیرفتهاند» (همان:211). در اسطورۀ اسکاندیناوی از «رگناروک» (Ragnarok) به عنوان مصیبت بزرگی در پایان جهان، یاد میشود. این حادثه همراه با نشانههایی است: زمستان سخت، کشمکش در سراسر جهان،... تباهی و ویرانی از قلمرو موسپل فرا میرسد. «سورت» (Surt، هیولای آتش) از جنوب، همراه با سپاه خود به حرکت درمیآید. خدایان در نبرد نهایی از بین خواهند رفت. سورت سراسر زمین را میسوزاند و زمین به ژرفای آبها فرو میرود. رگناروک به معنای پایان رژیم خدایان کهن است امّا به معنی پایان جهان نیست. نوعی عصر طلایی بعد از این دوره فرا میرسد. زمین از اعماق آبها سر برمیآورد، وحشت و تباهی رخت بر میبندد مزارع بدون بذرافشانی سبز میشوند. بالدر (Balder) باز خواهد گشت. تنها، درخت جهانی در این حادثه سالم میماند. دو باشندﮤ نر و ماده که در درون درخت جهان پناه گرفتهاند نیای مردمان جدید میشوند. جدول شمارۀ (3) پایان جهان در اسطورﮤ اسکاندیناوی
2-2- تطبیق اسطورههاحوادث پایانِ جهان در چهار بخش دستهبندی میشود: «چرایی اتّفاق»، «علایم اتّفاق»، «اتّفاق پایانی» و «نتیجۀ حاصل از این اتّفاق». خلاصۀ این مراحل در جدول زیر دستهبندی شده است. جدول شماره (4) اسطورههای پایان جهان
1-2-3- ستون یک: چرایی اتّفاقدر این ستون، ضرورتهای پایان دادن به آفرینش نشان داده شده است. دورهای بودن آفرینش و انحطاط اخلاقی آدمیان، از عوامل چرایی این اتّفاق است. اسطورههای ایران و هند به طور مستقیم از انحطاط بشر سخن میگویند. در این دو اسطوره، جهان به تدریج و طیّ دورههایی، به سوی پستی پیش میرود. اسطورۀ اسکاندیناوی حرکت به سوی انحطاط را به صورت دورهای بیان نمیکند. در این اسطوره تنها از کاهش ارزشهای اخلاقی سخن میگویند؛ در اسکاندیناوی از نشانههایی سخن گفته میشود که نشان از انحطاط بشر است. جنگهای طولانی، زنای محارم و بیرحمی انسانها همه نشان از افول ارزشهای اخلاقی است. در اسطورههای ایران آخرین دورﮤ تاریخ، به چهار دورﮤ کوتاهتر تقسیم میشود و نماد هر کدام از آنها یکی از فلزات است: زر، سیم، روی و آهن. با کاهش ارزش فلزات و تغییر رنگ آنها ارزشها نیز کاهش مییابند. هندیان آفرینش را به چهار دوره تقسیم میکنند و در هر یک از این دورهها با کاهش ارزشهای اخلاقی، رنگ خدای مورد پرستش نیز تغییر میکند: خدای سپیدفام، خدای سرخفام، خدای زرد رنگ و خدای سیاه فام. حتمی بودن این اتّفاق در اسطورۀ ایران قابل توّجه است. با این اتّفاق، آفرینشِ جهان در اسطورۀ ایرانی کامل میشود. 2-2-3- ستون دو: علایم اتّفاق پایانیبه پایان رسیدن جهان در اسطورۀ ایران، در سه مرحله، اتّفاق میافتد. در هر مرحله جهان اندکی به سوی دوران زرّین پیش میرود. ظهور دو منجی اول، پیشآزمونی برای رسیدن به تکامل است. منجی اول زمانی ظهور میکند که، زندگی خانوادگی پریشان میشود و بزرگداشت راستی و «دین بهی» کاهش مییابد. تاریکی و تیرگی، زمین لرزه، خشکسالی و جنگها در زمین به وجود میآید. هر سه منجی از نطفۀ زرتشتاند. آمدن هر منجی با نشانههایی همراه است. با تولّد هر منجی جهان اندکی رو به کمال حرکت میکند در میان هر دوره، کشمکش بین شر و خیر ادامه دارد اما پیروزی از آن خیر است و شر، به آرامی ضعیف میشود. در اسطورههای هند، اتّفاق خاصّی که نشان از شروع پایان جهان باشد ذکر نشده است. تنها چیزی که ذکر میشود انحطاط است و این انحطاط وقوع پایان جهان را ضروری میکند. در دورۀ آهن، خدای مورد نیایش رنگی سیاه دارد. «اکثر مردمان «سودَره» (Sudra) یا بردهاند. گناهکار و ستیزهجویند. چیزهای بیارزش را ارج مینهند. آزمندانه میخورند. زنانشان کوتهبین، پرگو و هرزهاند و بر مردها تسلط دارند و بسیار بچّه میزایند. از شاهان خود ظلم میبینند. ویرانی ناشی از قهر طبیعت و جنگ غلبه دارد. درماندگی این مردمان، با ظهور کالکیِ ویرانگر پایان مییابد.»(ایونس؛41:1381) در اسکاندیناوی آخر زمان با نشانههایی همراه است: پیش از مرگ بالدر پیشگوییهایی شوم، خواب خدایان را آشفته میسازد. مرگ بالدر نخستین نشان از راه رسیدنِ رگناروک است. اتّفاقات دیگری نیز در این اسطوره به عنوان نشانۀ پایان جهان نقل میشود؛ غیر از بلاهای طبیعی و جنگهای طولانی، ماه و خورشید با هم مسابقه خواهند داد در حالی که گرگها آنها را دنبال میکنند. 3-2-3- ستون سه: اتّفاقاتستون سه، به اتّفاقات پایانی جهان پرداخته است؛ نابودی کلِّ جهان، مشخّصۀ اصلی و مشترک این اسطورههاست. دراسطورۀ ایران حادثهای که به عنوان اتّفاق پایانی باشد وجود ندارد. در طول هزارۀ آخر، اتّفاقات مختلفی روی میدهد. ظهور هر منجی علایمی را به همراه دارد. در هر ظهور بخشی از آفریدگان اهریمن از بین میروند. زمستانی سخت جهان را فرا میگیرد و بخش عمدهای از موجودات را نابود میکند. اما بعد از ظهور منجی اول و دوم، این خیر است که بر شر پیروز میشود. پیش از ظهور منجی سوم دوباره شر به صورت ضحاک قدرت میگیرد اما گرشاسب، آن را از بین میبرد. در هند از دو نوع قیامت نام برده میشود: نوع اول کالکی نام دارد. کالکی در پایان عصر حاضر اتّفاق میافتد. در این مرحله از انحطاط، ویشنو در دهمین تجلّی خود، سوار بر اسبی سفید و به هیأت انسان، بر زمین نمایان میشود. بدی را نابود میکند؛ با نابود کردن جهان، آفرینشی دیگر آغاز میشود تا در مهایوگای آتی، دیگر بار فضیلتها ارزش یابد. قیامت کبری در اسطورههای هند، مهاپرلی نام دارد. مهاپرلی در پایان زندگی یک برهما اتّفاق میافتد و در این اتّفاق، «همۀ عناصر سازندﮤ کاینات، بار دیگر در پیکر آفریننده جذب میشوند». (دالاپیکولا؛31:1390) در مهاپرلی، ویشنو در هیأت رودر، تصمیم میگیرد جهان را به آتش بکشد. زمین تقریباً به تمامی خشک میشود. در پی این خشکسالی هولناک، همۀ موجودات جان میسپارند. ویشنو در هیأت رودر، پتال (Patala) را خاکستر میکند. آتش بزرگ به زمین سرایت میکند و زمین را کاملاً در کام خود میکشد. ابرهایی عظیم به وجود میآیند. این ابرها با فروریختن رودهایی از آب، آتشهای هولناک را خاموش میکنند. باران به مدّت یکصد سال بیوقفه میبارد. کلّ جهان را آب فرا میگیرد. جهان در تاریکی پوشیده میشود. اسطورۀ اسکاندیناوی اتّفاقات پایانی را با شرح و بسط بیشتری بیان می کند: «مار جهانی، «یورمونگاند» (Jormungand)، با حالت هجومی از سمت دریا پیش میآید. حرکت این مار موجی ایجاد میکند که کشتی ناگلفار (Naglfar))، ناخن-کشتی؛ از ناخنهای گرفته نشده مردگان ساخته شده است) را تق و لق میکند. این کشتی حامل غولی به نام «هرایم» (Hrym) است. لوکی (Loki) سکاندار کشتی است.» (پیج؛86:1387) آتش از موسپل که در آغازِ آفرینش خاستگاه زندگی است فرا میرسد. (دیویدسون؛213:1385) هیولای آتش از جنوب همراه با سپاه خود به حرکت درمیآید. گرگ فنریر حمله میکند. در جنگ، خدایان مغلوب میشوند. سورت بر سراسر زمین آتش میپراکند و همه جا را میسوزاند. (پیج؛86:1387) و «زمین را به ژرفای آبها پرتاب میکند.» (دیویدسون ؛214:1385) 4-2-3- ستون چهار: نتیجۀ حاصل از این اتّفاقدراسطورۀ ایران، اتّفاق پایانی در ادامۀ روند آفرینش قرار دارد و با این حادثه، فرایند آفرینش کامل میشود. در این اسطوره، هدف از آفرینش نابودی شر است. این کار انجام میگیرد اما جهان باید به حالت اصلی و نخست خود برگردد. «زمان در سه هزاره، به چرخش در میآید.» (وارنر؛264:1389) در پایان، هرمزد، اهریمن را به مجازات میرساند و جهان در روشنایی کامل قرار میگیرد. (کمبل؛42:1381) در اسطورههای هند، همانگونه که روز برهما از هزار سال بزرگ تشکیل شده است، شب او نیز به همین اندازه طول میکشد. در طول شب، جهان در یک اقیانوس پهناور غرق است. در پایان شب، ویشنو در هیأت برهما بیدار میشود و کاینات را از نو خلق میکند. (همان:71) در اسطورۀ اسکاندیناوی سوگندشکنان و قاتلان مجازات میشوند. «بعضی از نویسندگان از آغاز جدیدی سخن میگویند که منادی دنیایی جدید و پاک شده از خیانت دنیای کهن است. صحبت از زندگی پرهیزگاران در فضایی شادیبخش و گذران بیدغدغۀ زندگی است.» (پیج؛88:1387) رگناروک نوید دهندۀ آغاز عصر طلایی است؛ رگناروک به معنای پایان رژیم خدایان کهن است امّا به معنی پایان جهان نیست. نوعی عصر طلایی بعد از این دوره فرا میرسد. (همان:89) «زمین از اعماق آبها سر برمیآورد، وحشت و تباهی رخت بر میبندد و زمین چون آغاز آفرینش، دیگربار سبز و زیبا میشود.» (دیویدسون؛215:1385) «مزارع بدون بذرافشانی سبز میشوند بیماران شفا مییابند. بالدر باز خواهد گشت و فرزندان خدایان کهن میراث خود را باز پس خواهند گرفت.» (پیج؛89:1387) تنها درخت جهان است که در این حادثه فرو نمیافتد. دو انسان به کمک درخت نجات مییابند. دو باشندۀ نر و ماده به نامهای «لیف» (Lif: زندگی) و «لیفترازیر» (Lifthrasir: زندگی مطلوب) که درون این درخت پناه جستهاند، نیای مردمان پس از سر برآوردن زمین از ژرفای آبها، میشوند. (دیویدسون؛ 215:1385) «این دو انسان با تغذیه از ژالۀ صبحگاهی از این سوختن همگانی نجات خواهند یافت و نسل جدید بشر از آنها متولّد خواهد شد.« (پیج؛89:1387). فرایند اتّفاق پایانی جهان در سه اسطوره در جدول زیر نشان داده میشود. جدول شمارۀ (5) اتفاق پایانی در سه اسطوره
3-2- جمع بندیاساطیر پایانِ جهان همانند اساطیر طوفان، دربارۀ ویرانی و نابودی جهان سخن میگویند. بین اساطیر طوفان و اسطورههای پایان جهان شباهتهایی وجود دارد. در اسطورههای طوفان، خدایان به عللی، طوفانی میفرستند و همۀ جهان را نابود میکنند. اما در این طوفان، موجوداتی جان سالم بدر برده، جهان را از نو میسازند. اسطورۀ اسکاندیناوی در این نقطه، شباهت زیادی با اسطورههای طوفان دارد. در این اسطوره، در پایان دو انسان نجات مییابند. شباهت زمستان دیو ملکوس در ایران، در دورۀ جمشید، با این اتّفاق نیز قابل توجه است. در این زمستان که از علایم ظهور منجی دوم است فقط کسانی نجات مییابند که در قلعۀ ساخت جمشید پناه گرفتهاند. اما تفاوت مهم دو رویداد طوفان و پایان جهان، این است که در اسطورههای طوفان، «طوفان با ارتکاب قصوری آیینی که باعث خشم خدایان میشود اتّفاق میافتد اما در اسطورههای آخرزمانی، فرتوتی جهان نیز از عوامل مهم در این اتّفاق است.» (الیاده؛62:1386) اساطیر پایان جهان از نابودی بشر بر اثر وقوع مصیبتهایی حکایت میکنند. «بیگمان این پایان کار جهان، قطعی و نهایی نبوده است: بلکه خاتمۀ بشریتی بوده است که در پی آن بشری نو پدید آمده است. این بازگشت به اصل و آفرینش دوبارۀ زمین، در اسطورهها به صورتی نمادین بیان شده است.»(همان:61) در اسطورههای هند به غیر از برهما و آب، همه چیز نابود میشود. در ایران این نابودی برای همه نیست. در اسکاندیناوی، خدایان نیز نابود میشوند که به نظر میرسد «پایان جهان و محکومیت خدایان، تأییدی بر محدودیت جهان است و این نمیتواند فقط شامل میراها شود، بلکه به نیروهایی مربوط است که حتی خدایان در مقابل آن ناتواناند.»(کاوندیش؛326:1390) برخلافِ اسطورههای ایران و هند که خدایان گردانندگان صحنه هستند در اسکاندیناوی، همه حتّی خدایان سرنوشتی محتوم دارند و در نبرد پایانی از بین میروند و هیچ کس را یارای مبارزه با سرنوشت نیست. فقط، دو انسان به کمک درخت جهانی نجات مییابند و عصر طلایی با این دو انسان آغاز میشود. تفاوت دیگر و مهم در اتّفاق پایانی جهان این است که «دینِ بهی، نگرشِ خوشبینانهای به جهان و کار جهان دارد. زیرا جهان روی در پیشرفت و بهبودی دارد و قهراً به سوی زوال و تباهی نمیرود و بدین جهت سرانجام در واپسین نبرد کیهانی، روشنایی ظفر مییابد... انسان نیز مکلّف است که در این پیکار، مشارکت جوید و از کارِ جهان کناره نگیرد.» (ستاری؛116:1388) در حالیکه در طریق هندی، تنها راه ممکن برای رسیدن به رستگاری، همانا رهایی ذرّه حیاتی از قید چرخۀ بیهودۀ جهان است؛ طریق ایرانی، درست برخلاف آن، تعهد و شرکت خدا و انسان در جهات رسیدن به برقراری سلطنت راستی بر زمین است، هدفی که نه تنها بیهوده و پوچ نیست، بلکه امکان دسترسی به آن نیز وجود دارد. (همان) از دیگر نکات مهم در اسطورههای پایان جهان وجود مبحث رسیدگی به اعمال و مجازات و پاداش است. در اسطورۀ هند، این رسیدگی به اعمال در کالکی اتّفاق میافتد. با ظهور ویشنو در کالکی «بدکاران و بددینان مجازات میشوند و پاکدینان از نعم اخروی بهرهمند خواهند گردید. کاینات منهدم خواهند شد. بشریتی تازه و جهانی نو بنیان خواهد یافت.» (شایگان؛274:1389) در ایران سوشیانس مردگان را در همان جایی که درگذشتهاند، برخواهد انگیخت. آنگاه همۀ مردمان به سوی داوری واپسین پیش خواهند رفت. در اسکاندیناوی نیز، در تالار «ناستروند» (Nastrond، سواحل جسد) که درهای آن رو به شمال باز میشود سوگندشکنان و قاتلان مجازات میشوند. دوری بودن تاریخ در اسطورۀ هند حضوری پر رنگ دارد. در هند، «یک پایان قطعی و نهایی جهان به معنای اخص وجود ندارد بلکه فواصلی کمابیش طولانی میان نابودی یک عالم و پیدایی عالمی دیگر است.» (الیاده؛70:1386) اما در ایران، تاریخ دوری نیست بلکه از یک نقطه آغاز و به نقطۀ دیگر که کمال است، میرسد. در ایران جهان کنونی با رستاخیز به پایان میرسد. الیاده در تحلیل رستاخیز در جهانبینی ایرانی، از تکرار نشدن تاریخ و جاودانه نبودن آن سخن میگوید. تاریخی که رستاخیز پایان آن است. (الیاده؛133:1390) اما داوری مردگان میتواند دلیلی بر ادامهدار بودن تاریخ باشد. ادامهدار نبودن تاریخ لزوم داوری را زیر سؤال میبرد. عِقابِ گناهکاران «عموماً آفرینش بشریت نوینی را به دنبال آن ایجاب میکند». (همان؛64:1386) آخرین اتّفاق در اسطورههای پایان جهان، آغاز عصری طلایی است. از ویژگیهای مهم در آغاز این عصر طلایی، زندگی پرهیزگاران و نبودن هیچ غم و ناراحتی است. نبودن غم و ناراحتی و مرگ، و هستی یافتن زمین و آسمان تازه در روایات آخرِ زمانیِ یهودیت و مسحیّت نیز دیده میشود. (همان: 73) هر چند نمیتوان بطور قطع در مورد اثرپذیری دین و اسطوره از یکدیگر سخن گفت اما آنچه مشخص است این دو رابطۀ نزدیکی با یکدیگر دارند. در اسکاندیناوی «مصیبت رگناروک شاید نه نهایت، بلکه بدایت هستی جدید و شکوهمند بوده باشد». (کاوندیش؛326:1390) سرسبز شدن زمینها بدون بذرافشانی از نشانهای این عصر زرّین است. (پیج؛89:1387) در ایران، از کامل شدن آفرینش سخن میگویند که مساوی است با بازگشت جهان به عصر پیش از حملۀ اهریمن. وضعیتی که تمام آفریدگان در حالت «بیاندیشه، بیحرکت و ناملموس بودند». (فرنبغدادگی؛38:1390) در اسطورۀ هند همه چیز نابود میشود و جهانی از نو آفریده میشود که احتمالا جهان آفریده شده، باید در وضعیت دورۀ کریتایوگا باشد: «دورﮤ زرّینی است که طی آن دَرمه خدای عدالت و وظیفه، بر چهار پای خود راه میسپرد؛ مردمان خشنود، تندرست و دارای فضیلتاند و تنها خدایی سپیدفام را نیایش میکنند.» (ایونس؛39:1381) از دیگر نکات مشترک در اسطورهها، بازگشت جهان به ابتدای خود و روز اول آفرینش است. در هند جهان در تاریکی و از آب شروع میشود. در یکی از اسطورههای آفرینش هند آمده است: «دریای آشوب اوّلیه و برهما وجود دارد.» (بیرلین؛ 52:1389) در روایتی دیگر اشاره میشود: «در آغاز هر گردش دورانی آفرینش، آبهای سیلابی بزرگ، جهان را در خود میگیرد.» (ایونس؛43:1381) این نکته قابل مقایسه است با: «در پایان شب او، ویشنو در هیأت برهما بیدار میشود و کاینات را از نو خلق میکند.» (دالاپیکولا؛71:1390) در ایران بر این باورند که «رستاخیز، در نوروز یعنی در آغاز دورۀ جدیدی از زمان، روی میدهد». (الیاده؛76:1390) آغاز آفرینش جهان نیز در این روز اتفاق افتاد.(فرنبغدادگی؛41:1390) قرار داشتن آغاز این دو رویداد در روز آغازین سال و نوروز ارتباط معناداری با باززایی و از نو خلق شدن جهان در رستاخیز دارد. در اسکاندیناوی نابود کنندۀ جهان از همان نقطهای پیش میآید که آفرینش از آن نقطه شروع شد. «در تلاقیگاه دو سرزمین سرد و گرم، آفرینش شروع میشود.» (همیلتون؛431:1383) همانطور که در آغاز، گرما و سرما حیات را آغاز میکنند، گرما و سرما سرانجام، با هم میآمیزند تا حیات را نابود کنند. زمین مانند کشتی سوزان طعمۀ آتش میشود و زیر امواج فرو میرود. (ر.ک.وارنر؛392:1389) 3- نتیجه1- حرکت دوری آفرینش دلیل اصلی وقوع حادثۀ پایان جهان است. در این اسطورهها انحطاط جهان به درجهای میرسد که خدایان چاره را در، آفریدن جدید میبینند. این پایان اغلب در اسطورههای هند یک فرایند همیشگی است و بارها اتّفاق میافتد. با پایان یافتن جهان، دوباره عصر طلایی آغاز میشود و این اتّفاق پایانی، به نوعی نوسازی جهان است. عصری نو آغاز میشود و اقتدار به قبیله باز میگردد و انسانهای جدید به وجود میآیند. رسیدگی به اعمال انسانها، در اسطورههای ایران، اسکاندیناوی و کالکی هند دیده میشود. 2- این رویداد، پایان جهان نیست آن یک نوع بازسازی یا بازآرایی جهان است. چرخۀ زندگی و مرگ یک چرخۀ دایم است و پایان جهان، پایان آفرینش نیست. این اتّفاق پایانی، به نوعی نوسازی جهان است. هر چند در ایران، این نوسازی نوعی بازگشت به روزهای آغازین جهان است. در هر سه اسطوره، جهان تازه میشود و عصر طلایی آغاز میشود. در ایران، این جهان مطلوب همان جهان ایستای قبل از حملۀ اهریمن است. در ایران پایان جهان برای کمال آفرینش است یعنی با نابودی اهریمن جهان به کمال میرسد. باززایی در هند و اسکاندیناوی همراه با مصیبتهایی است. همه چیز باید نابود شود تا جهانی نو و تازه ساخته شود. اما در ایران این آفریدههای اهریمن هستند که کاملا نابود میشوند. اسطورههای پایان جهان اغلب به بازآفرینی دوباره ختم میشوند و پایانی که دیگر آغازی برای آن نباشد در کمتر جایی دیده میشود. این آغاز نیز یک آغاز بهشتی است؛ نه بیماری خواهد بود و نه پیری و نه مرگ. 3- انسان در اسطورههای هند، ایران و اسکاندیناوی، به آرامی به سوی انحطاط پیش میرود. 4- وجود عناصر مشترک و مشابه در اساطیر اقوام مختلف بیانگر وجود عناصر مشترک در بیرون و درون انساناند، اما، از طرف دیگر، وجود اختلاف در اساطیر اقوام و ملل مختلف بیانگر این است که مسائل مشترک درونی و بیرونی انسانها بر اثر وجود شرایط متفاوت تاریخی و محیطی، به اشکالی گوناگون ظاهر میشوند؛ به هرحال، نظام اسطورهای هر قومی در حدّ خود، نظامی جامع است و به صورت جهانشناسی و خویشتن شناسی فرد و گروه، ارتباط فرد و جامعه را با یکدیگر و با طبیعت و زندگی مادی و معنوی تنظیم می کند.
4- منابع1- الیاده، میرچا؛ چشماندازهای اسطوره؛ چاپ دوم؛ ترجمۀ جلال ستاری؛ تهران: توس، 1386 2- -------؛ اسطورۀ بازگشت جاودانه؛ چاپ سوم؛ ترجمۀ بهمن سرکاراتی؛ تهران: طهوری، 1390 3- ایونس، ورونیکا؛ شناخت اساطیر هند؛ چاپ دوم؛ ترجمۀ محمدحسین باجلانفرخی؛ تهران: اساطیر، 1381 4- بارانی، محمد؛ احسان خانیسومار؛ بررسی تطبیقی اسطورۀ آب در اساطیر ایران و هند؛ فصلنامۀ مطالعات شبهقاره، سال پنجم، شمارۀ هفدهم، دانشگاه سیستان و بلوچستان: صص 26-7، 1392. 5- بهار، مهرداد؛ از اسطوره تا تاریخ؛ چاپ هفتم؛ تهران: چشمه، 1390 6- بیرلین، ج.ف؛ اسطورههای موازی؛ چاپ دوم؛ ترجمۀ عباس مخبر؛ تهران: مرکز، 1389 7- پیج، ر.ی؛ اسطورههای اسکاندیناوی؛ چاپ سوم؛ ترجمۀ عباس مخبر؛ تهران: مرکز، 1387 8- ترقی،گلی؛ میرچا الیاده و هستی شناسی آغازین؛ کلک: شمارۀ 17، صص 54-41، 1370 9- دالاپیکولا، آنا ال؛ اسطورههای هندی؛ چاپ دوم؛ ترجمۀ عباس مخبر؛ تهران: مرکز،. 1390 10- دیویدسون، هـ. و.آلیس؛ شناخت اساطیر اسکاندیناوی؛ چاپ اوّل؛ ترجمۀ محمدحسین باجلانفرخی؛ تهران: اساطیر، 1385 11- رضایی، مهدی؛ آفرینش و مرگ در اساطیر؛ چاپ دوم؛ تهران: اساطیر، 1384 12- روزنبرگ، دانا؛ اساطیر جهان: داستانها و حماسهها (جلد یک) ؛ چاپ دوم؛ ترجمۀ عبدالحسین شریفیان؛ تهران: اساطیر، 1386 13- ستاری، جلال؛ جهان اسطوره شناسی 10، اسطورۀ ایرانی؛ چاپ دوم؛ تهران: مرکز، 1388 14- شایگان، داریوش؛ ادیان و مکتبهای هند(جلد یک)؛ چاپ هفتم؛ تهران: امیرکبیر، 1389 15- فَرنبغدادَگی؛ بُندَهش؛ گزارنده مهراد بهار؛ چاپ چهارم؛ تهران: توس، 1390 16- صانعپور، مریم؛ اسطورهشناسی تطبیقی در سنت فرهنگی غرب؛ نشریه غرب شناسی بنیادی؛ پژوهشگاه علوم انسانی ومطالعات فرهنگی؛سال دوم، شماۀ اول، صص38-25، 1390 17- کاوندیش، ریچارد؛ اسطوره شناسی: دایرﺓ المعارف مصور اساطیر و ادیان؛ چاپ دوم، ترجمۀ رقیه بهزادی؛ تهران: علم، 1390 18- کمبل، ژوزف؛ اساطیر ایران و ادای دِین؛ چاپ اول؛ ترجمۀ ع.ا. بهرامی؛ تهران: روشنگران و مطالعات زنان، 1381 19- گریمال، پییر؛ اساطیر جهان (5)؛ چاپ اول؛ ترجمۀ مانی صالحی علامه؛ تهران: مهاجر، 1389 20- وارنر، رکس؛ دانشنامۀ اساطیر جهان؛ چاپ چهارم؛ ترجمۀ ابوالقاسم اسماعیلپور؛ تهران: اسطوره، 1389 21- همیلتون، ادیت؛ سیری در اساطیر یونان و روم؛ چاپ دوم؛ ترجمۀ عبدالحسین شریفیان؛ تهران: اساطیر، 1383 22- هینلز، جانراسل؛ شناخت اساطیر ایران؛ چاپ سیزدهم؛ ترجمۀ ژاله آموزگار و احمد تفضلی؛ تهران: چشمه، 1387. 23- هوک، سیموئل هنری؛ اساطیر خاورمیانه؛ چاپ چهارم؛ ترجمۀ علی اصغر بهرامی و فرنگیس مزداپور؛ تهران: روشنگران، 1391. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1- الیاده، میرچا؛ چشماندازهای اسطوره؛ چاپ دوم؛ ترجمۀ جلال ستاری؛ تهران: توس، 1386 2- -------؛ اسطورۀ بازگشت جاودانه؛ چاپ سوم؛ ترجمۀ بهمن سرکاراتی؛ تهران: طهوری، 1390 3- ایونس، ورونیکا؛ شناخت اساطیر هند؛ چاپ دوم؛ ترجمۀ محمدحسین باجلانفرخی؛ تهران: اساطیر، 1381 4- بارانی، محمد؛ احسان خانیسومار؛ بررسی تطبیقی اسطورۀ آب در اساطیر ایران و هند؛ فصلنامۀ مطالعات شبهقاره، سال پنجم، شمارۀ هفدهم، دانشگاه سیستان و بلوچستان: صص 26-7، 1392. 5- بهار، مهرداد؛ از اسطوره تا تاریخ؛ چاپ هفتم؛ تهران: چشمه، 1390 6- بیرلین، ج.ف؛ اسطورههای موازی؛ چاپ دوم؛ ترجمۀ عباس مخبر؛ تهران: مرکز، 1389 7- پیج، ر.ی؛ اسطورههای اسکاندیناوی؛ چاپ سوم؛ ترجمۀ عباس مخبر؛ تهران: مرکز، 1387 8- ترقی،گلی؛ میرچا الیاده و هستی شناسی آغازین؛ کلک: شمارۀ 17، صص 54-41، 1370 9- دالاپیکولا، آنا ال؛ اسطورههای هندی؛ چاپ دوم؛ ترجمۀ عباس مخبر؛ تهران: مرکز،. 1390 10- دیویدسون، هـ. و.آلیس؛ شناخت اساطیر اسکاندیناوی؛ چاپ اوّل؛ ترجمۀ محمدحسین باجلانفرخی؛ تهران: اساطیر، 1385 11- رضایی، مهدی؛ آفرینش و مرگ در اساطیر؛ چاپ دوم؛ تهران: اساطیر، 1384 12- روزنبرگ، دانا؛ اساطیر جهان: داستانها و حماسهها (جلد یک) ؛ چاپ دوم؛ ترجمۀ عبدالحسین شریفیان؛ تهران: اساطیر، 1386 13- ستاری، جلال؛ جهان اسطوره شناسی 10، اسطورۀ ایرانی؛ چاپ دوم؛ تهران: مرکز، 1388 14- شایگان، داریوش؛ ادیان و مکتبهای هند(جلد یک)؛ چاپ هفتم؛ تهران: امیرکبیر، 1389 15- فَرنبغدادَگی؛ بُندَهش؛ گزارنده مهراد بهار؛ چاپ چهارم؛ تهران: توس، 1390 16- صانعپور، مریم؛ اسطورهشناسی تطبیقی در سنت فرهنگی غرب؛ نشریه غرب شناسی بنیادی؛ پژوهشگاه علوم انسانی ومطالعات فرهنگی؛سال دوم، شماۀ اول، صص38-25، 1390 17- کاوندیش، ریچارد؛ اسطوره شناسی: دایرﺓ المعارف مصور اساطیر و ادیان؛ چاپ دوم، ترجمۀ رقیه بهزادی؛ تهران: علم، 1390 18- کمبل، ژوزف؛ اساطیر ایران و ادای دِین؛ چاپ اول؛ ترجمۀ ع.ا. بهرامی؛ تهران: روشنگران و مطالعات زنان، 1381 19- گریمال، پییر؛ اساطیر جهان (5)؛ چاپ اول؛ ترجمۀ مانی صالحی علامه؛ تهران: مهاجر، 1389 20- وارنر، رکس؛ دانشنامۀ اساطیر جهان؛ چاپ چهارم؛ ترجمۀ ابوالقاسم اسماعیلپور؛ تهران: اسطوره، 1389 21- همیلتون، ادیت؛ سیری در اساطیر یونان و روم؛ چاپ دوم؛ ترجمۀ عبدالحسین شریفیان؛ تهران: اساطیر، 1383 22- هینلز، جانراسل؛ شناخت اساطیر ایران؛ چاپ سیزدهم؛ ترجمۀ ژاله آموزگار و احمد تفضلی؛ تهران: چشمه، 1387. 23- هوک، سیموئل هنری؛ اساطیر خاورمیانه؛ چاپ چهارم؛ ترجمۀ علی اصغر بهرامی و فرنگیس مزداپور؛ تهران: روشنگران، 1391. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 2,849 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 1,057 |