تعداد نشریات | 27 |
تعداد شمارهها | 566 |
تعداد مقالات | 5,822 |
تعداد مشاهده مقاله | 8,158,690 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,458,223 |
شگفتیهای هند در " گرشاسب نامه اسدی" و "شاهنامه فردوسی" | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مطالعات شبه قاره | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 5، دوره 9، شماره 31، شهریور 1396، صفحه 63-78 اصل مقاله (428.4 K) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22111/jsr.2018.3530 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسنده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
زینب شیخ حسینی ![]() | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه حضرت نرجس رفسنجان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شبهقارة هند که امروز شامل چند کشور است بزرگترین شبه قارةموجود در جهان و دومین کشور پرجمعیت پس از چین است و تمدن آن یکی از قدیمیترین تمدنهای بشری میباشد.جمعیت فراوان،تنوع ادیان، آب وهوا، گیاهان ، جانوران و... سبب به وجود آمدن پدیدههای شگفتانگیز در هند شده است؛ از اینرو از دیرباز این کشور را سرزمین عجایب نامیده اند. فردوسی و اسدی نیز در آثار خود همواره به شگفت بودن این سرزمین اشاره داشتهاند. در پژوهش حاضر سعی بر این است تا با مطالعة گرشاسبنامه و شاهنامه ، شگفتیهای این سرزمین را به روش تحلیل محتوا مورد بررسی قرار داده تا به این سؤال پاسخ دهیم که آیا عجایب این سرزمین در دو اثر به صورت یکسان جلوهگر شده است؟ و فردوسی و اسدی کدام یک از شگفتیهای سرزمین هندوستان را در آثار خودنمایان ساختهاند؟ بررسیهای این مقاله نشان میدهد که شگفتیهای هند در گرشاسب نامه به علّت آمیختگی آن با افسانه ها واساطیر ، بیشتر از شاهنامه جلوهگر شده است در حالی که در شاهنامة فردوسی بعد حماسی و پهلوانی اثر مانع از پرداختن به افسانهها شده و تنها در داستان کید هندی به چند شگفتی اشاره شده است. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
هند؛ شگفتی؛ گرشاسبنامة اسدی توسی؛ شاهنامة فردوسی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شبهقارة هند که امروز شامل چند کشور است بزرگترین شبه قارةموجود در جهان و دومین کشور پرجمعیت پس از چین است و تمدن آن یکی از قدیمیترین تمدنهای بشری میباشد.جمعیت فراوان،تنوع ادیان، آب وهوا، گیاهان ، جانوران و... سبب به وجود آمدن پدیدههای شگفتانگیز در هند شده است؛ از اینرو از دیرباز این کشور را سرزمین عجایب نامیده اند. فردوسی و اسدی نیز در آثار خود همواره به شگفت بودن این سرزمین اشاره داشتهاند. در پژوهش حاضر سعی بر این است تا با مطالعة گرشاسبنامه و شاهنامه ، شگفتیهای این سرزمین را به روش تحلیل محتوا مورد بررسی قرار داده تا به این سؤال پاسخ دهیم که آیا عجایب این سرزمین در دو اثر به صورت یکسان جلوهگر شده است؟ و فردوسی و اسدی کدام یک از شگفتیهای سرزمین هندوستان را در آثار خودنمایان ساختهاند؟ بررسیهای این مقاله نشان میدهد که شگفتیهای هند در گرشاسب نامه به علّت آمیختگی آن با افسانه ها واساطیر ، بیشتر از شاهنامه جلوهگر شده است در حالی که در شاهنامة فردوسی بعد حماسی و پهلوانی اثر مانع از پرداختن به افسانهها شده و تنها در داستان کید هندی به چند شگفتی اشاره شده است.
کلید واژه ها: هند، شگفتی، گرشاسبنامة اسدی توسی، شاهنامة فردوسی 1- مقدمهگوناگونی مناطق طبیعی و زیستمحیطی ، باعث ایجاد تنوع حیوانی و گیاهی در هند شده است.« بیش از هشتصد و پنجاه گونة حیوانی و دو هزار پرنده در این کشور وجود دارد. بعضی از این حیوانات مانند گربة وحشی، پلنگ برفی و یوزپلنگ خالدار، خاصّ این شبهقاره هستند و بعضی از آنها در معرض انقراض قرار گرفتهاند.فیل هندی نیز به خاطر رفتار دوستانهاش نسبت به انسان و شرکت در مراسم مذهبی و فستیوال های ملی و فرهنگی بسیار مشهور است.گاو وحشی، بوفالو، گوزن سیاه، کرگدن، شغال و انواع میمونها نیز در جنگلهای مرکزی هند یافت میشوند.انواع پرندگان نیز در اندازههای بزرگتر از یک پروانه تا لکلکها ولاشخورها و در این کشور وجود دارند.طاووس وحشی وقرقاول رنگارنگ و دیگر پرندگان زیبای ایالت راجستان در مناطق شمال هندزیست میکنند»(محمود زاده و دیگران،1389: 22-21). 1-1- بیان مساله وسوالات تحقیقپس از ورود اسلام به هند، مسافرت و مهاجرت به هند افزایش یافت. این مسافران با دیدن تنوع گونههای حیوانی و گیاهی این سرزمین، شگفتزده شده برخی از آنان شرح سفرهای خود را مکتوب کردند. گرشاسبنامة اسدی توسی و شاهنامة فردوسی از آثاری هستند که در این تحقیق سعی شده است با تحلیل آنها، شگفتیهای هند را شناسایی کرده تا به این سؤال پاسخ دهیم که کدامیک از عجایب هند در این آثار نمایان شده است و آیا ظهور شگفتیهای هند در هر دو اثر به صورت یکسان انجام شده است؟ 2-1- اهداف و ضرورت تحقیقآثار مکتوبی که مسافران و شاعران در سفرهای خود به هندوستان برجای گذاشتهاند؛ اگرچه گاهی با اغراق نویسندگان همراه است، امّا مأخذ مناسبی برای بررسی فرهنگ عامّه و ادبیات و...در هند میباشد. هدف از پژوهش حاضر این است که با بررسی گرشاسبنامه و شاهنامه به عنوان دو اثر بزرگ حماسی ایران، شگفتیهای سرزمین هند را مورد بررسی قرار دهیم.
3-1- روش تفصیلی تحقیقپژوهش حاضر از نوع تحقیقات بنیادی است و با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی صورت گرفته است. در این تحقیق ابتدا اطلاعات لازم دربارة هندوستان و شگفتیهای آن با استفاده از شیوة کتابخانهای گردآوری شد سپس با استفاده از رویکرد تحلیل محتوا، به بررسی این اطلاعات در شاهنامه و گرشاسبنامه پرداخته شد. 4-1- پیشینه تحقیقتاکنون تحقیقاتی در زمینة عجایبنامهها و تصویر هند در آثار ادبی ایران صورت گرفته است، از جمله:"بازنمایی تصویر فرهنگی هند در شاهنامه فردوسی"(زند و پژمانفر، 1393).در این تحقیق، چهره های سیاسی و فرهنگی، عناصر نمادین فرهنگی، آیینهای برجسته و رخدادهای تاریخی هند که در شاهنامه آمده است جداسازی و دسته بندی شده اند. "بحثی پیرامون عجایبنامهها و نظایر آن(معرفی غرایبالدنیا و عجایبالاعلی شیخ آذری طوسی"، سلطانی، 1385). نویسنده با بررسی عجایب و غرایب اثر آذری طوسی، بیان کرده است که آذری از دیدگاه عرفانی و اخلاقی به عجایب نگریسته است. "مطالعة تطبیقی دیوها و موجودات مافوق طبیعی در عجایب المخلوقات قزوینی و بحیره فزونی استرآبادی"( ابراهیمی، 1391).محور این پژوهش بررسی تطبیقی سیما و خویشکاری های موجودات وهمی در یکی از مشهورترین و کهن ترین عجایبنامهها، یعنی عجایب المخلوقات و غرائب الموجودات محمد زکریای قزوینی در سده 6 ق با عجایبنامهای متأخرتر به نام بحیره از میرمحمود فزونی استرآبادی. "پیوند ایران و هند در آیینة شاهنامه"( ناطق شریف، 1380). نویسنده در این پژوهش به چگونگی روابط و دادوستدهای سیاسی، بازرگانی و فرهنگی این دو کشور پرداخته است. با وجود تحقیقات یاد شده تاکنون پژوهشی در زمینة شگفتیهای هند در شاهنامه و گرشاسبنامه صورت نگرفته است. 2- شگفتیهای هندهندوستان از قدیم محل برخورد افکار و روابط گوناگون بوده است و در هیچ سرزمینی بهاندازة هند تنوع قومی و فرهنگی دیده نمیشود. این سرزمین به دلیل تنوع گونههای حیوانی و گیاهی، شگفتهای زیادی را در خود پرورانده است.« شبهقاره، سرزمین عجایب و تنوع و تضادهاست و آن را میتوان سرزمین صددستار، صدگفتار و صدرفتار نیز نامید»(شهریار نقوی، 1353: 71).این شگفتیها در آثار ادبی مثل گرشاسبنامه و شاهنامه نیز به صورتهای مختلف نشان داده شده است. 1-2- شگفتیهای هند در گرشاسبنامهبرخی از شگفتی هایی را که در گرشاسبنامه به تصویر کشیده شده است، میتوان درافسانهها و اسا طیرمربوط به هند نیز مشاهده نمود ازجمله: 1-1-2- سیمرغسیمرغ نام مرغی اسطوره ای است که در ادبیات فارسی، آشیانة او درکوه قاف قرار دارد و نقش مهمی در داستانهای حماسی و عرفانی ایران بازی میکند.« پرندهای افسانه ی است که زال پسر سام را در کوه البرز پرورش داد و در جنگ رستم و اسفندیار به یاری رستم آمد... سیمرغ را از آن جهت سیمرغ گویند کهرنگ همه مرغان جهان در پر اوست، لذا بدان سیرنگ هم گویند.آشیان سیمرغ بر کسی روشن نیست، چنانکه حتی سام نریمان هم در جستجوی آن از رفتن باز ماند، لذا سیمرغ به نهفتگی معروف است...سیمرغ پادشاه پرندگان است و رمز خدا.درعجایب المخلوقات مسطور است که عنقا مرغی قوی هیکل است چنانکه فیل را به آسانی رباید و پادشاه مرغان است، چرا که چون صید کند به قدر کفاف خورد و باقی به دیگر حیوانات گذارد و بر نیمخورده نرود و این صفت پادشاهان است.هزار و هفتصد سال عمر کند و بعد از سیصد سال خایه نهد و در بیستوپنج سال بچه از خایه بیرون آورد»(شمیسا،1388 :711).« در اوستا این مرغ بر درختی شفابخش در میان دریا آشیانه دارد. «اوستا از این درخت با عنوان «ویسپوبیش» و از دریا با نام «واوروکش» یاد کرده است. واوروکش یا به تعبیر مینوی خرد، ورکش همان فراخکرت پهلوی (به معنای بزرگ ساحل و فراخکنار) است»(پورداوود، 1356 :134).در گرشاسبنامه، اسدی توسی هم به کوه هم درخت توجه داشته آنها را در میانة دریا نشانده است. در این کتاب آشیانه از عود و صندل است و آشیانة سیمرغ بر درختی گشن که بر کوهی سیاه و بلند روییده، نهاده شده است. در فرامرزنامه هم سه عنصر کوه، درخت و دریا دیده می شود؛ اما آشیانة سیمرغ همچنان بر فراز کوه است(سلطانیگردفرامرزی، 1372:72-73).اسدی سیمرغ را به عنوان شگفتی جزیره رامنی معرّفی میکند که جایگاه وی درختی در میان این جزیره است. وی سیمرغ را پادشاه مرغان و قویترین آنان می داند که در منقار ش برای گمشدگان آب و غذا برده راه درست را به آنها نشان میدهد:
2-1-2- ققنوسققنوس معرّب کلمة کوکنوس(kuknos) مرغی به غایت خوشرنگ در سرزمین هند است که در اساطیر ملل مختلف از آن یاد شده است.این پرنده در اساطیر چین پا بر روی زمین نمیگذارد و فقط در مقابل در ختان فروتنی میکند. در اساطیر مصر شکل شخصیت یافتة طلوع خورشید میباشد.«این مرغ در روایتهای ایرانی نیز همچون روایتهای هندواروپائی، مرغی نادر و تنهاست که او را جفتی نیست و در نتیجه از او زایشینیز پدید نخواهد آمد. ققنوس هزار سال زندگی میکند و چون عمرش به پایان میرسد، تودهای بزرگ از هیزم فراهم میآورد و با نشستن بر آن توده چندان آواز میخواند که از آواز خود به وجد میآید و با بر هم زدن بال و به یاری منقار، آتشی میافروزد و با سوختن در آتش از وی بیضهای(تخم مرغی) پدیدار میشود و بدینسان ققنوسی دیگر زاده میشود»)هینلز،1385:446). «ققنوس مرغی است بینهایت خوشرنگ و زیبا و خوشآواز که منقار او سیصدوشصت سوراخ دارد و صداهای عجیب و غریب از منقار او برمیآید و همة پرندگان نزد وی گرد میآیند، او را تولّد نیست چون هزار سال از عمر او بگذرد و عمر او به آخر برسد، هیزم بسیار گرد آورده و بر بالای آن نشیند و از زدن بالهای خود بر هم آتشی بیافروزد و در آتش خود بسوزد و از خاکسترش بیضهای پدید آید و از آن بیضه ققنوسی دیگر وجود آید»(یاحقی،1369: ققنوس).اسدی نیز ققنوس را مرغی دانسته که جفت ندارد و زمانیکه هزار ساله شود، خود را در آتش میسوزاند و از خاکستر او مرغی پدید میآید. .وی زادگاه این مرغ را روم دانسته که به جزیره اسکونه آمده ودر آنجا مسکن گزیده است. او معتقد است که ارغنون را از روی بانگ این پرنده ساختهاند:
3-1-2- مردمگیاهمردمگیاه یا استرنگ گیاهی است که شکل ظاهری آن شبیه انسان بوده و عدّهای آن را ریواس یا همان مشیومشیانه دانستهاند. «مردمگیاه ، یبروح، یبروح الصنم، گیاهی است به صورت انسانی، از بلاد چین که خواص بسیار دارد.گویند هر که او را بکند بمیرد و چون خواهند که او را بکنند، سگ گرسنهای برو بندند و نانی پیش او اندازند؛ چنانکه دهنش به آن نرسد، سگ حرکت کند و گیاه را بکند و در حال بمیرد؛ آن گیاه را نیز سگکَن؟ گویند»(شمیسا، 1387 :18). گرشاسب هنگام عبور خود از یکی از جزایر هند، با دشتی مواجه شد که سراسر آن را این گیاه پوشانده بود.اسدی طی ابیاتی بیان کرده است که هرکس استرنگ را بکند، از پای در میآید؛ از این رو گرشاسب و همراهانش آن را به وسیله گاوان کندند و گاوها بلافاصله مردند.
4-1-2- درختان شگفتاز دیگر عجایب هند که در مهابهاراتا نیز ذکر شده ، درختانی هستند که بار آنها انسان و جانور است:«اسب به ولایتی رفت که درختان عظیم در آنجا بود و آن درختان آدم ـ مرد و زن ـ و دیگر جانوران چون فیل و اسب ... بار میآوردند و بار آوردن آنها چنان بود که هنگام صباح آن درختان،آنها را که مذکور گشت؛ بار میآوردند و چون نصف روز میشد، همه پیر میشدند. چوآفتاب فرو میرفت، همه میمردند"(ویاسا،1359،ج 4: 295). نگارة رایج درخت در هنر هند، وابستگی قابل ملاحظهای به باورهای هندوان درخصوص تقدس گیاهان و درختان دارد واین نگاره بازتابی از نگرش های سنتی مردم هند باستان مبنی بر تجلّی امر قدسی در پدیدههای طبیعی است(حسینآبادی، 1393: 45). در گرشاسبنامه نیز درختانی که هنگام خزان، برگ آنها به مرغانی تبدیل شده و به پرواز در میآمدند و با فصل سرما میمردند، به چشم میخورند:
5-1-2- مردمخوارانانسانهایی که شبیه به جانوران هستند و شکل ظاهری عجیب و غریب دارند نمونه دیگری از این شگفتیهاست. «و آن آدمیان "گلیمگوش" میبودند که یک گوش را بستر خود میکردند و دیگری را بر خود میپوشیدند و همة مردمان و جانوران کجاندام میبودند و یک چشم و یک پا میداشتند و بعضی آدمیان رویشان به طریق روی اسب میبود و بعضی مردمان سهچشم میشدند و بعضی سه پا میداشتند»(ویاسا، 1359 ج4 :295).
بعضی از این انسانها، آدمخوار بوده و هنگامیکه انسانی را ببینند ، او را زنده به دندان کشیده و میخورند. در جزایر نیان نیز«هرگاه یکی از آنها بخواهد ازدواج کند، به او زن نمیدهند مگر کاسه سر مردی از دشمنانشان را بیاورد.بنابراین هرگاه دو نفر را کشت به او دو زن میدهند...در پشت آن جزایر، دو جزیره است که میان آندو دریایی است که به آن آندامان گویند و ساکنان آن دو جزیره مردم را زنده میخورند، آنها سیاه پوست و موهایشان بسیار مجعّد(وزوزی) است، زشترو، بدچشم اند(چشمانشان مهیب است). پاهای بلند دارند و گام(کف پای) آنها به اندازه یک ذراع است و عریانند...»(سیرافی،1381 :52-51).اسدی نیز چند مرتبه از این قوم یاد کرده است.گروهی از این آدمخواران را که در جزیرة قالون زندگی میکنند، قوم سگسار مینامد که مانند گراز در هنگام نبرد، انسانها را از روی زین پایین کشیده میخورند.درجای دیگر نیز به مردمانی اشاره میکند که تمام بدن آنها مانند گوسفند مملو از مو بوده و کاسه سر انسانها را به عنوان کابین عروس قرار میدهند:
6-1-2- تبدیل شدن موجودات به سنگدر سفرنامة ابن بطوطه سخن از شهری به میان آمده است که در اثررواج فساد، مردم شهر و تمام موجودات آن مسخ شده به سنگ تبدیل شده اند.«در محل مسطحی که هفت میل با شهر فاصله داشت و "تارنا" نامیده میشد.عدّة بیشماری سنگ به صورت آدمی و حیوان وجود داشت که بیشتر آنها وضع اولیة خود را از دست داده وتغییر شکل پیدا کرده و فقط سر یا پا یا قسمتهای دیگر آنها باقی مانده بود. همچنین در این مرحله سنگهایی به صورت حبوبات از قبیل گندم و نخود و عدس و باقلا وجود داشت و بقایایی از بارو و دیوارهای خانهها نمایان بود»(ابن بطوطه،1377: 412). « در دریای صنف جزیرهای است که چون خرچنگهای دریا به زمین آن قدم گذارند، تبدیل به سنگ میشوند.این سنگ معروف و دارای خواص طبی است که آن را به عراق و سایر بلاد میبرند و برای قوت و روشنایی چشم به کار میرود.دوافروشها آن را خرچنگ رودخانهای (سرطان النهری) مینامند»(رامهرمزی، 1348: 137). در گرشاسب نامه نیز ماهیانی که چون از آب بیرون بپرند به سنگ تبدیل میشوند،نمایان شده اند.
7-1-2- ماهیان غولپیکرماهیان عظیمالجثه یکی از جانوران شگفتانگیزی میباشند که دریانوردان در سفرهای دریایی خود با آن مواجه بوده اند و همواره سبب پدید آمدن داستانهای مختلف شده اند.گاهی طول این ماهیها را تا دویست ذراع ذکر کرده اند. درکتاب عجایب هند یکی ازدریانوردان نقل میکند که« اغلب دیده است ماهیان بزرگی را که صید کرده و شکم آنها را باز کرده اند، ماهیان کوچکتر در شکم آنها بوده و چون شکم این ماهیان نیزشکافته اند، ماهیان کوچکتری در شکم آنها یافت شده است.این مطلب میرساند، که ماهیان دریا ماهیانی را میبلعند که آنها نیز بلعندة ماهیان دیگر بوده اند»( رامهرمزی،1348: 13). اسدی نیز از وجود این نوع ماهی در دریاهای هند سخن گفته است:
8-1-2- مار کبراوفور مارهای کبرا در هند نیز یکی دیگر از پدیدههایی است که دستمایة تخیّل شاعران و داستانپردازان در این سرزمین قرار گرفته است. «اندازة مارهای کبرای هندی تا حدود 180 سانتیمتر میرسد.مارهای کبرا هر سال سبب چندین مورد مرگ انسان میشوند»(گوردین، 1383: 25). اسدی توسی از مارهایی سخن گفته است که چون به کسی نگاه کنند، شخص میمیرد.با توجه به اینکه گونهای از مارکبرا وجود دارد که با پرتاب زهر به چشمان دشمن یا طعمهاش آنها را کور کرده و عامل مرگ آنها می شود.«بعضی از انواع کبراهای آفریقائی میتوانند زهر خود را تا فاصلة زیادی پرت کنند.آنها این زهر را به صورت و چشم جانورانی که به او حمله کرده پرتاب میکنند.اگر کبراهای آفریقائی را در باغوحش نگه داریم ممکن است زهر را به طرف اشخاصی که به او نگاه میکنند،پرت کنند»( موری،1368: ذیل مار).میتوان احتمال داد ماری که اسدی از آن سخن گفته است، از این نوع بوده باشد:
9-1-2- کوه سرندیبمیان جزایر سرندیب «صیدگاههایی برای صید مروارید دارد.دریا گرد سرندیب را فرا گرفته است و در زمین آنجا کوهی است که «رهون» نام دارد. و آدم (ع) بر آن فرود آمده است.جای پای او در قله این کوه در سنگ فرو رفته است.در بالای این کوه فقط جای یک پا است. گفته اند که آدم (ع) گام دیگرش را در دریا گذاشته است. گفتهاند جای پایی که بر بالای این کوه است، حدود هفتاد زراع است»(سیرافی،1381: 49).
درکوههای سراندیب درختهای فراوانی است که هیچگاه برگ آنها نمیریزد و گلهای رنگارنگی بر شاخههای آن میشکفد، اسدی علّت این امر را باور اسطوره ای گریة حضرت آدم در نتیجة رانده شدن از بهشت میداند:
10-1-2- مورچههای غولپیکر زریاببا توجّه به اینکه تاکنون فسیل مورچه هایی به اندازه مرغ مگسخوار در کلمبیا کشف شده است، میتوان گفت وجود مورچههای غولپیکر در هند باستان پدیدة دور از ذهنی نبوده است؛ امّا با تخیّلات واغراق عامّه مردم و شاعران درآمیخته است. هرودوت تاریخنگار یونانی در شرح قصّههای هندی به منشأ خیالی طلای هند که مورچههای غولپیکر هستند پرداخته است. «در این صحرا نوعی مورچة بزرگ-بزرگتر از روباه – یافت میشود... این موجودات که خیلی شبیه مورچههای ما هستند درست مانند مورچههای ما زیر زمین را نقب میزنند و شن را کپه میکنند. حجم زیادی طلا در میان شنهاست و این درست همان چیزی است که هندیان در پی آن به صحرا میروند»(ناردو، 1388: 45). گرشاسب هنگام گردش در اطراف هند با جزیرهای مواجه شد که مورچه هایش از گوسفند بزرگتر بوده و لانه آنها معدنی از طلاست:
برای بعضی از این عجایب، نمونة مشابهی دراساطیر و داستانها یافت نشد و میتوان این عجایب را نتیجة اغراق و تخیّل شاعرانة اسدی در گرشاسب نا مه دانست. به عنوان مثال اسدی از چشمهای یاد میکند که چادری پر ازگلهای معطر بر روی آن کشیده شده از جوشش چشمه شعلهای برافروخته است:
یکی دیگر از این شگفتیها مرغی است که پس از ساخت لانه، اطراف آن تخم میگذارد. هنگامیکه مار به سمت لانه او میآید، تخمها میجهند و بر سر وروی مار میزنند تا مار فرار کندو به این طریق سدّ دفاعی در مقابل مار میسازد:
2-2- شگفتیهای هند در شاهنامهاز آنجا که شاهنامه شرح دلاوریهای رستم ، نبیرة گرشاسب است، فردوسی از ماجراهای گرشاسب و شرح سفر او به هند عبور کرده است. در شاهنامه با شرح سفرهای اسکندر به نقاط مختلف جهان و دیدن شگفتیهای فراوان مواجه میشویم.از شگفتیهای سرزمین هند که فردوسی در شاهنامه به آن اشاره کرده است، داستان کید هندی است. هنگامیکه کید از حملة اسکندر به سرزمین خود احساس خطر کرد، نامهای به نزد وی فرستاد که چهار چیز شگفت دارد که در مقابل امان دادن به سرزمینش، آنهارا به او میدهد.یکی از این شگفتیها دختر کید هندی بود.زیبایی دختر کید به حدی بود که هرکدام از فیلسوفان و پیرانی که به نزد وی فرستاده شده بودند، یکی از اندام دختر را برای اسکندرتوصیف میکردند؛ سرانجام کاغذ تمام شد درحالیکه توصیفات آنها به پایان نرسیده بود:
دومین امر شگفتی که کیدهندی از آن سخن به میان آورده است جامی است که هرچه از آن بنوشند تمام نمیشود:
پزشک حاذقی که با نگاه کردن به اشک علّت بیماری را تشخیص میدهد سومین دارایی شگفت کید میباشد:
چهارمین امر شگفت، فیلسوف دانایی است که همة امور نهانی را میداند:
در سفر بهرام گور به هند نیز با حیوانات شگفتانگیزی مواجه خواهیم شد.گرگ یکی از این حیوانات است که وزیر شنگل پیشنهاد داد بهرام به نبرد با آن بپردازد تا از این طریق بهرام گور را از بین ببرند؛ امّا بهرام گرگ را از پای درآورد.فردوسی در توصیف این گرگ میگوید:
یکی دیگر از عجایب هند وجود مارهای غول پیکر است که در خشکی و دریا زندگی میکنند.مار یکی از حیواناتی است که هندوها به پرستش آن پرداخته اند.«مار در هند مظهر بزرگی و احترام است و از این جهت در بسیاری از خانوادة راجههای هند کلمة ناگ(مار) جزو اسمشان آمده است. شاید علّت پرستش مار هلاکتآفرینی او باشد» (جلالی نائینی، 1375: 511). «در فرهنگهای فارسی در تعریف اژدها، آن را مار بزرگ با دهان گشاده نوشتهاند و افزودهاند که به شکل سوسمار بزرگ ودارای دو بال است و آتش از دهن میافکند و پاس گنج میدارد. در اساطیر، جانور شگفتپیکری است که هم خزنده و هم پرنده است و عموماً با بالهای عقاب، چنگالهای شیر، دم مار و دم آتشین تصویرمیشود و چنین مخلوقی در افسانههای غالب ملّتها و اقوام جهان از دورة دولتباستانی بابل به بعد دیدهمیشودبدین ترتیب در این تعریفها، در برخی از موارد مار و اژدها را یکی دانستهاند و در برخی دیگر شباهتهایی میان اژدها و مار وجود داشته است...فردوسی که بنا به فهرست ولف بیش از 200 بار واژة «اژدها» را بکار برده است، گاهی این دو کلمه را بهجای هم بهکاربرده است»(رستگار فسایی،1379: 38 ).در شاهنامه اژدها یکی دیگر از حیوانات شگفتانگیزی است که شاه هند با هدف کشته شدن بهرام، او را به کشتن اژدهایی که در قنوج بود برانگیخت:
3- نتیجهنتیجةپژوهش حاضر این است که در گرشاسبنامه به علّت توجه اسدی به افسانهها و در آمیختن آنها با این اثر حماسی، به شگفتیهای بیشتری نسبت بهشاهنامه اشاره شده است. به برخی از این پدیدههای شگفتانگیز؛ در آثاری مثل مهابهارت، عجایب نامهها و داستانهای افسانهای و اساطیری که دریانوردان هنگام سفر به هند نقل کردهاند، اشاره شده است؛ از جملة این موارد میتوان به سیمرغ، ققنوس، مردمگیاه، درختان شگفت، مردمخواران، ماهیان غولپیکرو...اشاره نمود. اسدی براساس طبع و تخیّل شاعرانة خود در توصیف آنها تصرّفاتی انجام داده است. امّا دستهای از این عجایب را میتوان نتیجة ذهن خلّاق شاعر دانست و برای آنها در داستانها و اساطیر نمونهای یافت نشد؛ بهعنوان مثال میتوان از چشمهای یاد کرد که چادری پر از گلهای معطر بر وی آن کشیدهاند و از جوشش چشمه شعلهای برمیافروزد همچنین میتوان به مرغی اشاره نمود که اطراف لانه تخم میگذارد و هنگامیکه مار به سمت لانه میآید، تخمها میجهند و بر سروروی مار زده به این طریق در مقابل او سد دفاعی ایجاد میکنند. از آنجا که در شاهنامه روح پهلوانی و فضای حماسی غلبه دارد، داستانهای افسانه ای نمود کمتری یافته است و در سفر بهرام گور به هند از وجود حیوانات شگفتانگیزی مثل گرگ غولپیکر و اژدها سخن بهمیان آمده است. در حملة اسکندر به هندوستان نیز کید هندی از اسکندر میخواهد که چهار چیز شگفتانگیزی که دارد را بگیرد، درعوض به سرزمین آنها حمله نکند. این چهار چیز عبارتند از دختر زیبای کید که هریک از فرستادگان اسکندر به توصیف یکی از اعضای بدن او میپردازد ودر نهایت کاغذ تمام شده؛ اما وصف زیبایی او همچنان ادامه دارد. جام شگفتی که هرچه از آن بنوشند، تمام نمیشود، پزشک دانایی که با نگاه کردن به اشک چشم بیماری را تشخیص میدهد و فیلسوفی که همة امور نهانی را میداند.
منابع1- ابن بطوطه، محمد بن عبدالله، سفرنامة ابن بطوطه، ترجمة محمد علی موحد، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1377. 2- اسدی توسی، ابونصر علی بن احمد، گرشاسب نامه، به اهتمام حبیب یغمایی، تهران: بروخیم، 1354. 3- پورداود ، ابراهیم، فرهنگ ایران باستان، چاپ سوم، انتشارات داتشگاه تهران،1356. 4- جلالی نائینی، محمدرضا، هند در یک نگاه، تهران: آزادی، 1376. 5- حسینآبادی، زهرا، بررسی پیوستگی نگارههای درخت با باورهای اساطیری و مذهبی هند، فصلنامة مطالعات شبهقاره دانشگاه سیستان و بلوچستان، سال ششم، شمارة هجدهم، صص: 48-29، 1393. 6- رامهرمزی، ناخدا بزرگ شهریار، عجایب هند، ترجمة محمد ملکزاده:انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، 1348. 7- رستگار فسایی، منصور، اژدها در اساطیر ایران، تهران:توس،1379. 8- زند، زاگرس و پژمانفر، صبا،بازنمایی تصویر فرهنگی هند در شاهنامه فردوسی، مجموعه مقالات همایش بین المللی میراث مشترک ایران و هند، ج۱، 1393. 9- سلطانی، اکرم، بحثی پیرامون عجایب نامه ها و نظایر آن ، دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران،شماره178، صص:149-131، 1385. 10- سلطانیگردفرامرزی، علی، سیمرغ در قلمرو فرهنگ ایران، چاپ اول، تهران: مبتکران، 1372. 11- -سیرافی،سلیمان، سلسلۀ التواریخ یا اخبار الصین و الهند، ترجمة حسین قرچانلو، تهران: اساطیر، 1381. 12- شمیسا، سیروس، فرهنگ اشارات، چاپ دوم، تهران: نشر میترا، 1387. 13- شهریار نقوی، سید حیدر، تجلیات زبان و فرهنگ ایران در هند و پاکستان، هنر و مردم، 138،صص81-70. 14- فردوسی، ابوالقاسم،شاهنامه متن انتقادی تحت نظر ی.آ. برتلس،مسکو:آکادمی علوم تحاد شوروی،اداره انتشارات ادبیات خاور، 1960. 15- گودوین، ویلیام، هندوستان، ترجم، فاطمه شاداب، تهران: ققنوس، 1383. 16- محمودزاده، امیر، پیراسته، سعید؛ امساکی،حمیدرضا،سفر به هند، اصفهان: علمآفرین، 1389. 17- موری،لئونارد، دایرةالمعارف طبیعت، ترجمه بهروز باصری.نشر:علم و زندگی، 1368. 18- ناردو، دان، هندباستان، ترجمه مهدی حقیقت خواه، تهران: ققنوس، 1388. 19- ناطق شریف، مریم، پیوند ایران و هند در آیینة شاهنامه، نامة پارسی، ش4، 1380. 20- ویاسا، مهابهارات، به کوشش محمد رضا جلالی نائینی و دکتر ن.س. شوکلا. ترجمة میرغیاث الدین علی قزوینی، تهران: انتشارات اساطیر، 1385. 21- هینلز،جان، شناخت اساطیر ایران، ترجمة ژاله آموزگار و احمد تفضلی: نشر چشمه، 1391. 22- یاحقی، محمد جعفر، فرهنگ اساطیر و اشارات داستانی در ادبیات فارسی، تهران: انتشارات توس، 1369.
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 1,502 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 515 |